پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٧١)
نگران شدن
نزدیک بود که چیزی نمانده بود که نزدیک است که چیزی نمانده که به زودی
به ْسرعت برخاستن برجهیدن و برخاستن
از جای خویش برجهیدن
دعوا کردن get into a fight To engage in a verbal or physical altercation with someone . I can't believe you got into a fight with the biggest kid in ...
1. used to make an unenthusiastic suggestion. "I may as well admit that I always underestimated John" 2. used to indicate that a situation is the ...
به مثابه به عنوان به صرفِ در جایگاه همچون
دادستان بازپرس
چمدان واژه
رحم کردن مرحمت داشتن ترحم داشتن to treat with kindness and forgiveness.
DEFINITIONS1. a sudden strong feeling. a wash of pain/warmth/anger. Synonyms and related words. Sudden instances of a particular emotion موجی از احسا ...
پدر آسمانی
phrase. Something or someone of consequence is important or valuable. If something or someone is of no consequence, or of little consequence, they ar ...
بئاتریس بئاتریچه "بیچه" دی فولکو پورتیناری ( به ایتالیایی: Beatrice "Bice" di Folco Portinari ) ، ( زادهٔ ۱۲۶۶ - درگذشته ۱۲۹۰ میلادی ) ، زنی از اهالی ...
آرابِسْک[۱]، یا اَرَبِسْک، عَرَبِسْک، شیوهای از تزیین با شکلهای دقیق هندسی و نقشهای گیاهی ساده شده ( استیلیزه و قراردادی ) و دور از طبیعت ( انتزاعی ...
تل زباله
گروه زندانیان
INFORMAL•NORTH AMERICAN a track maintenance worker on a railway
آقطی ( سرده ) از ویکی پدیا آرایه شناسی فرمانرو: گیاهان ( طبقه بندی نشده ) : گیاهان گلدار ( طبقه بندی نشده ) : گیاهان گلدار راسته: خواجه باشی سان ...
واحد انرژی
اتوبوس برقی تراموا
سمضربه ( شاملو در یکی از شعرهایش از این کلمه بهره برده )
INFORMAL abandon someone. "it seems Jack's run out on her and the three children" ترک کردنِ ( کسی ) ول کردنِ ( کسی )
فوق العاده ( حالت قیدی ) سخت ( حالت قیدی ) به شدت بدجور ( حالت قیدی ) وحشیانه به تندی
fill ( someone ) with anxiety . he letter consternated me and flung me into a depression
قاطع
پیش بینی کردن آینده پیشگویی کردن آینده پیشواز رفتن آینده
از جانب کسی از سوی کسی به دستِ کسی توسط کسی
نونوارشده
به نقل از میریام وبستر a small amount of money that someone does not need مثال: The beggar asked us if we had any spare change پول خرد
چیزی برای عرضه کردن داشتن چیزی عرضه کردن چیزی داشتن __________به نقل از هزاره
عصبی عصبانی نگران
دست نخورده اصلاح نشده
To get around a problem or difficulty means to overcome it فائق آمدن بر مسأله غلبه کردن بر مسأله
often; frequently: commonly used words. usually; generally; ordinarily. in a common manner در بیشتر مواقع در اغلب مواقع معمولاً
به نقل از هزاره: 1. ( نیز صفت گونه ) پیش کسوت، قدیمی، کهنه کار، کارکشته، کارآزموده؛ ( نظامی ) سربازِ قدیمی 2. ( در آمریکا ) سرباز قدیمی، کهنه سرباز
equipment جمع بسته نمی شود و s نمی گیرد، بنابراین equipments غلط است. protective equipment را هم بهتر است به تجهیزات ایمنی برگرداند
صاحب قدرت
ایمیل ورودی ایمیل وارده نامه ورودی نامه وارده
به لطفِ به پشتوانه ی به مددِ به یاریِ به واسطه ی
بدفهمی سوء فهم سوء برداشت به نقل از هزاره: تصویر غلط فکر غلط پندار نادرست برداشت غلط اشتباه
منع عبور و مرور منع رفت و آمد
هزاره: بی هیچ تعجبی بدون هیچ تعجبی همان طور که انتظارش می رفت تعجب ندارد که
قیمت ارزان تر
کسری از ثانیه
With this said is a way of saying In the light of what has been said what I have said what you have said what he/she has said and then something ev ...
اطلاعات محرمانه اطلاعات سِرّی
ناخوانا
خرد و خاکشیر کردن
مملو لبریز