پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٢)
ّبرآورده کردن شرایط حائز معیارها بودن واجد معیارها بودن واجد شرایط بودن حائز شرایط بودن با شرایط مطابقت داشتن
حائز شرایی بودن واجد شرایطی بودن شرایطی را احراز کردن برآورده کردن شروط
برآوردن نیازها برآورده کردن نیازها رفع نیازها ارضای نیازها
حرف گوش کن مطیع فرمانبردار
1 usually predicative motionless; stationary. 2 undisturbed or tranquil; silent and calm. 3 not sparkling or effervescent
( of a person ) tending to talk too loudly and in a blunt or opinionated way پرحرف پرچانه پرسروصدا
جنگل درختزار بیشه
مضطرب پریشان حال نگران استرسی
تعبیر دیگر حسن تعبیر تعبیری است از. . .
محض اطمینان محضِ احتیاط محضِ ایمنی و احتیاط برای احتیاط بیشتر برای اطمینان بیشتر برای ایمنی و احتیاط بیشتر محضِ خاطرجمعی برای خاطرجمعی
استان[ژاپن] ناحیه [ژاپن] قلمرو [ژاپن] منطقه [ژاپن]
خود را غرق کاری کردن عمیقاً سرگرمِ کاری شدن سراپا درگیر کاری شدن غرقه در کاری بودن سراپا مشغول کاری بودن در کاری غوطه ور شدن محوِ کاری شدن
رابطه داشتن سروکار داشتن Become associated, especially in an emotional or sexual way. For example, He joined the company last year but never really ...
پرجنب و جوش پرهیجان پرتحرک پرشتاب
فناوری پیشرفته اَبَرفناوری
جنون آمیز جنون آسا دیوانه وار
the fans of a particular well - known person, group, team, etc. considered as a distinct social grouping هواداران طرفداران علاقه مندان سینه چاکان
بی ثبات کار
بی ثبات کاری
To guide someone or something راهنمایی کردن هدایت کردن
گذشتن [زمان] رد شدن [زمان] سپری شدن [زمان] پیش رفتن [زمان]
تمرینِ کارگاهی
with an optimistic tone, with good news از دیدگاهی مثبت، خبرِ خوب اینکه، با لحنی امیدوارکننده،
An expression of surprise or astonishment ای وای بر من اوه، خدای من ای وای
to be supposed to باید توقع می رود که انتظار می رود که
What is hard graft? 1. work ( esp in the phrase hard graft ) کار سخت
فارغ از
این قدر آن قدر
The center of gravity of an object is the point where the mass averages out. If the object is rigid, its the point where gravity is effectively pulli ...
زیر نظرِ تحتِ مراقبتِ تحتِ نظارتِ
مدت ها مثال: I could stay here for ages می توانم مدت ها اینجا بمانم.
of a wheel or shoe ) able to grip a surface well ) چسبناک
تا حدی به نوعی
به نقل از میریام - وبستر: used to say that something has not yet been decided or has not yet become clear مثال: . The jury is still out on whether th ...
سردر مغازه سردر فروشگاه تابلو فروشگاه ویترین فروشگاه ویترین مغازه نمای بیرونی مغازه نمای بیرونی فروشگاه
یک تنه ایستادن به تنهایی کاری را پیش بُردن نترسیدن و پیش رفتن کم نیاوردن و پیش رفتن
دلگرمی حمایت پشتیبانی تشویق
مکافات
از این نظر از این نگاه از این دریچه از این منظر از این زاویه
زبان به کام گرفتن دندان روی جگر گذاشتن خشم خود را فروخوردن به خشم خود غلبه کردن خود را در زمان خشم کنترل کردن خشم خود را کنترل کردن
در فارسی می گوییم: به سرعت باد
بُراده