darn

/ˈdɑːrn//dɑːn/

معنی: فحش، رفو، رفو کردن
معانی دیگر: (لباس و پارچه ی پاره را) بخیه زدن، بازدوزی کردن، (پارگی را) دوختن، (در جامه وغیره) محل رفو شده، محل باز دوخت شده، (نیک واژه ی damn - عامیانه) لعنت (بر)، لعنتی، نکبت (darned هم می گویند)

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: darns, darning, darned
• : تعریف: to mend, esp. by weaving thread or yarn over a hole in fabric.
اسم ( noun )
مشتقات: darner (n.)
• : تعریف: a mended spot, as in a sock.
صفت ( adjective )
• : تعریف: (informal) used as a mild form of damned or cursed; darned.

- Where has that darn cat gone?
[ترجمه A.A] آن گربه لعنتی کجا رفته است
|
[ترجمه گوگل] اون گربه لعنتی کجا رفته؟
[ترجمه ترگمان] این گربه لعنتی کجا رفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: (informal) to a great degree; extremely; very.
مشابه: damn, very

- He was darn lucky.
[ترجمه حبیب خیری] خیلی خر شانس بود!
|
[ترجمه گوگل] او خیلی خوش شانس بود
[ترجمه ترگمان] اون خیلی خوش شانس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
حرف ندا ( interjection )
• : تعریف: used to express mild irritation or frustration.

- Darn! I forgot my keys.
[ترجمه A.A] لعنتی! کلیدهایم را جا گذاشته ام
|
[ترجمه گوگل] لعنتی! کلیدهایم را فراموش کردم
[ترجمه ترگمان] ! لعنتی کلیدهام رو فراموش کرده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: darns, darning, darned
• : تعریف: used to condemn (something).
مشابه: blast

- Darn this stupid umbrella!
[ترجمه A.A] لعنت به این چتر مزخرف !
|
[ترجمه گوگل] لعنت به این چتر احمقانه
[ترجمه ترگمان] لعنت به این چتر مسخره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. darn it! i am tired of calling him!
اه - از بس صدایش زدم خسته شدم !

2. darn it!
(نشان خشم یا آزردگی) اه !،وای !

3. my mother used to darn our socks
مادرم جوراب های ما را رفو می کرد.

4. Please darn the hole in my sock.
[ترجمه Mdante] لطفا سوراخ جوراب من رو رفو کنید
|
[ترجمه گوگل]لطفاً سوراخ جوراب من را لعنت کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا یه سوراخ توی جوراب من بریز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He'd earn a darn sight more money there.
[ترجمه گوگل]او در آنجا پول بیشتری به دست می آورد
[ترجمه ترگمان]ان جا پول بیشتری به دست می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There's not a darn thing he can do about it.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند در مورد آن کار بدی انجام دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ کار احمقانهای از دستش بر نمی آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Darn it! She beat me again!
[ترجمه گوگل]لعنتی! او دوباره مرا کتک زد!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی باز هم مرا زد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's done a darn sight better than I have.
[ترجمه گوگل]او بهتر از من دید بدی داشته است
[ترجمه ترگمان]خیلی بهتر از من عمل کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The darn fool got lost on the way.
[ترجمه گوگل]احمق لعنتی در راه گم شد
[ترجمه ترگمان]اون احمق لعنتی تو راه گم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Darn it! There goes my bus!
[ترجمه گوگل]لعنتی! اتوبوس من آنجا می رود!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی! اینم اتوبوس من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Darn it! I'll have to do it all myself!
[ترجمه گوگل]لعنتی! من باید همه این کارها را خودم انجام دهم!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی من باید خودم این کار رو بکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You had a darn good try.
[ترجمه گوگل]تلاش خوبی داشتی
[ترجمه ترگمان] خیلی تلاش خوبی داشتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What a darn stupid thing to say!
[ترجمه گوگل]چه حرف احمقانه ای گفتن!
[ترجمه ترگمان]چه حرف احمقانه ای!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I know how to darn, and how to sew a button on.
[ترجمه گوگل]من بلدم فحش دادن و دوختن دکمه
[ترجمه ترگمان]من بلدم چی کار کنم و چطوری یه دکمه رو بدوزم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Why don't you switch the darn thing off and listen to me!
[ترجمه گوگل]چرا این لعنتی را خاموش نمی کنی و به من گوش نمی دهی!
[ترجمه ترگمان]چرا اون لعنتی رو خاموش نمی کنی و به من گوش نمیدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فحش (اسم)
abuse, damn, curse, swearing, cuss, darn, swearword, vilification, malison, revilement

رفو (اسم)
darn

رفو کردن (فعل)
darn, fettle, mend

تخصصی

[نساجی] رفو - رفو کردن

انگلیسی به انگلیسی

• spot which has been darned, patch
mend, stitch up torn or worn clothing; curse, damn
damn, cursed
extremely, very, highly
when you darn something made of wool or cloth, you mend a hole in it by sewing stitches across the hole and then weaving stitches in and out of them.
a darn is the part of a piece of clothing that has been darned.

پیشنهاد کاربران

چه بد!
exclamation /informal
used instead of damn to express anger
تعجب، غیر رسمی
به جای لعنت برای ابراز خشم استفاده می شود
Darn it! There goes my bus
!
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/darn?q=Darn
used to emphasize what you are saying:
That darn World Cup means so much to you, I know.
It's over, and there's not a darned thing we can do about it.
برای تأکید به کار می رود.
حسابی ( خسته )
فوق العاده ( قشنگ )
وحشتناک ( خوشبخت )
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/darn
یه جورایی واژه ملایم تره damn هست :/
مثله اینکه به جای sh*t میگن shoot, یا مثلا به جای f**k میگن heck :/ تا اونقدرا زننده و بد نباشه
خیلی، با شدت زیاد
تف . for example:darn this luck, تف تو این شانس
وصله پینه - وصله پینه کردن - رفو کردن
Darnest part
بدترین/لعنتی ترین بخش
So darn happy
در واقع darn وso هر دو تشدید کننده happy هستند یعنی شدت خوشحالی رو نشون میده.
Have you ever wonder how your mom and me got to be so darn happy?
آیا هیچ وقت برات سوال نبوده که چطور من و مامانت انقدر شاد هستیم؟

بپرس