پیشنهاد‌های غزال سرخ (١,٣٧١)

بازدید
٣,٣٨١
تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

[پول] دریافت کردن به نقل از کالینزدیکشنری: If you have some money coming in, you receive it regularly as your income. She had no money coming in and ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

To garner attention and be the topic of conversation !Sam's sudden resignation really made news today—everyone in the office is talking about it خبر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

[با خبرنگاران] مصاحبه انجام دادن مصاحبه شدن [از سوی خبرنگار]

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

Be interested in or involved with. For example, She's really into yoga, or Once you retire, it's important to get into some [hobby you've always wa ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

unusual, different, or strange : not what is considered to be normal What happened is nothing out of the ordinary. Her taste . is a bit out of the ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

in a place where real, practical work is done در صحنه ی عمل در صحنه ی واقعیت در میدان عمل "the troops on the ground are cynical"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

lacking up - to - date knowledge or information "he seems out of touch with recent economic thinking" lacking in awareness or sympathy "we have been ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

ضرب کردن یک اصطلاح ( ترجمه به نظر تحت اللفظی است اما در فارسی هم به همین شکل کاربرد دارد: فلان اصطلاح را ضرب کرد ) رایج کردن یک اصطلاح خلق کردن یک ا ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Someone or something that is in the spotlight is getting a great deal of public attention در مرکز توجه عموم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

When you say that you are a lawyer, an electrician, an engineer etc. by training, this means that you received a formal education ( or training ) in ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

به نقل از هزاره: نقش کلیدی موقعیت محوری جایگاه مهم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

بحران ها جمعِ crisis

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٠

عامل بحران شدن موجب بحران شدن مایه ی بحران شدن بحران برانگیختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

بتل کریک توضیح در ویکیپدیای فارسی: بتل کریک، میشیگان ( به انگلیسی: Battle Creek, Michigan ) یک شهر در ایالات متحده آمریکا با جمعیت ۵۲٬۳۴۷ نفر است که ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١

. If you do not have to do something, it is not necessary or required ( به نقل از کالینزدیکشنری ) لزومی ندارد. . . نیازی نیست. . .

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

پیشدستی [کردن] پیشقدم [شدن] outmanoeuvring a competitor or opponent; at an advantage. "City were on the front foot from the word go"

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

به نقل از دیکشنری دات کام https://www. dictionary. com Replace try and ( I will try and fix it ) with try to ( I will try to fix it ) . Some grammari ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

To make the call means to make a decision. This is why bosses, presidents, parents, and other leaders are always making the call. They are responsibl ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از میریام وبستر: : becoming worse in condition or less in size, amount, number, etc مثال: . declining His health is on the decline. Sales are ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

نقدی پول نقد نقداً

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. . ( be attributable to ( a particular factor or circumstance "he claimed his problems were down to the media" 2. . ( be left with only ( the spe ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

It can mean "unusual" or "not normal". It can mean "unusual" or "not normal" غیرمعمول خلاف قاعده خارج از چارچوب نابهنجار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

If a situation goes from bad to worse, it becomes even more unpleasant or unsatisfactory حتی از قبل هم ناخوشایندتر شدن حتی از قبل هم بدتر شدن بد بود ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

make by the most important managers از جانب مهم ترین مدیران بودن از جانب بالاترین رده ی سازمان/شرکت/نهاد/ بودن متعلق به بالاترین رده بودن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

بی اعتنا به نقل از هزاره: بی عاطفه، بی احساس، بی توجه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

. The person in charge of a news bureau is often called the bureau chief مسئول دفتر خبری رئیس دفتر روزنامه رئیس دفتر خبری مسئول دفتر روزنامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

A news bureau is an office for gathering or distributing news دفتر خبری دفتر روزنامه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نقل از میریام ـ وبستر all the facts : everything . They failed to tell us the whole story همه ی ماجرا کل ماجرا کل اطلاعات همه چیز

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

. The Gaelic name was derived from the word "flann, " which means red or ruddy فلانَگن ( اسم اسکاتلندی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

. draw up a list of items to be discussed at a meeting "the council had set the agenda for the forthcoming summit" دستورکار داشتن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

اطلاع رسانی کردن خبررسانی کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

از قوانین پیروی کن از قوانین اطاعت کن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

پیشاپیش از قبل همین طوری هم تا همین حالا هم تا همان زمان هم

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

cause someone to be emotionally or mentally disturbed آزار ( ذهنی یا عاطفی ) دادن به نقل از هزاره: حالِ. . . را گرفتن وضعِ روحیِ . . . . را خراب کر ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد

ناآماده نالایق ناشایسته بی صلاحیت

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ارزش خالص

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٤

وجه المصالحه قرار دادن به خطر انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

واگذار کردن ( در مورد شرکت ها در هنگام ورشکستگی یا بحران مالی )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بی حساب و کتاب دست ودلباز بیش از حد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٩

گشاده دستانه دست و دلبازانه با گشاده دستی با دست ودلبازی از روی ولخرجی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣

1. ( share a home and have a sexual relationship with ( someone to whom one is not married "Fran was now living with a man fourteen years older tha ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦

هزاره: روزگار خوش گذشته روزهای خوب

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢١

هزاره: شکست ناپذیر، شکست نخوردنی، مغلوب نشدنی [اراده، اعتقاد] راسخ، خلل ناپذیر، استوار

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١١

به نقل از هزاره: [بلیت هواپیما، قطار، و غیره] درجه دو پیشنهاد دیگر: بلیت ارزان

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٨

به نقل از هزاره: نشان اصالت نشان مرغوبیت مهر مُهر تأیید ( در داروسازی ) کاشه

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤٦

هزاره: 1 - پاک، پاکیزه، تمیز 2 - بی نقص، بی عیب، بی غش

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٦

خطوط هوایی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

فرودگاه هیترو ( در لندن )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٤

کسب شهرت کردن کسب اعتبار کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

ناگهان اتفاق افتادن ناگهان روی دادن ناگهان رخ دادن ناگهان سربرآوردن