پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٧١)
رستوران بیرون بر
تلفظ به فارسی: مَریِت
مشخصه
انگیزه بخشیدن تشویق کردن
A question that is very important and/or difficult to answer سؤال بسیار مهم یا دشوار
با قیمتی مناسب
خوش درخشیدن
به نقل از هزاره: کلیدی، اصلی، مهم، عمده ( . adj )
به نقل از هزاره: سبک، مُد
چرخش
A clothing line is a collection of garments on a theme, or for a particular season. It could be for a limited time, and will . change. It is a subs ...
طی مدتِ
در طولِ در دورانِ درحینِ
مد نظر مورد نظر
به نقل از فرهنگِ هزاره: نمونه مؤفق مؤفقیت
مورد پسند بودن کالینز دیکشنری: Another word for appeal to someone: attract, interest, draw, please, invite جذاب بودن، علاقه داشتن، جلب توجه کردن،
to show a certain characteristic very clearly به نقل از میریام وبستر ویژگی مشخص و آشکاری داشتن
To take something with a "grain of salt" or "pinch of salt" is an English language idiom that means to view something with skepticism or not to inter ...
اگه بشه گفت
به کلی کلاً من حیث المجموع مجموعاً درمجموع به طور کلی سراپا به تمامی تماماً
نواده اعقاب ذریه اسلاف
فرهنگ هزاره: مربوط، مطرح، بجا، مناسب
ترکیب جمعیتی
( advertise or promote ( something تبلیغ کردن
مخاطبان مستمعان شنوندگان بینندگان تماشاگران
بالغ بر
pay attention توجه کردن، توجه داشتن،
کمبریج: If something you have done pays off, it is successful مؤفق مؤفقیت آمیز
برگرفتن نام از چیزی یا کسی نامگذاری به احترام کسی یا چیزی همنام بودن با کسی یا چیزی
completely fill or suffuse. اشباع شدن
اشباع شده flood: completely fill or suffuse.
به نقل از هزاره: [محاوره] عالی، محشر، معرکه، خیلی خوب
به طور دقیق به معنای ثبت نام در کلاسی و حضور در آن است، اما در ترجمه، برای حفظ ایجاز، می توان از تعابیری مثل یاد گرفتن، دوره دیدن، آموختن، هم استفاده ...
حرکت دائمی جریان دائمی جریان لاینقطع جریان بی وقفه جریان پیوسته
assets set aside for the generation of profit or other benefit in the future ذخیره پس انداز امیدِ اقتصادی آینده
دو ماه یک بار
صفحه ی اول سایت
( hold a group discussion to produce ideas ( as a verb همفکری کردن
a long and often difficult process of personal change and development
در ترجمه برای اختصارنویسی و صورت فارسی به جمله دادن می توان آن را در حالت قیدی و به صورت �تصادفاً�، �اتفاقاً� و از این دست به کار برد.
قوت قلب
If you take something by the scruff on the neck, you take complete control of it تحت کنترل کامل درآوردن کامل مهار کردن تحت اختیار کامل درآوردن
موقعیت دشوار شرایط سخت بداقبالی بدشانسی سخت ترین شرایط دشوارترین موقعیت ها
به نقل از فرهنگ هزاره: ورشکستگی، ورشکست شدن، زمین خوردن ( برای شرکت ها و کسب و کارها )
در اوج مؤفقیت بودن در بهترین حالت ممکن بودن the most powerful or most successful position in a profession, organization, etc
تولیدکننده قطعات اصلی قطعه ساز
بازارِ خواص پسند
بهره گرفتن بهره گیری کردن بهره برداری کردن استثمار کردن به استثمار کشیدن
adopt با adapt تفاوت دارد؛ دومی معنای تطابق و سازگاری می دهد، نه اولی. بنابراین معنایی که کاربر رضارضایی در بالا قید کرده اند، مطلقاً نادرست و گمراه ...
inexpensive clothing produced rapidly by mass - market retailers in response to the latest trends. لباس ارزان قیمت