پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٧١)
مسأله درباره . . . این است که قضیه ی . . . این است که
very keen; enthusiastic. an avid reader ( postpositive; often foll by: for or of eager ( for ) ; desirous ( of ) ; greedy ( for کشته مرده هوادار دو ...
مک میلیان دیکشنری: to say that you belong to a particular group or category; to describe yourself as belonging to that group or category He began i ...
دانش پیشین در این باره توضیحات به فارسی در این نشانی قابل دسترسی است: https://patentoffice. ir/glossary/22/دانش - پیشین این هم صفحه ی ویکیپدیای انگل ...
be very successful in an undertaking or enterprise بسیار مؤفق شدن
. grow in ( something ) to begin to have more of a particular quality . She was growing in confidence every day . The area has gradually grown in im ...
به نقل از میریام وبستر: to open suddenly and quickly
تمام وقت فول تایم بیست و چهارساعته [محاوره] بیست و چهاری یکسره و بی وقفه شبانه روزی شب و روز
به نقل از هزاره: 1 - پیشاهنگ، پیشرو، پیشتاز، پیشگام، پیشقدم 2 - کاشف، کاوشگر، مبتکر 3 - جمعیِ یکانِ مهندسی 4 - پیشاهنگ بودن، پیشرو بودن، پیشتاز بودن، ...
به نقل از هزاره: بزرگ داشتن به عنوان گرامی داشتن به عنوان احترام گذاشتن به خواندن نامیدن
. to make an extra effort . try very hard to achieve something � to do more than expected � to make special efforts زحمت فوق العاده کشیدن زحمت بی ...
به نقل از: The Free Dictionary certainly; without doubt قطعاً بدون شک !I've worked all my life to get to this position, so I'm sure as hell not go ...
در کورانِ به نقل از هزاره: در اوج گرمای [مجازی] در گرماگرمِ، در بحبوحه ی، در اوجِ
اتاق جنگ اتاق تصمیم گیری
ضدفرهنگ قاعده شکن عرف شکن
به نقل از هزاره: [کهنه، به قصد طعنه] آدمِ برمامگوزید، آدم طاووس خصال، کج کلاه خان، آدم شیک وپیک
به نقل از هزاره: [غذا، نوشیدنی و غیره] اضافه کردن به، افزودن به، ریختن در
سیانور
به نقل از هزاره: 1 - [مبلغ و غیره] وارد کردن، به. . . دادن 2 - تلفن کردن به، تلفن زدن به، به. . . زنگ زدن، تلفنی تماس گرفتن با
به نقل از هزاره: خبرنگار کم تجربه خبرنگار جوان
آرامبخش
به نقل از هزاره: [پلیس] قضیه را کشف کردن
lead to end [چیزی را] به پایان سوق دادن پایان [چیزی را] رقم زدن
به نقل از هزاره: لت و پار ژنده درب و داغون پاره و پوره
. get someone back to normal, financially, medically, mentally, etc مثال: . We will put him on his feet and help him along کسی را به حالت عادی برگرد ...
نظرگیر
میریام ـ وبستر: the cause of one's becoming a better person مثال: . His time in the army was the making of him عامل ارتقای عاملِ بهتر شدنِ موجبِ ب ...
انبار ضایعات
برخلاف چیزی بودن
ارتباط داشتن با تماس داشتن با رابطه داشتن با در تماس بودن با
دوباره خرید کردن
progress towards something better or ascend a series of ranks through hard work ترقی کردن خود را بالا کشیدن پیش رفتن از مدارج ترقی بالا رفتن
be impossible for someone to forget در ذهن کسی نقش بستن در یادِ کسی ماندن
A product line is a group of related products all marketed under a single brand name that is sold by the same company. Companies sell multiple produc ...
مک میلیان: to be intended for a particular purpose . The law was designed to protect victims from nuisances such as noisy neighbours . The cell was ...
نظرگیر
used to refer vaguely to other things associated with what has been mentioned "you'll still get paid and everything" و بقیه و غیره
to decide to forget about or ignore someone or something آگاهانه ندیده گرفتن آگاهانه فراموش کردن
گور قبر
گورستان گور قبر آرامگاه
به نقل از هزاره: مطرود رانده شده محروم از محبت
hit the fan ( third - person singular simple present hits the fan, present participle hitting the fan, simple past and past participle hit the fan ) ...
1. ( literal speed ) not able to do as fast as required: “couldn’t shut it down fast enough” ( the thing blew up because I wasn’t fast enough ) , “co ...
withdraw or resign from a position or office "he stood down as leader of the party" استعفا دادن کناره گیری کردن کنار رفتن کنار گذاشته شدن
دوره ی زمانی
اندرو به صورت مخفف در قالب اندی و درو به کار می رود نقل از ویکیپدیای انگلیسی: Andrew is the English form of a given name common in many countries. I ...
به بهای سنگینی آموختن
به بهای گزاف آموختن به قیمت گزاف آموختن با مکافات آموختن با تجربه ی سختی آموختن بعد از تجربه ی دشواری آموختن
به نقل از هزاره: با زحمت بسیار با بدبختی با تلاش بسیار _______________ با مکافات به بهای گزاف به قیمت گزاف
صاف و پوست کنده رک و صریح صاف و صریح