پیشنهادهای غزال سرخ (١,٢٩٥)
پیش بینی کردن آینده پیشگویی کردن آینده پیشواز رفتن آینده
از جانب کسی از سوی کسی به دستِ کسی توسط کسی
نونوارشده
به نقل از میریام وبستر a small amount of money that someone does not need مثال: The beggar asked us if we had any spare change پول خرد
چیزی برای عرضه کردن داشتن چیزی عرضه کردن چیزی داشتن __________به نقل از هزاره
عصبی عصبانی نگران
دست نخورده اصلاح نشده
To get around a problem or difficulty means to overcome it فائق آمدن بر مسأله غلبه کردن بر مسأله
often; frequently: commonly used words. usually; generally; ordinarily. in a common manner در بیشتر مواقع در اغلب مواقع معمولاً
به نقل از هزاره: 1. ( نیز صفت گونه ) پیش کسوت، قدیمی، کهنه کار، کارکشته، کارآزموده؛ ( نظامی ) سربازِ قدیمی 2. ( در آمریکا ) سرباز قدیمی، کهنه سرباز
equipment جمع بسته نمی شود و s نمی گیرد، بنابراین equipments غلط است. protective equipment را هم بهتر است به تجهیزات ایمنی برگرداند
صاحب قدرت
ایمیل ورودی ایمیل وارده نامه ورودی نامه وارده
به لطفِ به پشتوانه ی به مددِ به یاریِ به واسطه ی
بدفهمی سوء فهم سوء برداشت به نقل از هزاره: تصویر غلط فکر غلط پندار نادرست برداشت غلط اشتباه
منع عبور و مرور منع رفت و آمد
هزاره: بی هیچ تعجبی بدون هیچ تعجبی همان طور که انتظارش می رفت تعجب ندارد که
قیمت ارزان تر
کسری از ثانیه
With this said is a way of saying In the light of what has been said what I have said what you have said what he/she has said and then something ev ...
اطلاعات محرمانه اطلاعات سِرّی
ناخوانا
خرد و خاکشیر کردن
مملو لبریز
به علاوه، علاوه بر این، مضاف بر این، همچنین،
به نقل از میریام وبستر: to understand مثال: "Yes we're late, but it was raining, then we got a flat tire …" "All right, I get the idea" فهمیدن متوج ...
پیش تنظیمات
برگرداندن فایل حذف شده ( در کامپیوتر )
نامرئی رؤیت ناپذیر مشاهده ناپذیر
به نقل از هزاره: غیرموجه نالازم ناموجه بی دلیل غیرضروری غیرلازم غیرمجاز
به نقل از آکسفورد: not providing encouragement or emotional help مثال: "the family environment is unsupportive" ناپشتیبان غیرحامی
به نقل از هزاره: مطابق موافق مساوی برابر همانند نظیر شبیه مشابه ( ریاضی ) متناظر، متقابل
برنامه گاهشمار برنامه روزشمار برنامه تقویم
تعمداً عامدانه از روی غرض و مرض
تلاش ناکام تلاش ناموفق تلاش شکست خورده اقدام ناکام
در موقعیت اضطراری در شرایط اضطراری
سابقه تماس ها پیشینه تماس
به نقل از هزاره: خوشبینانه با خوشبینی
به نقل از هزاره: [شخص] خوشبین [نظر] خوشبینانه
به نقل از هزاره: 1. بهترین، مناسب ترین، مطلوب، مناسب 2. حد مطلوب، بهترین حد
به نقل از هزاره: ( رسمی ) بهینه ساختن بهینه کردن
به نقل از هزاره: ( رسمی ) بهینه ساختن بهینه کردن
به نقل از هزاره: خطای باصره
به نقل از هزاره: هنر بصری
به نقل از هزاره: ( محاوره ) بیرون آمدن، شرکت نکردن، کناره گرفتن
به نقل از هزاره: انتخاب کردن اختیار کردن
به نقل از هزاره: تصمیم گرفتن ( که )
به نقل از هزاره: داستانی خیالی تخیلی غیرواقعی
توضیح دهنده
تبیین کننده تبیین گر مُبین