reconsider

/ˌrikənˈsɪdər//ˌriːkənˈsɪdə/

معنی: تجدید نظر کردن، مجددا در امری مطالعه کردن
معانی دیگر: (دوباره) مورد ملاحظه قراردادن، بررسی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reconsiders, reconsidering, reconsidered
(1) تعریف: to have a change of attitude and reverse (a decision or choice).
مترادف: rethink
مشابه: amend, modify, reappraise, reassess, reevaluate, reverse, revise

- I've reconsidered my decision to quit school, but my plan now is to change my area of study..
[ترجمه گوگل] من در تصمیم خود برای ترک تحصیل تجدید نظر کرده ام، اما برنامه من اکنون تغییر رشته تحصیلی است
[ترجمه ترگمان] من در تصمیم خود مبنی بر ترک مدرسه تجدید نظر کرده ام، اما اکنون برنامه من تغییر حوزه مطالعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She's reconsidering her choice of a career now that she has more confidence in her abilities.
[ترجمه گوگل] او اکنون که به توانایی های خود اعتماد بیشتری دارد، در انتخاب شغل خود تجدید نظر می کند
[ترجمه ترگمان] حالا با انتخاب شغلی که بیشتر به توانایی های خودش دارد، دوباره در انتخاب شغلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to consider again, as in a legislature.
مترادف: reexamine, review
مشابه: reappraise

- The senate will reconsider the bill next month.
[ترجمه گوگل] سنا ماه آینده این لایحه را بررسی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] مجلس سنا در ماه آینده این لایحه را مورد تجدید نظر قرار خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: reconsideration (n.)
(1) تعریف: to change attitude and reverse position; decide differently.

- I hope they will reconsider with respect to my job application.
[ترجمه گوگل] امیدوارم در مورد درخواست شغلی من تجدید نظر کنند
[ترجمه ترگمان] امیدوارم با توجه به برنامه کار من تجدید نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to spend additional time on a decision; deliberate again.
مشابه: rethink, review

جمله های نمونه

1. He begged her to reconsider but she would not.
[ترجمه گوگل]او به او التماس کرد که در این مورد تجدید نظر کند، اما او قبول نکرد
[ترجمه ترگمان]از او خواهش کرد که تجدید نظر کند، اما این کار را نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The accident inclined him to reconsider his career.
[ترجمه گوگل]این تصادف باعث شد که او در حرفه خود تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]تصادف به او تمایل داشت که در حرفه خود تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Congress had agreed to reconsider its stance on the armed struggle.
[ترجمه گوگل]کنگره موافقت کرده بود که در موضع خود در مورد مبارزه مسلحانه تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]کنگره موافقت کرده است که موضع خود را در مبارزه مسلحانه تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Richard pleaded for Belinda to reconsider and not to go through with the divorce.
[ترجمه گوگل]ریچارد از بلیندا درخواست کرد که در این مورد تجدید نظر کند و طلاق را پشت سر نگذارد
[ترجمه ترگمان]ریچارد التماس کرد که برای تجدید نظر در مورد طلاق، تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He should reconsider his decision to resign.
[ترجمه گوگل]او باید در تصمیم خود برای استعفا تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]او باید در تصمیم خود برای استعفا تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We want you to reconsider your decision to resign from the board.
[ترجمه گوگل]ما از شما می خواهیم در تصمیم خود برای استعفا از هیئت مدیره تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان]ما از شما می خواهیم که تصمیم خود را برای استعفا از این هیات بازبینی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Recent information may persuade the board to reconsider.
[ترجمه گوگل]اطلاعات اخیر ممکن است هیئت مدیره را متقاعد به تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]اطلاعات اخیر ممکن است هیات را قانع کند که در آن تجدید نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They had to reconsider their ideas in the light of new evidence.
[ترجمه گوگل]آنها باید در پرتو شواهد جدید ایده های خود را بازنگری می کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها می بایست ایده های خود را در پرتو مدارک جدید تجدید نظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In that event, we will have to reconsider our offer.
[ترجمه گوگل]در آن صورت، ما باید در پیشنهاد خود تجدید نظر کنیم
[ترجمه ترگمان]در آن صورت ما باید پیشنهاد خود را مورد تجدید نظر قرار دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The jury was called upon to reconsider its verdict.
[ترجمه گوگل]از هیئت منصفه خواسته شد تا در رای خود تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]هیات منصفه دادگاه رو احضار کردن تا نظر هیات منصفه رو تجدید نظر کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I conjure you most earnestly to reconsider your position.
[ترجمه گوگل]من شما را با جدیت ترغیب می کنم که در موضع خود تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان]من به شما اجازه می دهم که در موقعیت خود تجدید نظر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I earnestly beg you to reconsider your decision.
[ترجمه گوگل]من صمیمانه از شما خواهش می کنم در تصمیم خود تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان]من صادقانه از شما خواهش می کنم که در تصمیم خود تجدید نظر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We want you to come. Please reconsider.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم شما بیایید لطفا تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان] ما می خوایم که تو بیای لطفا تجدید نظر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This meeting urges the company to reconsider its decision to close the factory.
[ترجمه گوگل]این جلسه از شرکت می خواهد که در تصمیم خود برای تعطیلی کارخانه تجدید نظر کند
[ترجمه ترگمان]این نشست شرکت را بر آن داشت تا در تصمیم خود برای بستن کارخانه تجدید نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I hope you'll reconsider your position .
[ترجمه گوگل]امیدوارم در موضع خود تجدید نظر کنید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم در موقعیت تو تجدید نظر کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجدید نظر کردن (فعل)
revise, reconsider

مجددا در امری مطالعه کردن (فعل)
reconsider

تخصصی

[حقوق] تجدید نظر کردن، رسیدگی مجدد کردن
[ریاضیات] تجدید نظر

انگلیسی به انگلیسی

• rethink, contemplate again, consider again
if you reconsider a decision or method, you think about it and try to decide whether it should be changed.

پیشنهاد کاربران

از خود پرسیدن
تجدید نظر کردن، نظر خود را پس گرفتن، بازنگری کردن
reconsider = to think again about a decision or opinion and decide if you want to change it
بازنگری کردن
عوض کردن

بپرس