پیشنهادهای ali_llj (٣٦٣)
از دست دادن زمان و وقت، تاخیر کردن Don't dally my friend, we've got a lot to do
هدف، مسئولیت my objective was to mop the house but now it's your turn
دست خط، طرز نوشتن I can write as well but my penmanship isn't good enough
حرف تو خالی، حرف یامفت، مزخرف، چرند
در جریان بودن، در جریال حل شدن، در راه انجام شدن !The game is afoot
ولرم و نیم گرم، خیلی داغ نیست و از دهن افتاده This tea is tepid
unpleasant رومخ، ناپسند، نا خوشایند، زننده، بد، ناجور، ناراحت کننده
به جایی رفتن، برای انجام کاری رفتن Head to bed now, I'll wash the dishes
پر حرفی، وراجی، یاوه گویی
حواسا جمع! حواسا اینجا چشا اینجا رو ببینه
خودم به شخصه. . . I myself ain't interested in playing tennis
به معنی آلوده و کثیف هم میباشد بعضی اوقات This water is too murky for me
بسیارظریف، بسیار ریز