bimonthly

/baɪˈmənθli//ˌbaɪˈmʌnθli/

هر دو ماه یک بار، دو ماهه، (نادر) ماهی دو بار (بیشتر semimonthly می گویند)، مجله ای که دوماه یکبار منتشر میشود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: appearing or occurring every two months.
اسم ( noun )
حالات: bimonthlies
• : تعریف: a publication that appears once every two months.
قید ( adverb )
• : تعریف: every two months.

جمله های نمونه

1. The " Journal of Lexicographers " is a bimonthly.
[ترجمه گوگل]«مجله فرهنگ‌نویسان» دو ماهنامه است
[ترجمه ترگمان]ژورنال \"Lexicographers\" یک bimonthly است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The magazine is published bimonthly, with six issues a year.
[ترجمه گوگل]این مجله هر دو ماه یکبار با شش شماره در سال منتشر می شود
[ترجمه ترگمان]این مجله با شش موضوع در سال منتشر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It will publish a bi-monthly newsletter.
[ترجمه گوگل]هر دو ماه یک خبرنامه منتشر خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]این روزنامه خبرنامه دو ماهانه را منتشر خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The assessment procedures consisted of bimonthly interviews of the patients and a friend or relative with whom the patient was living.
[ترجمه گوگل]روش‌های ارزیابی شامل مصاحبه‌های دوماهانه از بیماران و دوست یا خویشاوندی بود که بیمار با آنها زندگی می‌کرد
[ترجمه ترگمان]مراحل ارزیابی شامل مصاحبه های bimonthly از بیماران و یک دوست یا نسبی که بیمار در آن زندگی می کرد، بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Blood samples analyzed for ethanol were obtained if the patient returned to the clinic for his bi-monthly interview.
[ترجمه گوگل]در صورتی که بیمار برای مصاحبه دو ماهانه خود به کلینیک مراجعه می کرد، نمونه های خونی که برای اتانول آنالیز شده بودند، گرفته می شد
[ترجمه ترگمان]نمونه های خونی آنالیز شده برای اتانول به دست آمدند در صورتی که بیمار برای مصاحبه ماهانه دو ساله خود به کلینیک برگردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The bi-monthly scholarly journal, founded in Los Angeles in 197 suspended publication in 1978 owing to lack of funds.
[ترجمه گوگل]مجله علمی دو ماهه که در سال 197 در لس آنجلس تأسیس شد، انتشار آن را در سال 1978 به دلیل کمبود بودجه متوقف کرد
[ترجمه ترگمان]یک مجله علمی دو ساله که در سال ۱۹۷۸ در لس آنجلس تاسیس شد به دلیل کمبود سرمایه در سال ۱۹۷۸ تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. February saw the launch of a new bi-monthly journal based in Exeter.
[ترجمه گوگل]فوریه شاهد راه اندازی یک مجله جدید دو ماهه مستقر در اکستر بود
[ترجمه ترگمان]فوریه، راه اندازی یک روزنامه دو ماهه جدید در اکستر انگلستان را مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Formal meetings are held held bi-monthly when all the main contractors are represented.
[ترجمه گوگل]جلسات رسمی هر دو ماه یکبار با حضور کلیه پیمانکاران اصلی برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]جلسات رسمی زمانی برگزار می شوند که تمام پیمانکاران اصلی ارایه می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This journal is bimonthly, and that one quarterly.
[ترجمه گوگل]این مجله دو ماهنامه است و آن یک فصلنامه
[ترجمه ترگمان]این ژورنال دو ماه است و هر سه ماه یک بار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Our annual has changed into a bimonthly publication.
[ترجمه گوگل]سالانه ما به یک نشریه دو ماهه تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]سالانه ما به یک انتشار دو ماه تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bimonthly, remit financial project report following the company control system.
[ترجمه گوگل]هر دو ماه یکبار گزارش مالی پروژه را طبق سیستم کنترل شرکت ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]bimonthly، گزارش پروژه مالی را به دنبال سیستم کنترل شرکت ارسال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dairy and Human magazine: Started publication in 200 bimonthly issues.
[ترجمه گوگل]مجله لبنیات و انسان: انتشار در 200 شماره دو ماهنامه آغاز شد
[ترجمه ترگمان]Dairy و مجله انسان: انتشارات آغاز شده در ۲۰۰ موضوع دو ماه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Contributions to bimonthly, the 16 Dimensions, subscribers throughout the provinces ( city ) and autonomous regions.
[ترجمه گوگل]کمک به دو ماهانه، 16 بعد، مشترکین در سراسر استان (شهر) و مناطق خودمختار
[ترجمه ترگمان]مقالات مربوط به bimonthly، ۱۶ بعد، مشترکین سرتاسر استان ها (شهر)و مناطق خودمختار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The bill was payable bimonthly.
[ترجمه گوگل]این صورتحساب هر دو ماه یکبار قابل پرداخت بود
[ترجمه ترگمان]این لایحه bimonthly قابل پرداخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The first issue of the journal was published in February 1999 and subsequent issues will be published bimonthly thereafter.
[ترجمه گوگل]اولین شماره این مجله در فوریه 1999 منتشر شد و شماره های بعدی پس از آن هر دو ماه یکبار منتشر خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اولین موضوع این نشریه در فوریه ۱۹۹۹ منتشر شد و بعد از آن موضوعات بعدی دوباره منتشر خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• event which occurs every two months
a bimonthly event or magazine is one that happens or appears every two months or twice per month.
if something happens bimonthly, it happens every two months or twice per month.
occurring every two months

پیشنهاد کاربران

۱. هر دو ماه یکبار. دو ماه به دو ماه. دوماهانه ۲. ماهی دو بار. دو بار در ماه. هر دو هفته یکبار
مثال:
The magazine is published bimonthly, with six issues a year.
مجله هر دو ماه یکبار با شش موضوع در سال منتشر می شود.
1. دو ماه یک بار
2. ماهی دو بار
دو ماهنامه
هردو ماه یک بار ( چیزی که هر دو ماه یکبار تکرار شود ، مانند: مجلاتی که هردو ماه یکبار چاپ می شوند )
دو ماه یک بار

بپرس