تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لیست اعضای داخلی بدن به انگلیسی: ✅Brain: مغز ✅Lung:ریه ✅Liver:کبد ✅Heart:قلب ✅Stomach:شیکم ✅Kidney:کلیه ✅Pharynx:حلق ✅Larynx: حنجره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لیست اعضای داخلی بدن به انگلیسی: ✅Brain: مغز ✅Lung:ریه ✅Liver:کبد ✅Heart:قلب ✅Stomach:شیکم ✅Kidney:کلیه ✅Pharynx:حلق ✅Larynx: حنجره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لیست اعضای داخلی بدن به انگلیسی: ✅Brain: مغز ✅Lung:ریه ✅Liver:کبد ✅Heart:قلب ✅Stomach:شیکم ✅Kidney:کلیه ✅Pharynx:حلق ✅Larynx: حنجره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لیست اعضای داخلی بدن به انگلیسی: ✅Brain: مغز ✅Lung:ریه ✅Liver:کبد ✅Heart:قلب ✅Stomach:شیکم ✅Kidney:کلیه ✅Pharynx:حلق ✅Larynx: حنجره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

لیست اعضای داخلی بدن به انگلیسی: ✅Brain: مغز ✅Lung:ریه ✅Liver:کبد ✅Heart:قلب ✅Stomach:شیکم ✅Kidney:کلیه ✅Pharynx:حلق ✅Larynx: حنجره

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نان لواش، نان جو، نان تست

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پشیمان بودن، متاسف بودن، احساس اندوه کردن I don't feel regret at all and I've been living my best life!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وسیع، جادار We should find a roomy palace for leaving our stuffs there

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

احمق، خنگ، کودن Dense, stupid

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هم زد، مخلوط کردن move a liquid around with a spoon or anything else

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رئیس، مدیر عامل، بزرگ جایی I only take order from our chairman, no one else!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خودرو مسافرتی بزرگ، وسیله نقلیه تفریحی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از قرار معلوم، طبقه گفته، با این اوصاف، اینجور که میگن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

که اینطور، پس قضیه این بوده Is that so

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

که اینطور، پس اینطوری بوده، پس قضیه همین بوده Is that so

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گذراندن وقت، اتلاف وقت، انجام دادن کاری برای پر کردن وقت When I'm at airport or bus usually i read books to kill time

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چخبر، چه خبرا How are things What's up What's good

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دعا کن، امیدوار باش، امیدت رو از دست نده، خودتو نباز!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چه خبر، چه خبرا What's up

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زده به سرت، دیوانه شدی Are you nuts? Crazy, foolish

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخ کسی رو زدن، کسی رو جذب کردن Are you hitting on me?

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Watch your language Watch your mouth Watch your tongue حرف دهنتو بفهم، بفهم چی میگی، مراقب باش چی از دهنت بیرون میاد، !

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Watch your language Watch your mouth Watch your tongue حرف دهنتو بفهم، مواظب حرف زدنت باش، بپا چی میگی!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Watch your language Watch your mouth Watch your tongue حرف دهنتو بفهم، مراقب حرف زدنت باش، بفهم چی میگی، مراقب باش چی میگی!

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دردت چیه، مشکلت چیه، از چی ناراحتی، چی داره اذیتت میکنه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یعنی بیخیال کسی شدن، قید کسی رو زدن، باهاش کاری نداشتن، ولش کردن I'm over you I'm done with you

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شرت کم بسلامت، بری که دیگه برنگردی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اخم کردن، قیافه در هم داشتن، قیافه ناراحت داشتن Don't pout Don't sulk هردو به معنی اخم نکن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

خدایی نکرده، خدا نکنه، زبونم لال، استغفرالله

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دل به دریا زدن، خطر را به جان خریدن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصلا، به هیچ وجه، حرفشم نزن، غیرممکنه Hell no, fck no

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برقارو خاموش کن Turn off Turn off the lights

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجباری، الزامی I'm under no mandatory to answer your questions

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شانه خالی کردن، طفره رفتن، در رفتن از زیر چیزی یا کاری

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اجبار، الزامی I'm under no obligation to answer any of your questions

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یک زن با میل جنسی بیش از حد زنی که تمام طول روز میخواهد در فعالیت های جنسی شرکت کند زنی بسیار شهوتی، زنی حشری همچنین مخفف آن nympho است

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف nymphomaniac یک زن با میل جنسی بیش از حد زنی که تمام طول روز میخواهد در فعالیت های جنسی شرکت کند

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

فخر فروشی، خودنمایی، جار زدن، به نمایش گذاشتن، پز دادن، کلاس گذاشتن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ترساندن، تشر رفتن، تهدید کردن، قلدری کردن، چشم غره رفتن Threat, intimidate

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

متین، سنگین، محجوب، موقر She's too demure and acts well

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

استارت کاری را زدن، جرقه چیزی را زدن Start, embark, launch

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خرخون، درس خون Nerd Someone who studies too much

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

بهتر کردن، بهبود بخشیدن، ارتقا Improve, make better I must enrich my life and have better lifestyle!

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

روستایی، دهاتی، برونشهری

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آفرین! خودشه! ادامه بده! همینه! ماشاالله!

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یه اصطلاحه خوب بخوابی خواب راحت داشته باشی راحت بخوابی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

درد، تیر کشیدن My heart feels aching

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پناهگاه، پناه، جایی که انسان بتواند آنجا بماند و پناه ببرد به آن Shelter A refuge for a homeless A shelter for a homeless

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

- پرورشگاه - مهدکودک