تاریخ
١ سال پیش
متن
They have agreed provisionally.
دیدگاه
١

آنها موقتاً به تؤافق رسیده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Provisionally, while the investigation is completed, the employee concerned has been suspended from his job.
دیدگاه
١

در حالی که تحقیقات تکمیل شده، کارمند مربوطه موقتاً از کارش تعلیق شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Chelsea have provisionally agreed a four - year deal with AC Milan striker Andriy Shevchenko, to the Mail.
دیدگاه
١

به گزارش میل، چلسی موقتاً با قراردادی چهارساله با مهاجم آث میلان، آندری شوچنکو، تؤافق کرده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Leader AS Roma stayed provisionally six points clear at the top of the Italian Serie A.
دیدگاه
١

آث رم ِ پیشتاز موقتاً با شش امتیاز بیشتر در رأس سری آ ایتالیا ایستاد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The contract has been accepted provisionally.
دیدگاه
١

قرارداد عجاتاً پذیرفته شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meeting has been provisionally arranged for 3 p. m. next Friday.
دیدگاه
٠

این جلسه مؤقتاً برای ساعت سه بعدازظهر جمعه آینده ترتیب داده شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The first game is provisionally scheduled for January 2
دیدگاه
٠

نخستین بازی عجالتاً برای دوم ژانویه برنامه ریزی شده است

تاریخ
١ سال پیش
متن
The seven republics had provisionally agreed to the new relationship on November 14th.
دیدگاه
١

این هفت جمهوری در روز چهاردهم نوامبر موقتاً برای روابط جدید تؤافق کرده بودند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was provisionally agreed that 12 August was to be the date.
دیدگاه
٠

عجالتاً بر سر دوازده اوت به عنوان موعدِ قرار تؤافق شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Club members have provisionally agreed to the changes.
دیدگاه
١

اعضای باشگاه موقتاً با تغییرات مؤافقت کردند

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meeting has been provisionally arranged for 00 pm next Friday.
دیدگاه
٠

این جلسه عجالتاً برای ساعت صفر جمعه آینده تنظیم شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The meeting has been provisionally arranged for the end of May.
دیدگاه
١

این جلسه موقتاً برای پایان ماه مه برنامه ریزی شده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Giles set in motion a train of events which would culminate in tragedy.
دیدگاه

ژیل سلسله ای از رویدادها را به راه انداخت که به فاجعه انجامید.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I didn't understand every word of the article, but I think I got the gist.
دیدگاه
٠

من همه کلمات این مقاله را نفهمیدم، اما گمانم لب مطلب را گرفته باشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There was nothing inherently wrong with that idea, either-the bay and the Delta normally can use all the growing cotton.
دیدگاه
١

هیچ چیز بالذته اشتباهی در مورد آن ایده وجودنداشت - خلیج و دلتا هر دو به طور معمول می توانستند از همه پنبه های درحال رشد استفاده کنند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
All business activities are inherently risky.
دیدگاه
٤

همه فعالیت های تجاری ذاتاً مخاطره آمیزند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The world is inherently uncertain.
دیدگاه

جهان بالذاته غیرمتعین است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The judge decided the evidence was inherently weak and inconsistent.
دیدگاه
١

قاضی حکم کرد که این سند اساساً ضعیف و متناقض است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Firefighting is an inherently dangerous occupation.
دیدگاه
٠

آتش نشانی شغلی ذاتاً خطرناک است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There is nothing inherently unacceptable in these proposals.
دیدگاه
١

در این پیشنهادها چیزی وجود ندارد که بالذاته ناپذیرفتنی باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
A collapse into new forms of fascism is inherently unlikely in any Western democracy.
دیدگاه
١

سقوط در دامان اشکال تازه فاشیسم در هر یک از دموکراسی های غربی اساساً نامحتمل است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
There's nothing inherently wrong with his ideas.
دیدگاه
٢

در افکار او چیزی نیست که ذاتاً اشتباه باشد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I didn't really care one way or another.
دیدگاه
٠

واقعاً هیچ جوره اهمیتی نمی دادم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Everyone at the party was related one way or another.
دیدگاه
١

هر کس در این مهمانی به نوعی ارتباط داشت.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You must finish the job this week one way or another.
دیدگاه
١

هر طور شده این کار را باید این هفته تمام کنی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We'll get out of this mess one way or another.
دیدگاه

به هر تقدیر از این مخمصه خلاص می شویم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Most people are creative in one way or another.
دیدگاه
٠

بیشتر آدم ها به نوعی خلاق هستند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The reporters plagued the star with questions.
دیدگاه
١

خبرنگاران این ستاره را با سوالاتشان آزار می دادند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The plague killed approximately half the population of Europe.
دیدگاه
٢

تقریباً حدود نیمی از جمعیت اروپا بر اثر طاعون کشته شد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Battles between warlords plagued the country for a decade.
دیدگاه
١

کشور به مدت یک دهه درگیر نبردهایی میان جنگ سالاران بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The absence of media chauvinism is testimony, Morris Matthews believes, to the women's communication skills.
دیدگاه
١

به اعتقادِ موریس متیوز، غیاب تعصب رسانه ای شاهدی بر مهارت های ارتباطی زنان است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It was a typical case of British chauvinism and insularity.
دیدگاه
٠

این موردی مثال زدنی از شوونیسم در بریتانیا و جزیره بودن آن بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The author lashed out against chauvinism.
دیدگاه
٠

نویسنده شوونیسم را سخت مورد انتقاد قرار داد.

تاریخ
١ سال پیش
متن
It may also appeal to the latent chauvinism of many ordinary people.
دیدگاه
١

همچنین ممکن است به شوونیسم پنهان بسیاری از افراد عادی متوسل شود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The war stimulated an intense national chauvinism.
دیدگاه
١

جنگْ شوونیسم ملی شدیدی را برانگیخت

تاریخ
١ سال پیش
متن
How many people actually adhere to this view?
دیدگاه
٠

چند نفر عملاً هوادارِ این دیدگاهند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
We adhere to the principles of equal rights and freedom of expression for all.
دیدگاه
٠

ما هوادار اصلِ حقوق برابر و آزادی بیان برای همگان هستیم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
Many of the nobles adhered to the deposed king.
دیدگاه
٠

بسیاری از اشراف به پادشاه مخلوع وفادار ماندند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I adhered to the recipe this time, but the dish is still too salty.
دیدگاه
٢

من این بار از دستور پخت پیروی کردم اما غذا همچنان بیش از اندازه شور است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
You'll get into trouble if you don't adhere to the rules.
دیدگاه
٢

اگر به قوانین پایبند نباشی دچار دردسر می شوی.

تاریخ
١ سال پیش
متن
How many people actually adhere to this view?
دیدگاه
٢

چند نفر در عمل به این دیدگاه پایبندند؟

تاریخ
١ سال پیش
متن
The examiner will expect a full account of our dealings with this client.
دیدگاه
٠

بازرس در انتظارِ گزارش کاملی از برخورد ما با این مشتری خواهد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I can't account for Peter's un- happiness.
دیدگاه

من نمی توانم مسئول ناشادمانی پیتر باشم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
The business disposed of all its capital assets.
دیدگاه
٠

این کسب و کار همه اموال سرمایه ای خود را از دست داده است.

تاریخ
١ سال پیش
متن
That seems to have disposed of most of their arguments.
دیدگاه
٠

گویا از بیشتر مشاجراتشان خلاص شده اند.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I'm not disposed to meet them at the moment.
دیدگاه
٢

در حال حاضر تمایلی به ملاقات آنها ندارم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
We've thought of a tentative solution, but we need to discuss it with the others.
دیدگاه
٢

ما به راه حلی آزمایشی اندیشیده ایم اما لازم است آن را با دیگران به بحث بگذاریم.

تاریخ
١ سال پیش
متن
She was a bit tentative about accepting their offer.
دیدگاه

درباره پذیرش پیشنهاد آنها اندکی مردد بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
He was a brave, albeit cautious, soldier.
دیدگاه
١

او گرچه سربازی محتاط، اما شجاع بود.

تاریخ
١ سال پیش
متن
I don't agree with the proposition, and hence I cannot vote for it.
دیدگاه
٩

با این پیشنهاد مؤافق نیستم و به همین دلیل، نمی توانم به آن رأی بدهم.

١