پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٣٧١)

بازدید
٣,٣٨٦
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

mass - produced, relatively inexpensive goods that are marketed as luxurious or prestigious اشیای لوکس ارزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

پیش از هر چیز دیگری، قبل از هر چیز،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

last or remain popular for a long time برای زمانی طولانی محبوب و پرطرفدار ماندن مدت زمانی طولانی محبوب ماندن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناچار بودن مجبور بودن باید ناگزیر بودن گریزی نداشتن از

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

ثروت مادی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

چندمنظوره همه جانبه تمام عیار جامع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

A flagship store is the lead store in a retail chain acting as a showcase for the brand or retailer. It's job is to draw customers into the brand ove ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

of a computer display or system ) generating a three - dimensional image which appears to surround the user ) [درباره ی نمایشگر کامپیوتر] سه بعدی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

اینجا و اکنون

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

Make a vivid impression on, quickly win popular acclaim or renown, as in The new rock group took the town by storm به سرعت سیل آسا برق آسا موج آسا

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مفید بودن به کارآمدن Be useful, meet the needs or requirements, satisfy, as in I don't know why they've added all this information but it probably se ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣١

بازخورد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

اظهار گرایش جنسی [در ادبیاتِ متداول همجنسگرایان و دگرباشان جنسی]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

بیش از همه ی چیزهای دیگر

پیشنهاد
٣

From Longman Business Dictionary roll off something phrasal verb [transitive] roll off the production line/presses etc to be made or printed in a ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

نگاه انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

مسئول ارشد مدیر ارشد کارمند ارشد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

استاد کهنه کار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

فکر بکر

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

چیرگی [قدیمی] سلطه[قدیمی]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

هیجان برانگیز مدهوش کننده هوشربا سرگیجه آور heady. Something that's heady is extremely thrilling. You might have a heady feeling as you walk up on s ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

نهایتاً در نهایت بالأخره سرانجام [در محاوره] آخرش، [در نقش قیدی] عاقبت،

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

سخت درگیرِ ( چیزی بودن ) به شدت درگیرِ ( چیزی بودن ) به نقل از کالینز دیکشنری: If you say that someone is at the sharp end of a particular activit ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

to look directly at ( به نقل از میریام وبستر ) مستقیم به کسی نگاه کردن در چشم کسی نگاه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

شهامت کاری را پیدا کردن جرأت کاری را پیدا کردن شجاعت کاری را پیدا کردن دل و جگرِ انجام کاری را پیدا کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به کسی یا چیزی علاقه مند شدن To watch or look at someone or something closely; to monitor someone or something conti ...

پیشنهاد
٣

1 - نظارت کردن بر کسی یا چی 2 - به کسی یا چیزی علاقه مند شدن To watch or look at someone or something closely; to monitor someone or something conti ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

( on the online dating app Tinder ) indicate that one finds someone attractive ( or unattractive ) by moving one's finger to the right ( or left ) ac ...

پیشنهاد
٢

encourage کسی را به کاری ترغیب کردن کسی را به کاری تشویق کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

to be easy for someone to do راحت بودنِ کاری [برای کسی] آسان بودن کاری [برای کسی] مثال: Public speaking does not come easily to most people صحبت کرد ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به مرور زمان با گذشت زمان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

مسائل عاطفی امور عاطفی مسائل عاشقانه مسائل عشقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

دارای متقاضیِ زیاد دارایِ متقاضیِ بسیار در معرض تقاضای بسیار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

پرتراکم از لحاظ جمعیتی پرجمعیت و متراکم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

بریتانیا [ محاوره ای] انگلستان [محاوره ای] Blighty" is a British English slang term for Great Britain or often specifically England

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

به طور مشخص مشخصاً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بازی کردنِ نقشِ مشارکت کردن در شرکت داشتن در

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

طبق معمول نوعاً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

to provide things that someone or something needs برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها مرتفع کردن نیازها رفع کردن نیازها

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

هیجان برانگیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به خودم مربوطه!

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

راه آهن خطوط ریلی خطوط آهن خطوط راه آهن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

راه آهن خطوط ریلی خطوط راه آهن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

از صفر شروع کردن از هیچ شروع کردن از دوباره شروع کردن با هیچی شروع کردن با صفر شروع کردن دست خالی شروع کردن دست خالی کاری را آغاز کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

make someone feel more energetic and cheerful به کسی نیرو بخشیدن به کسی انرژی دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

to think about something or someone much more than is necessary or sensible لانگمن به چیزی بیش از حد فکر کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

روی موضوعی قفل کردن توی موضوعی گیر کردن به موضوعی گیر دادن و دنبالش رفتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به نقل از کمبریج دیکشنری: the best or only way to achieve something بهترین راه برای رسیدن به چیزی بهترین یا تنها شیوه برای دستیابی به چیزی بهترین یا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

بالا زدن [درباره ی دامن و لباس]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

در این حوالی در این اطراف در این گوشه و کنار در این دور و بر حوالیِ اینجا در این نزدیکی در این نزدیکی ها