فهرست پیشنهادهای ١٤٠٠/١٢/٢٨ ( ٤٦٣ )

butt ugly twat di dir decked up houl yer whisht back the right horse banjax cock up be on standby congeniality skive off bring in speak for out of luck lie down resonance no unfamous come to تقابل crush on nature flexometer خود را به کسی بستن خود را به کرگوشی زدن خود را به شغال مردگی زدن خود را به رخ کسی کشیدن bear a slight resemblance خود را به ان راه زدن خود را به اب و اتش زدن خود را بستن خود را باختن خود را از تک وتا نینداختن خود را از تک و تا نیانداختن خوب کاشتن خواهر و مادر گفتن خواهر کسی را گاییدن خواهر و مادر خواهرخوانده به صد خواری و زاری برج عاج به خواری و زاری خوابگوشی خواب گرد خواب دیدن برای کسی خواب به سر شدن خواب به خواب شدن خواب از سر کسی پریدن خنگ خدا نتف خنک کردن خنک شدن دل نعت تفصیلی خنکای صبح خنس و فنس خندیدن تو روی کسی خندیدن به ریش کسی خنده نخودی کردن خنده ٔ قباسوختگی خندق بلا خنجر زدن از پشت خنج انداختن خمیازه کشیدن خم به ابرو نیاوردن خلق کسی تنگ شدن خل و چل خلق تنگ خلق الله خل بازی دراوردن خل بازی خلاص کردن خفه شدن خفه خون گرفتن خفه خون خفتی خفت انداختن خفت افتادن خط یازده سوار شدن خط کشیدن دور چیزی خط هوایی خط زدن خط در میان حرف زدن خط دادن خط خطی شدن اعصاب خط خطی خطب کسی کج بودن خطب خطایی خط اوردن خط افتادن خشکه نان خش و خش to some extent to some degree خود را به کوچه علی چپ زدن تا حدی که in ways خود را به ناخوشی زدن خود را به موش مردگی زدن خود را جستن خود را به نفهمی زدن خود را خوردن خود را خراب کردن خود را شناختن خود را سبک کردن خود را گم کردن خودکشی کردن خودکرده ملعبگی دستخوش ساختن خودم جا خرم جا خورد رفتن دستخوش حوادث کردن خورد کردن پرداختن خوردن بلا به جان پرداختن اشتغال ورزیدن به اشتغال ورزیدن خوردن سر کسی خوردن حرف خوردن چیزی به چیزی خوردن کسی با نگاه خورد و خوراک پرداختن به یک حرفه پرداختن به کاری پرداختن به engage دچار کردن خورش خوری خورده برده متحمل کردن در معرض مخاطره گذاشتن در معرض گذاشتن خوش اب ورنگ خورش دل ضعفه داشتن خوشان خوشان خوشا به حال ماهی MR خوش خوشان خوش خوشان کسی شدن خوش سر و زبان حیاتی بسیار مهم خوش غیرتی خوش کسی بودن خاتمه دادن خاتمه بخشیدن پایان دادن عاقبت اندیش خوش وعده خوش نقش و نگار خوشی زیر دل کسی زدن خوشوقت شدن especially خون به پا کردن خون به راه انداختن خون دماغ شدن خون خون کسی را خوردن خون جگر خوردن خون دیدن زن خون سیاوش خون کسی را به جوش اوردن خون کسی در نیامدن خون کسی از خون دیگری رنگین تر بودن دم دست خون کسی را حلال کردن خون کسی را به شیشه کردن دم دست کسی بودن دم دست بودن خون کسی را کثیف کردن خون کسی را مکیدن خون کسی کثیف شدن خون گرفته خون گرفته ی کسی بودن خونی خون مردن خیابان گردی خونین و مالین خیابان گز کردن خیال کسی تخت بودن خیت شدن خیال کسی را راحت کردن خیرات کردن خیت کردن خیر باشد cruel زندگی پس از مرگ خیر ندیده خیر ببینی prove a worthy successor جهان باقی except afterlife خیس اب شدن خیز گرفتن خیس کردن برنج worthy successor سال های سال برای سال ها سالیان سال in the from of درست زمانی که all yours وصف ناپذیر indescribable غیر قابل بیان inexpressible غیرقابل وصف توصیف ناپذیر dirty stopout خیس کرده خیس گذاشتن خیط شدن خیط کاشتن خیک اسمان پاره شدن خیک محمد خیک باد pull the plug خیکی خیک محمد خیلی اب خوردن god sake خیمه شب بازی دراوردن تو راهی خشکه پز sink down bloody hell be off his face shoo shoo shoo shoo shoo shoo shoo shoo rent boy with age numerous decimum pole bean runner bean round out be difficult analogy verge toward verge to deliberate pace اثر توماس مان you don't want to know word travels fast knockout worm into in great form give away fuss on form off form on good form on bad form in good form in bad form be on bad form be in bad form be on good form be in good form harp on dominate be promote promote be relegate relegate on top effective be on top be draw with be draw against head towards aversion therapy good run bad run sketch out over the top sit tight word up reskin value this is not fair same as always do me a favor easy tiger cull up tactical predominately agree have your work cut out for you simultaneously take upon oneself tap into aging opprobrium گی وجیه المله نعت مفعولی ن مف نف نعت فاعلی مرخم ترخیم visual comfort غل و غش سپهر القار کاظم struggle go down well a hive of activity بدیهیات بدیهی common knowledge اب از دست کسی نچکیدن یک سر داره و هزار سودا نه سر پیاز بودن نه ته پیاز thank you حلاج بی مزد دندان نمودن کار حضرت فیل است قیمت خون باباش می گوید قسمت را باور کنم یا دم خروس را کار که رسید به چانه عروس را ببین به خانه surprise surprise قبای بعد از عید برای گل منار خوب است گوش بر در داشتن کوچه اشتی کنان کف دستم بو نکرده بودم کار نباشد زرنگ است خشک زدن خشک خشک توش کردن خشک شدن قر در کمر خشک شدن شیر کسی خشکه بی اب خشتک دراندن خشتک پاره کردن خشت به قالب زدن خشت انداختن خش افتادن مهار خزانه کردن خرید و فروش کردن خرید خدمت خروس کسی خواندن خروس قندی خروس بی محل خر لنگ خود را به منزل رساندن خر گرفتن کسی خر کسی رفتن خر گردن خر کسی را نعل کردن خر کسی را گرفتن خر کسی را چسبیدن خر کسی از کرگی دم نداشتن خر کسی از پل گذشتن خر کریم را نعل کردن خرغلت زدن خر کردن کسی خرس گنده خر شدن خررنگ کن خردینه خر زور اجلای خر دیزه خرده فرمایش داشتن خرده شیشه داشتن جنس خرده خر خرده حساب با کسی داشتن خرده بورژوا خرده برده خرد و خاکشیر خرد نکردن تره برای کسی اجلای خر داغ کردن خر دادن و خیار گرفتن خر خور خرخود راراندن خرخری کردن خرخره کسی را جویدن خرچه خر حمال خر چنگ قورباغه خر چسونه خرجی دادن خرج و دخل کردن خرج شدن خرج رو دست کسی گذاشتن organic chemistry خرج دررفته خرج دادن خرج جیب خرج تراشی خرج برداشتن خرج از کیسه خلیفه کردن خرج اتینا کردن خر تب کرده خرت به چند خرپاکوب خرپاپو خربزه قاچ کردن با اتوی شلوار خر بی یال و دم خر به خر گرفتن خربازار خر با تشدید خر اوردن و باقالی بار کردن خرابی بالا اوردن خراب کردن دختر خراب شدن بر سر کسی the beginning of a new era خدیجه خبرکش خدمت کسی رسیدن خداوکیلی خدا و خرما را با هم خواستن خدا نکرده خدا کند خدا گرفته خدا گرفتن خدا قوت خدا به سر شاهده خدا روز بد نده خدا رسانده خدا را بنده نبودن خداخدا کردن خدا داده به فلانی خدا بیامرزی خدا به همراه خدا برکت بده خدا به رد خدا به دور خدا برکت ختنه نکرده ختم گرفتن ختم قران کردن ختم شدن خبرگزاری خبر مرگش خبر کسی یا چیزی را اوردن خایه مالی کردن خایه قوچی خایه غول راشکستن خایه دستمال کردن خایه چپ کسی بودن خاورشناس record number خانه نشین شدن غلام خانه زاد خانه دار خانه خمیر خانه خرابی خانه خراب کن preparty pre party