مفهوم کلی رباعی زیر را بنویسید.
مفهوم کلی رباعی زیر را بنویسید.
آنان که محیط فضل و آداب شدند
در جمع کمال شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون
گفتند فسانه ای و در خواب شدند
٥ پاسخ
حتّی آنان که بر همۀ آداب و علوم احاطه یافتند و صاحب فضل و ادب شدند، راز و حقیقت این جهان را، چنانکه باید، درک نکردند و سخنانی که در بارۀ این شب تاریک گفتند، تنها مشتی افسانه بود؛ افسانههایی که به کار خواباندن کودکان میآمد و شگفتانگیز اینکه این افسانهها خودِ آن فاضلان و ادیبان را به خواب(مرگ) فروبرد؛ چراکه گویا آنان افسانۀ (کودکانه)خود را باور کرده بودند!
مصراع اول اشاره به کسانی دارد که در جمع ادیبان نشستند
مصراع دوم اشاره به شمع شدن آنان در همان جمع دارد ( جمع کمال همان جمع بزرگان است یا جور بودن همه گان = جمع مان جمع است) چرا آنان را به شمع همسان کرد؟؟؟ چون کار شمع 1 - کمک کردن و 2 - سوختن است
مصراع سوم اگر انرا از کمک کردن بدانیم یعنی به همراهی خود با دوستان فضل و ادب که کارشان کتابت بود ادامه دادند
اگر انرا از سوختن بدانیم آنگاه باید گفت در تاریکی های شب خود را فدای دوستان کردند
مصراع چهارم = افسانه ها گفتند و در خواب خوابیدند
به نظر میرسه محیط فضل ( و نه اندرون فضل ) اشاره به پیرامون و اطراف فضل بودن دارد یعنی عدم تسلط و اگاهی به اصل مطلب => آنان همچون شمع سوختند و نتوانستند از تاریکی ها ( نشانه عدم آگاهی ) به اصل مطلب برسند و درگیر افسانه ها ( عدم آگاهی = خرافات ) شدند.
حتّی عالمان و فیلسوفان بزرگ نیز از شب تاریک این جهان راه نجاتی نیافتند و سرانجام آنان نیز در خواب شدند و مرگ را بهناگزیر پذیرفتند و تنها افسانهای از آنان برجای ماند.
آفرین به شما با تاپیک دوم کاملش کردید
این همون راز سر به مهری هست که حافظ بهش اشاره می کنه. حقیقت چون بوشیده هست اغلب از درکش محروم میشن.
درود بر شما
سپاس از لطف شما 🙏
مفهوم کلی این رباعی این است که برخی از افراد، با وجود کسب دانش و فضیلت و قرار گرفتن در میان دانایان، نتوانستند راه حقیقت را بیابند. آنها فقط سخنان حکیمانهای گفتند، اما در نهایت بدون دستیابی به حقیقت، مانند کسانی که در خواب فرورفتهاند، از دنیا رفتند. این شعر به نقد دانش سطحی و ناتوانی برخی از افراد در یافتن راه روشن حقیقت میپردازد.
مفاهیم کلیدی:- ظاهر فریبی: ادعای دانش و فضیلت بدون عمل به آن
- جهل و نادانی: عدم آگاهی از حقیقت و راه درست زندگی
- غفلت: بیتوجهی به گذر عمر و فرصتهای زندگی
- خیالپردازی: سرگرم شدن به قصهها و اوهام به جای تلاش برای فهمیدن حقیقت
- مرگ: پایان زندگی در غفلت و ناآگاهی

درود بر شما استاد بزرگوار
البته شعر به تظاهر و منیت اشاره نکرده و بیشتر به ( راز سر به مهر حقیقت ) کنایه میزنه خوشحالم که از تجربیات خوب شما بهره می بریم
بهترینها رو براتون آرزو دارم
آنانی که به مراسم و سنت و آئینِ برنامه خدا پرستی و آداب و اصول اخلاقی احاطه کامل پیدا کردند
دور شمعِ آگاهی که پیامبران به عوام داده بودند ، جمع شدند و خودشون رو از اصحاب پیامبران معرفی کردند .
در واقع ان نور درخشانِ آگاهی رسانی که پیامبران برای مردم آورده بودند را فیلتر کردن و حقیقت پیام رو وارونه کردن .
یعنی از حقیقت و نوری که پیامبران برای آگاهی دادن و بیداری مردم آورده بودند ، این جماعتِ اهل علم اخلاق ، ازش یکسری سنت و مراسم و مناسک درست کردند .
- از این شب تاریک نادانی و جهالت ، نسبت به شناخت خود و هستی ، بیرون نیومدن
و از حقیقتی که پیامبران آورده بودند یک داستان و افسانه ساختن و به خوابِ نادانی و بی خبری فرو رفتن .
یعنی در باورهای خودشون گیر افتادن
و به خواب رفتند .
از حقیقتِ عملی راه زندگی و راه رسیدن به خدا ،
یک برنامه مجازی فکری عقیدتی درست کردن و در دنیای مجازی خودشون ، به خواب رفتن . عوام رو هم خواب کردن .
شاد باشید
یک چند ز کودکی به استاد شدیم
یک چند ز اسنادی خویش شاد شدیم
پایان سخن شنو که ما را چه رسید
از خاک بر آمدیم و بر خاک شدیم