adhere

/ədˈhɪr//ədˈhɪə/

معنی: وفا کردن، متفق بودن، جور بودن، چسبیدن، پیوستن، وفادار ماندن، هواخواه بودن، طرفدار بودن، توافق داشتن، بهم چسبیده بودن
معانی دیگر: وصل ماندن، پشلیدن، دوسیدن، برچسبیدن، (صمیمانه) پیروی کردن، رعایت کردن، اعتقاد داشتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: adheres, adhering, adhered
مشتقات: adherer (n.)
(1) تعریف: to stick or cling firmly, as by gluing (usu. fol. by "to").
مترادف: cleave, cling, stick
مشابه: agglutinate, attach, bind, cement, coalesce, cohere, fasten, glue, join

- The dust adhered to her skin.
[ترجمه گوگل] گرد و غبار به پوستش چسبیده بود
[ترجمه ترگمان] غبار به پوستش چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to follow or hold to closely (usu. fol. by "to").
مترادف: abide by, comply with, follow, observe, stick
متضاد: ignore
مشابه: acknowledge, heed, mind, obey, respect

- You'll get into trouble if you don't adhere to the rules.
[ترجمه غزال سرخ] اگر به قوانین پایبند نباشی دچار دردسر می شوی.
|
[ترجمه گوگل] اگر به قوانین پایبند نباشید دچار مشکل خواهید شد
[ترجمه ترگمان] اگر از قوانین پیروی نکنی به دردسر می افتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I adhered to the recipe this time, but the dish is still too salty.
[ترجمه غزال سرخ] من این بار از دستور پخت پیروی کردم اما غذا همچنان بیش از اندازه شور است.
|
[ترجمه گوگل] من این بار به دستور غذا پایبند بودم، اما غذا هنوز خیلی شور است
[ترجمه ترگمان] من این بار به دستور پخت چسبیده بودم اما غذا هنوز خیلی شوره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Despite persecution, they adhered to their religion.
[ترجمه گوگل] با وجود آزار و اذیت، به دین خود پایبند بودند
[ترجمه ترگمان] با وجود آزار و اذیت، آن ها به دین خود وفادار ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to maintain loyalty or support (usu. fol. by "to").
مترادف: cleave, stick by
مشابه: cling, hold, stick

- Many of the nobles adhered to the deposed king.
[ترجمه س.هوشمندی] بسیاری از درباریان به پادشاه خلع شده وفادار ماندند.
|
[ترجمه غزال سرخ] بسیاری از اشراف به پادشاه مخلوع وفادار ماندند.
|
[ترجمه گوگل] بسیاری از اشراف به شاه مخلوع پایبند بودند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از نجبا به پادشاه خلع شده وفادار ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to adhere to a principle
به عقیده ای وفادار ماندن

2. cement does not adhere well to glass
سیمان درست به شیشه نمی چسبد.

3. A smooth, dry surface helps the tiles adhere to the wall.
[ترجمه گوگل]سطح صاف و خشک به چسبیدن کاشی ها به دیوار کمک می کند
[ترجمه ترگمان]یک سطح صاف و خشک به کاشی ها کمک می کند که به دیوار چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All members of the association adhere to a strict code of practice.
[ترجمه گوگل]همه اعضای انجمن از یک دستورالعمل سختگیرانه پیروی می کنند
[ترجمه ترگمان]همه اعضای این انجمن به اصول دقیق عمل پایبند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Once in the bloodstream, the bacteria adhere to the surface of the red cells.
[ترجمه گوگل]هنگامی که باکتری وارد جریان خون می شود، به سطح گلبول های قرمز می چسبد
[ترجمه ترگمان]زمانی که در جریان خون، باکتری ها به سطح سلول های قرمز می چسبند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Plain ordinary dream, we used the only adhere to the belief to support the dream.
[ترجمه گوگل]رویای ساده معمولی، ما از تنها پایبندی به این باور برای حمایت از رویا استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان]ما از یک رویای عادی ساده استفاده کردیم و از این باور استفاده کردیم که از این رویا حمایت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The eggs of these fish adhere to plant leaves.
[ترجمه foad bahmani] تخم این ماهی ها به برگ گیاهان می چسبد.
|
[ترجمه گوگل]تخم های این ماهی ها به برگ های گیاه می چسبند
[ترجمه ترگمان]تخم مرغ این ماهی ها به برگ های گیاهان می چسبند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tiles may not adhere properly if you do not use the correct glue.
[ترجمه foad bahmani] اگر از چسب درست استفاده نکنید، کاشی ها به صورت مناسب نمی چسبند.
|
[ترجمه گوگل]اگر از چسب مناسب استفاده نکنید، کاشی ها ممکن است به درستی نچسبند
[ترجمه ترگمان]اگر از چسب درست استفاده نکنید کاشی ها ممکن است به درستی پایبند نباشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Those who adhere to the principles of wisdom, have right attitudes, and true to their words and discharge their duties with responsibility are loved by people.
[ترجمه گوگل]کسانی که به اصول حکمت پایبندند، نگرش درست و راستگوی سخنان خود باشند و وظایف خود را با مسئولیت انجام دهند، مورد محبت مردم هستند
[ترجمه ترگمان]آن هایی که به اصول عقل پایبند هستند، نگرش های درست دارند و به حرف های آن ها وفادار هستند و وظایف خود را با مسئولیت محدود می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He urged them to adhere to the values of Islam which defend the dignity of man.
[ترجمه گوگل]وی از آنها خواست که به ارزش های اسلام که از کرامت انسان دفاع می کند، پایبند باشند
[ترجمه ترگمان]او از آن ها خواست تا به ارزش های اسلام وفادار بمانند که از شان انسان دفاع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Glue will adhere the tiles to the wallboard.
[ترجمه گوگل]چسب کاشی ها را به تخته دیواری می چسباند
[ترجمه ترگمان]چسب به کاشی های ضد آفتاب وفا خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How many people actually adhere to this view?
[ترجمه غزال سرخ] چند نفر در عمل به این دیدگاه پایبندند؟
|
[ترجمه غزال سرخ] چند نفر عملاً هوادارِ این دیدگاهند؟
|
[ترجمه گوگل]واقعاً چند نفر به این دیدگاه پایبند هستند؟
[ترجمه ترگمان]چند نفر در واقع به این دیدگاه پایبند هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Small particles adhere to the seed.
[ترجمه گوگل]ذرات کوچک به دانه می چسبند
[ترجمه ترگمان]ذرات کوچک به دانه می چسبند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We adhere to the principles of equal rights and freedom of expression for all.
[ترجمه غزال سرخ] ما هوادار اصلِ حقوق برابر و آزادی بیان برای همگان هستیم.
|
[ترجمه گوگل]ما به اصول حقوق برابر و آزادی بیان برای همه پایبند هستیم
[ترجمه ترگمان]ما به اصول حقوق برابر و آزادی بیان برای همه پایبند هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Abdominal tissues sometimes adhere after an operation.
[ترجمه گوگل]بافت های شکمی گاهی اوقات بعد از عمل می چسبند
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات پس از یک عملیات، بافت Abdominal به هم متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وفا کردن (فعل)
abide, adhere, accomplish

متفق بودن (فعل)
adhere, agree, hang together

جور بودن (فعل)
adhere, comport

چسبیدن (فعل)
adhere, stick, hold, cohere, inhere, pester, incline, paste, glue, cleave, handfast

پیوستن (فعل)
adhere, adjoin, associate, annex, couple, attach, affix, sort, meet, join, ally, affiliate, connect, catenate, weld, cleave, cement, cling, conjoin, consociate

وفادار ماندن (فعل)
adhere

هواخواه بودن (فعل)
adhere

طرفدار بودن (فعل)
adhere, stand for, sympathize, be in favor of

توافق داشتن (فعل)
adhere

بهم چسبیده بودن (فعل)
adhere

تخصصی

[عمران و معماری] دگرچسبیدن
[نساجی] چسبیدن - پیوستن - جور بودن
[ریاضیات] چسبیدن، متصل بودن، دوسیدن
[پلیمر] چسبیدن، به هم پیوستن

انگلیسی به انگلیسی

• stick to, cling to; be devoted to (an idea, group, etc.)
if a substance adheres to a surface or object, it sticks to it.
if you adhere to a rule or agreement, you act in the way that it says you should.
if you adhere to an opinion or belief, you support it.

پیشنهاد کاربران

چسبیدن، الصاق شدن ( رسمی )
adhere to something
1. وفادار بودن به؛ هوادارِ . . . بودن، مریدِ . . . بودن؛ پیوستن به
2. چسبیدن به
adhere ( v ) ( ədˈhɪr ) =to stick firmly to sth, e. g. There was oil adhering to the bird's feathers. adhesion ( n ) ( ədˈhiʒn )
adhere
رعایت کردن - پایبند بودن - پایبندی و پیروی کردن از چیزی/اصولی
💠 Major items of Rotating Equipment e. g. Turbines, Compressors, Pumps, will have alignment
procedures and applicable tolerances by the MANUFACTURER, to which the CONTRACTOR
...
[مشاهده متن کامل]

shall adhere. In those instances, alignment adjustments will normally be made in the presence
of or under the direction of the MANUFACTURER's Engineer.

طرفداری کردن
( کتاب شهاب اناری درس یک لغات )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : adhere
اسم ( noun ) : adherence / adhesion / adherent / adhesive
صفت ( adjective ) : adhesive
قید ( adverb ) : _
چسبیدن
● پایبند بودن
Adhere to something
متعهد بودن
چسبیدن ( به ) ؛ پایبند بودن ( به )
# Cement does not adhere well to glass
# a smooth, dry surface helps the tiles adhere to the wall
# I have adhered strictly to the principles
# You'll get into trouble if you don't adhere to the rules
پیروی کردن
معتقد بودن ؛ اعتقاد داشتن به چیزی
نسبت دادن
عمل کردن ( به دستور یا قانون و . . . )
- پیروی کردن
- رعایت کردن
پیرو چیزی بودن
چسبیدن سریع به سطح یا ماده، اعتقاد و تقید به چیزی یا اصلی، از نزدیک دنبال کردن، یا نمایش دادن یامشاهده کردن
همخوانی داشتن
adhere to sth
پایبند بودن به چیزی مثل توافق، اصول، قانون و . . .
پایبندی و پیروی کردن از چیزی/اصولی

مطابقت

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس