disposed
/dɪˈspoʊzd//dɪˈspəʊzd/
معنی: مستعد، متمایل، مایل
معانی دیگر: خواهان، علاقمند، آماده، پذیرا، آرایش یافته، مرتب شده، تنظیم شده، پذیرا they were disposed to violate the laws and start an insurrection آنان مستعد قانون شکنی و شورش بودند

جمله های نمونه
1. he disposed of considerable wealth
او ثروت قابل ملاحظه ای دارد.
2. he disposed of the fox with one blow to the head
او روباه را با یک ضربه به سرش خلاص کرد.
3. he disposed of the problems one by one
او مسائل را یک به یک مورد رسیدگی قرار داد.
4. she disposed her books within her reach
او کتاب هایش را در معرض دسترس خود قرار داد.
5. they were disposed to violate the laws and start an insurrection
آنان مستعد قانون شکنی و شورش بودند.
6. the troops were disposed on both sides of the river
سربازان در دو طرف رودخانه مستقر شده بودند.
7. a dog that is disposed to bite
سگی که گاز گیر است
8. two weeks ago, he disposed of the stolen goods at a low price
دو هفته پیش کالاهای مسروقه را به قیمت ارزان رد کرد (فروخت).
9. his looks and manner of speaking disposed the audience to accept his demands
قیافه و طرز حرف زدن او حضار را مستعد قبول کردن خواسته های او کرد.
10. He disposed his money in charity.
[ترجمه گوگل]او پول خود را در امور خیریه صرف کرد
[ترجمه ترگمان]پول خود را در امور خیریه حاضر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پول خود را در امور خیریه حاضر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Management is favourably disposed to the idea of job-sharing.
[ترجمه گوگل]مدیریت نسبت به ایده اشتراک کار تمایل دارد
[ترجمه ترگمان]مدیریت به طور مطلوب به ایده تقسیم کار تمایل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مدیریت به طور مطلوب به ایده تقسیم کار تمایل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They are likely to be well disposed to an offer of a separate peace deal.
[ترجمه گوگل]آنها به احتمال زیاد تمایل زیادی به پیشنهاد یک توافق صلح جداگانه دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها به احتمال زیاد به پیشنهاد یک قرارداد صلح جداگانه تمایل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آن ها به احتمال زیاد به پیشنهاد یک قرارداد صلح جداگانه تمایل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I'm not disposed to meet them at the moment.
[ترجمه غزال سرخ] در حال حاضر تمایلی به ملاقات آنها ندارم.|
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر تمایلی به ملاقات با آنها ندارم[ترجمه ترگمان]فعلا میل ندارم آن ها را ببینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The bomb has been safely disposed of.
[ترجمه گوگل]بمب به سلامت خنثی شده است
[ترجمه ترگمان] بمب بطور کامل از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بمب بطور کامل از بین رفته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. That seems to have disposed of most of their arguments.
[ترجمه غزال سرخ] گویا از بیشتر مشاجراتشان خلاص شده اند.|
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که اکثر استدلال های آنها را کنار گذاشته است[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که بیشتر arguments را به کار برده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The business disposed of all its capital assets.
[ترجمه غزال سرخ] این کسب و کار همه اموال سرمایه ای خود را از دست داده است.|
[ترجمه گوگل]کسب و کار تمام دارایی های سرمایه ای خود را واگذار کرد[ترجمه ترگمان]این کسب وکار همه دارایی های سرمایه خود را از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
مستعد (صفت)
able, apt, talented, disposed, prepared, fit
متمایل (صفت)
apt, disposed, amenable, avid, bowed, inclined, prone, liable, fain, predisposed, tendencious, tendentious
مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning
به انگلیسی
• willing, inclined
if you are disposed to do something, you are willing to do it; a formal word.
if you are well disposed to someone, you feel friendly towards them; a formal word.
see also dispose.
if you are disposed to do something, you are willing to do it; a formal word.
if you are well disposed to someone, you feel friendly towards them; a formal word.
see also dispose.
پیشنهاد کاربران
دفع شده، دور انداخته شده
مرتفع شده
متمایل، علاقمند
دفع شده
خارج شده
خارج شده
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : dispose
اسم ( noun ) : disposition / disposal
صفت ( adjective ) : disposed
قید ( adverb ) : _
✅ لطفا معانی disposal و disposition را در دیکشنری معتبر سرچ کنید چون کاملا باهم متفاوت هستند
فعل ( verb ) : dispose
اسم ( noun ) : disposition / disposal
صفت ( adjective ) : disposed
قید ( adverb ) : _
✅ لطفا معانی disposal و disposition را در دیکشنری معتبر سرچ کنید چون کاملا باهم متفاوت هستند