پیشنهادهای غزال سرخ (١,٣٧١)
ابتدا به ساکن در ابتدا در اوائل
به عبارتی دیگر، به بیانی متفاوت، put another way simply put put it differently otherwise stated said differently otherwise speaking in other quart ...
فکرنشده
تهیگی تهیا میان تهیگی توخالی بودگی پوکی
دلالتگر دلالت کننده
به موقع سرِ وقت
تکلیف چیزی را یکسره کردن تکلیفِ چیزی را روشن کردن قطعیت بخشیدن به تثبیت کردنِ چیزی
گمراه کردن به بیراهه کردن
افراد بالغ بزرگسالان آدم بزرگ ها
بدکردار بودن خرده شیشه داشتن
گرسنه بودن گرسنه ماندن از گرسنگی رنج بردن
نقل از فرهنگ هزاره: come to do sth: ۱ - به منظور انجام کاری آمدن ۲ - سرانجام به جایی رسیدن که، بالاخره، دست آخر پیشنهادِ شخصی: نهایتاً آخرالامر ارتج ...
بازگفته شده
به همان سیاق، به همان روش، به همان شیوه،
به همین سیاق، به همین روش، به همین شیوه،
درز گرفتن اشتباه کسی حسن نیت داشتن درباره کسی تأیید کردنِ کسی
گهگاه گاه و بی گاه هرازگاهی هرازچندگاهی به طور نامنظم دیمی
قاطعانه سرسختانه
به دنبالِ درپیِ متعاقبِ بر اثرِ پس از در نتیجة پیروِ
ادامه دادنِ انجام کاری
فرحبخش
درِ گوشی
در میانه شب در خلوتِ شب
در میانه ی. . در میانِ
خلاصه نویس ها
داده پرداز گردآورنده داده و اطلاعات
به نقل از هزاره: [اتاق و غیره] مرتب کردن، نظم بخشیدن به، ( چیزی را ) سر جای خود گذاشتن [خرابی] تعمیر کردن، ترمیم کردن، جبران کردن [روابط ] اصلاح کردن ...
سیاست لبه پرتگاه سیاست بازی با آتش خطرپذیری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به نقل از فرهنگ هزاره
پر باد نفاخ
هزاره: ۱ - خوب، به خوبی، خیلی خوب ۲ - مؤدبانه، خیلی مؤدبانه ۳ - به دقت، باظرافت،
قواره
ابعاد
فصل پررونقِ سفر
نگاه هیز به کسی کردن
از سر استیصال نومیدانه از روی ناچاری
مشغولِ درگیرِ
به طرز بی معنایی به طرز احمقانه ای بی دلیل خاصی
خوره سینه چاک شیفته
به شدت خیلی حسابی
in an angry or annoyed state They argued and she left in a huff
خدمات کفن و دفن
عکس خراب کن
لرزان پرجنب وجوش
خاطرجمع اسطقس دار سرِ موضع
دست به کار شدن
used to emphasize what you are saying: That darn World Cup means so much to you, I know. It's over, and there's not a darned thing we can do about i ...
a very large piece of land sticking out into the sea the Cape of Good Hope
The phrase beyond words is an idiomatic expression that refers to an overwhelming situation where one cannot find words to express ones emotions. The ...
خرت وپرت خریده ریز
شلوغ بازی