پرسش خود را بپرسید

داشتن قدرت از نگاه جامعه شناسی

تاریخ
٣ ماه پیش
بازدید
٩٥

منظور  جامعه شناسان از  اینکه میگویند یک شخص قدرت دارد چیست ؟

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

تعریف قدرت از دید جامعه شناسی:

قدرت مفهومي است كه در علوم طبيعي، كلامي، فلسفي و انساني مورد توجه قرار گرفته است، ولي در علوم اجتماعي و سياسي اهميت ويژه و جايگاه محوري دارد. هر كدام از علما و انديشمندان اززاويه خاصي به مفهوم قدرت نگريسته اند؛بعضي از منظر طبقاتي قدرت را تحليل كرده اند و برخي ديگر با توجه به آثار قدرت، آن را توضيح داده اند. بعضي از جامعه شناسان سياسي نيز به بيان حدود و قيود قدرت اهتمام ورزيده اند و تفاوت هاي ميان قدرت در جوامع ساده و پيچيده و قدرت در جوامع عام و خاص را مورد توجه قرار داده و به خصيصه نهاديافتگي قدرت اشاره كرده اند.

قدرت نرم از دیدگاه کارل مارکس

«كارل ماركس» قدرت را از ديدگاه طبقاتي چنين تعريف مي كند: «اعمال قهر متشكل يك طبقه براي سركوب طبقه ديگر». از نظر ماركس قدرت به سه ويژگي شناخته مي شود:

نخست اينكه قدرت خصيصه طبقاتي دارد و پيوسته، در روابط ميان يك طبقه با طبقه ديگر تحقق پذير خواهد بود. دوم اينكه قدرت هيچ گاه نمي تواند سالم و مشروع باشد، زيرا ظهور و تجلي قدرت در يك جامعه، از عوارض ناسالم بودن آن جامعه است و ريشه در طبقاتي بودن جامعه دارد. اگر جامعه سالم و بي طبقه باشد، پديده اي به نام قدرت در آن ظاهر نمي شود. از ديد او،قدرت تنها منشا ظلم و ستم و سركوب طبقه اي توسط طبقه ديگر است. سوم اينكه، قدرت بيانگر رابطه طبقه حاكم و محكوم است. هر چند بعضي از طرفداران ماركس قدرت اجتماعي را گسترده تر از قدرت طبقاتي مي دانند، اما آنها نيز قدرت سياسي را قدرت طبقاتي و تحميل اراده يك طبقه بر طبقه ديگر معرفي مي كنند.

با تبار شناسی این مفهوم در آثار مارکس می توان با کمی تسامح گفت که ایدئولوژی مارکس نوعی قدرت نرمی است که ما بررسی می کنیم در آنجا نیز نوعی شبه واقعیت یا آگاهی دروغین به طبقات پایین از طریق طبقات بالاداده  می شد. این باعث عدم انقلاب کارگران می شد و مارکس می گوید با آگاهی راستین کارگران انقلاب خواهند کرد. اگر مردم کشور ما یا هر کشور با آگاهی راستین از فرهنگ و اندیشه خویش داشته باشند می توانند دربرابر هر ناتوی فرهنگی جنگ نرم یا قدرت نرم توان مقابله داشته باشند.

قدرت از دیدگاه برتراندراسل

برتراند راسل مي گويد: قدرت را مي توان به معناي پديد آورنده آثار مطلوب تعريف كرد. وي از اين تعريف نتيجه مي گيرد كه قدرت يك مفهوم كلي و قابل اندازه گيري است. و مي توان به آساني در مورد اندازه قدرت افراد و مقايسه كمي آنها نظر داد. اين در صورتي است كه افراد به آثار مشترك و مطلوبي كه از جهت مقدار متفاوت باشد، دست يابند.

قدرت از دیدگاه تالکوت پارسونز

«تالكوت پارسونز» مي گويد: قدرت، قابليت تعميم يافته براي تضمين اجراي تعهدات الزام آور واحدهايي در نظام سازمان جمعي است. وي در توضيح به دو عامل مهم اشاره مي كند: نخست مشروعيت تعهدات مذكور است، از جهت تأثير مثبتي كه در تأمين اهداف اجتماعي هماهنگ با باورها و اعتقادات مردم دارد كه اين خود، تا حد وسيعي، منشأ پذيرش آنها از سوي مردم خواهد بود و اين مصداق روشني است براي «قابليت اجراي تعهد» كه در تعريف آمده است. دوم، عامل وجود ضمانت اجرايي دولتي است كه در قالب پاداش و كيفر و به طور كلي احكام جزايي و در موارد تمرد و عصيان تجلي پيدا مي كند. عامل نخست به تنهايي تأثيري در اطاعت افراد ندارد، اين عامل پشتوانه اجراي تعهدات و پذيرش قهري آن از سوي مردم خواهد بود. 

قدرت از دیدگاه ماکس وبر

«ماكس وبر» به جاي واژه «قابليت»، از كلمه «فرصت» استفاده كرده است. به عقيده وي «قدرت عبارت است از فرصتي كه در چارچوب رابطه اجتماعي به وجود مي آيد و به فرد امكان مي دهد تا قطع نظر از مبنايي كه فرصت مذكور بر آن استوار است- اراده اش را حتي علي رغم مقاومت ديگران، بر آنها تحميل كند. از ديدگاه و بر قدرت، مجال يك فرد يا تعدادي از افراد است براي اعمال اراده خود حتي در برابر مقاومت عناصر ديگري كه در صحنه عمل شركت دارند.»

قدرت از دیدگاه میشل فوکو

فوکو قدرت را از دیدگاه خرد و نزدیک به دیدگاه پسا مدرنیستی می بیند او قدرت را در سطح حکومت و دولت نمی بیند بلکه آن را در سطح تکنولوژی بدنی و سیاست های بدنی و جامعه انضباطی  می بیند و او رابطه بین دانش و قدرت را بررسی می کند و حرف از زوال انسان در نوع قدرت مشرف بر حیات  می زند و می گوید انسان در عصر مدرنیته موضوع بحث علوم شد و در عصر پسا مدرنیستی با تکوین نوع قدرت مشرف به حیات این انسان زوال خواهد یافت.  او می گوید دانش در اختیار قدرت است و قدرت تکوین کننده این دانش می باشد و رابط بین این دو سخن می باشد . گفتمان قدرت در افکار فوکو جایگاهی خاصی داشت.

این انديشمند فرانسوي معتقد است در قدرت نرم نوعي اجبار (به طور غيرمستقيم) از نوع قدرت سخت پديدار مي شود و كاركردي دارد كه در بسياري از موارد، قدرت سخت از انجامش عاجز مي ماند. قدرت نرم «نه زور است و نه پول». در قدرت نرم، روي ذهنيت ها سرمايه گذاري مي شود. در اين نوع قدرت، از جذابيت براي ايجاد اشتراك بين ارزش ها و از الزام به همكاري در راستاي رسيدن به همه خواست ها بهره برده مي شود.

قدرت از دیدگاه حمید مولانا

پروفسور «حميد مولانا» استاد دانشگاه آمريكن براي اولين بار در كتاب «اطلاعات و ارتباطات جهاني: مرزهاي نو در روابط بين الملل» در سال 1986 ميلادي به تعريف و تبيين واژه قدرت نرم پرداخت. مولانا قدرت را به دو بخش تقسيم كرد؛ قدرت ناملموس «نرم» كه منابع آن دين، ارزش ها، باورها، ايدئولوژي و دانش هستند، و قدرت سخت يا ملموس كه در مواردي چون منابع طبيعي، جمعيت، ثروت و ابزار نظامي و جنگي و غيره ريشه دارد. به اعتقاد مولانا، قدرت نرم زيربناي قدرت سخت بوده و ماهيت آن را مشخص مي نمايد.

براين اساس، مفهوم قدرت از ديدگاه مولانا، برحسب ارزش هاي خاص و مبادلات ميان بخش هاي جامعه تعريف مي شود.

مفهوم قدرت از دو بعد تشكيل مي شود: دستيابي به منابع لازم جهت عمل، و توان و ميل به انجام عمل. 
اصل اعتقاد و نظام هاي ارزشي ماهيت اقدام و عوامل آن را در هر نظام مشخص مي كند. در اين ديدگاه، قدرت نرم اساس و زيربنا است و قدرت سخت، به عنوان ابزار، در خدمت اجراي قدرت نرم است.

قدرت از دیدگاه بوردیو

بوردیو در بحث از قدرت از مفاهیمی همچون میدانِ قدرت ( با میدان سیاسی اشتباه گرفته نشود) میدانی مانند سایر میدان‌‌ها نیست: این یا فضای مناسبات قدرت میان انواع مختلف سرمایه است یا، به‌‌عبارت دقیق‌‌‌‌تر، میان فعالانی است که به اندازه کافی به یکی از انواع متفاوت سرمایه مجهز‌‌اند، تا احیاناً بتوانند بر میدان مقتصی فرمانروایی کنند؛ و  همیشه هنگامی بر شدت مبارزات شان افزوده می‌‌‌‌شود که ارزش‌‌‌‌ نسبی انواع مختلف سرمایه (برای نمونه «نرخ برابری» میان سرمایه فرهنگی و اقتصادی) دستخوش نوسان است. بنابراین، در وهلۀ اول، زمانی که توازن قوای موجود در میدان میان همان نهادهایی به خطر افتاده است که وظیفه شاخص‌‌‌ شان بازتولید میدان قدرت است (در مورد فرانسه میدان تحصیلات عالی).

یکی از موضوعات پیکارهایی که کلیۀ کنشگران یا نهادهایی درگیر آن هستند که از سرمایه کافی مختص به خود (در درجۀ اول سرمایه اقتصادی یا فرهنگی) برخوردارند تا در هر کدام از میدان‌‌‌های خود بتوانند مواضع مسلط را تصرف کنند، حفظ یا تغییر «نرخ برابری» میان انواع مختلف سرمایه، و بدین وسیله، درعین حال نیز، قدرت بر مراجع دیوان‌‌‌‌سالاری است که قادراند این «نرخ برابری» را از طریق اقدامات اداری تغییر دهند – اقداماتی نظیر تاثیر بر روی کمیابی عناوین تحصیلی، که راه را برای دسترسی به مقام‌‌‌های کلیدی باز می‌‌‌کنند، و بدین وسیله تاثیر بر روی ارزش نسبی این عناوین و  بر روی مقام‌‌‌‌های متناسب با آنان. نیروهایی که ممکن است در این مبارزات پرتاب شوند، و سمتگیری شان – محافظه کارانه یا تحول‌‌طلبانه- بستگی به «نرخ برابری» میان انواع سرمایه دارد، یعنی به‌‌طور دقیق به آن چه  لازم است از طریق این مبارزات حفظ یا تغییر داده شود.

سلطه تاثیر مستقیم و سادۀ کنش گروهی از کنشگران برخوردار از قوه جبر ( «طبقه حاکم») نیست، بلکه تاثیر غیرمستقیم دسته‌‌ پیچیده‌‌‌ای از عملکردها است که در شبکه اجبارهای متقاطع روی می‌‌‌‌‌دهد؛ اجبارهایی که هر یک از حاکمان که این چنین به‌‌‌وسیلۀ ساختار میدان که به واسطه آن سلطه اعمال می‌‌‌‌‌شود، تحت تسلط قرار گرفته، از هر جهت مطیع آن است.مفهوم قدرت از دیدگاه جوزف نای

«جوزف ناي» در سال 1990 ميلادي در مجله سياست خارجي (شماره 80) آمريكا مقاله اي را در مورد قدرت نرم منتشر مي نمايد كه برگرفته از كتاب اطلاعات و ارتباطات جهاني پروفسور مولانا است، ولي ناي اشاره اي به منابع مورد استفاده خود نمي نمايد. هرچند در كتابي كه چند سال بعد در مورد قدرت جديد آمريكا منتشر مي كند، به اين منبع يعني كتاب پروفسور مولانا اشاره مي نمايد. ناي در مورد قدرت نرم مي نويسد:

قدرت نرم توجه ويژه به اشتغال ذهني جوامع ديگر از طريق ايجاد جاذبه است و زماني يك كشور يا يك جامعه به قدرت نرم دست مي يابد كه بتواند اطلاعات و دانايي را به منظور پايان بخشيدن به موضوعات مورد اختلاف به كار بندد و از اختلافات به گونه اي بهره برداري نمايد كه حاصل آن گرفتن امتياز باشد. يكي از نمونه هاي قدرت نرم مي تواند كاربرد رسانه هاي جمعي در مناقشات باشد، رسانه مي تواند جايگزين فشار نظامي گردد. در اينجا ما ديگر شاهد اعمال زور و اجبار نيستيم، بلكه اقناع افكار عمومي از طريق جنگ رسانه اي صورت مي گيرد. 
اثرات قدرت نرم مي تواند طولاني مدت باقي بماند و حتي ماندگار باشد. در قدرت نرم با ابزاري همچون رسانه ها مي توان همان كاري را انجام داد، كه قبلا به وسيله قدرت سخت انجام مي گرفت، در عين حال كه اثرات منفي آن را ندارد و تاثيرگذاري به مراتب عميق تري به جا مي گذارد. 
همان طور كه ذكر شده است، تعاريف متعددي از قدرت بر حسب ديدگاه ها وجود دارد. با وجود اين تعاريف گوناگون، قدرت از نظر ساختاري به دو بخش سخت و نرم تقسيم مي گردد.

قدرت سخت، قدرت آشكار و ملموسي است كه منابع آن اقتصاد، تكنولوژي، سياست، محصولات فرهنگي و آموزشي و نيروي نظامي است و داشتن آنها، موجب تغيير در موقعيت كشور يا افراد مي شود.

قدرت نرم، توانايي شكل دهي به ترجيحات ديگران است. به عبارت ديگر، جنس قدرت نرم از نوع اقناع و قدرت سخت از مقوله اجبار است.

در قدرت نرم، رهبري كردن به صدور فرامين خلاصه نمي شود، بلكه انجام آنچه ديگران مي خواهند را نيز شامل مي شود. اگر بتوان ديگران را به آنچه كه مي خواهند سوق داد، ديگر نيازي به استفاده از هويج و چماق براي مجبور كردن نيست.

قدرت نرم، به آن دسته از قابليت ها و توانايي ها اطلاق مي شود كه از طريق به كارگيري آنها، به صورت غيرمستقيم بر رفتار ديگران اثر گذاشته مي شود.

قدرت نرم، تبليغات سياسي نيست، بلكه مباحث عقلاني و ارزش هاي عموم را شامل مي شود و هدف اوليه قدرت نرم، تاثيرگذاري بر افكار عمومي در خارج و داخل كشورها است.

* باز نشر از سایت: 👇

http://sociologyofzanjan.blogfa.com/post/7

٣٧,٣١٠
طلایی
٤٦
نقره‌ای
٨٦٨
برنزی
٢٥١
تاریخ
٣ ماه پیش

کاش شفاف تر میفرمودین که منظورتون از قدرت چیه؟

به معنای نفوذ کلام ؟

یعنی اینکه مثلا میرزای شیرازی که قدرت سیاسی نداشت با یه فتوای چند کلمه ای کاری کرد که بریتانیا تو مقوله تنباکو به خاک بنشینه و حتا زنان ناصر الدین شاه قلیونهاشون رو بشکنن؟

یا قدرت به زور لوله تفنگ و سرنیزه و باتون و در سطح بین  الملل  تهدید هسته ای و...

که مثلا  یه چیزی که مورد دلخواه یه اقلیته  به کمک این سری اقلام  به اکثریت تحمیل بشه

در کره شمالی مردم هنگام گذر از کنار مجسمه "اون" پدر، پدربزرگ‌و پسر مجبورا تعظیم کنن ، مشهوره که اون پدر قبل از مرگ برای بازدزد به فروشگاهی  میره و ۱۵ روز بعد میمیره تا چندین مدت کسی اجازه استفاده از پله برقی فروشگاه رو نداشت و کارکنان فروشگاه موظف بودن هرروز اول کار چند دقیقه پای پله برقی  گریه کنن؟

پس اگه قدرت نفوذ در دل مورد نظره، یعنی  مقبولیت و مرجعیت  و اکثریت مردم بدون ترس و یا ملاحظات به فلان شخص  احترام بزارن و تبعیت کنن

ولی اگه قدرت  زور منظورتونه که با تیر وتفنگ بدست میآد و بقول مائو تسه تونگ  قدرت از لوله تفنگ میآد

Power comes through the barrel of a gun

این نوع قدرت ، قدرت حکومتهای توتالیتر و تمامیت خواهه و خب قاعدتا پایدار نیست

بنظر بنده ، منظور جامعه شناسان قدرت مرجعیت فکریه ینی در حضور یا عدم حضور  شخص حاکم افراد تمکین میکنن

١٦,٠٠٩
طلایی
١١
نقره‌ای
١٨٩
برنزی
١٢٦
تاریخ
٣ ماه پیش

در جامعه شناسی وقتی اشاره می‌شود که یک شخص قدرت دارد، این به معنای داشتن توانایی و توانمندی برای تأثیرگذاری بر دیگران، کنترل منابع و تصمیم‌گیری‌ها، و تعیین سرنوشت و رفتارهای دیگران است. قدرت در این زمینه به معنای توانایی افراد یا گروه‌ها برای تحقق اهداف و تأثیرگذاری بر دیگران است. این توانایی می‌تواند از طریق موقعیت اجتماعی، منابع مالی، دانش، شهرت، یا دیگر عوامل به دست آید.

١١,٤١٢
طلایی
٥
نقره‌ای
١٦٦
برنزی
٩٤
تاریخ
٣ ماه پیش

پاسخ شما