خدابیامرزی. [ خ ُ م ُ ] ( حامص مرکب ) عمل خدابیامرزی گفتن. عمل خدابیامرزی خواستن. ( یادداشت بخط مؤلف ): خدایش بیامرزاد آن خواننده را چون بخواند. نویسنده عاجز مسکین رابخدابیامرزی یاد آرد. آمین. ( دیباچه دیاتسارون ).