پرسش خود را بپرسید

مراد از«ناكثین»، «قاسطین» و «مارقین» چه كسانی هستند؟

تاریخ
٤ ماه پیش
بازدید
٢٥١

 مراد از

«ناكثین»، «قاسطین» و «مارقین»

 چه كسانی هستند؟

٢,٣٢٧
طلایی
١
نقره‌ای
١
برنزی
١٠٥

٣ پاسخ

مرتب سازی بر اساس:

حضرت علی علیه السلام در دوران حکومت پنج‌ساله‌ی خود با سه گروه سرکش روبِرو شد. خواسته‌ی آنها تکرار وضع زمان حکومت عثمان بود: بذل و بخشش‌های بی‌جهت، اسراف کاری، تثبیت حکومت افراد نالایقی چون معاویه و تحکیم فرمانروایی استانداران حکومت پیشین. 

این سه گروه عبارت بودند از: 
 

ناکثین یا گروه پیمان‌شکن:

سردمداران این گروه، خصوصاً طلحه و زبیر که در سایه احترام عایشه، همسر پیامبر صلی الله علیه و آله، و کمک‌های بی‌دریغ بنی امیه که در حکومت امام علی علیه السلام دستشان از همه جا کوتاه شده بود، سپاه بزرگی برای تصرف کوفه و بصره ترتیب دادند، خود را به بصره رساندند و آن را تصرف کردند. 
در این نبرد که به جنگ جمل مشهور است، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاهشان پراکنده شد و گروهی به اسارت در آمدند که بعداً مورد عفو امام علیه السلام قرار گرفتند. 
 

قاسطین یا گروه ستمگر:

رئیس این گروه معاویه بود که با فریب و نیرنگ، حدود دو سال و بلکه تا پایان عمر امام، فکر آن حضرت را به خود مشغول ساخت. 
نبرد صفین در منطقه‌ای میان عراق و شام بین علی علیه السلام و همین گروه به سرکردگی معاویه رخ داد که در آن، خون بیش از صد هزار مسلمان ریخته شد. در این نبرد، امام علیه السلام به هدف نهایی خود نرسید؛ هر چند معاویه در منطقه شام منزوی شد. 
 

مارقین یا گروه خارج از دین:

اینان همان گروه « خوارج » هستند که تا پایان نبرد صفین در رکاب علی علیه السلام بودند و به نفع آن حضرت شمشیر می‌زدند، ولی فریبکاری معاویه سبب شد بر امام خود شورش کنند و گروه سومی تشکیل دهند که هم بر ضد امام، و هم بر ضد معاویه باشند. 
علی علیه السلام با این گروه در منطقه‌ای به نام نهروان رو به رو شد و جمع آنها را متفرق ساخت.
اما سرانجام یکی از همین خوارج، او را به شهادت رساند.

* باز نشر از سایت: 👇

https://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=ناکثین - قاسطین - مارقین&SSOReturnPage=Check&Rand=0

٣٧,٥٤٤
طلایی
٤٦
نقره‌ای
٨٦٨
برنزی
٢٥٤
تاریخ
٣ ماه پیش

(ویکی شیعه):قاسِطین به‌معنای گروه ستمگر، عنوانی است برای معاویه و پیروانش در جنگ با امام علی (ع). پس از بیعت مسلمانان با امام علی (ع)، چون آن حضرت، معاویه را از حکومت شام خلع کرد، او علیه خلافت امام علی (ع) تمرد کرد و باعث برپا شدن جنگ صفین شد. در این جنگ حدود هفتاد هزار مسلمان کشته شد.

معنای لغوی

قاسِط، اسم فاعل ثُلاثی مجرد از مادۀ «ق ـ س ـ ط» است. این ماده در هیئت ثلاثی مزید (باب اِفعال: أَقْسَطَ يُقْسِطُ) به‌معنای دادگری و عدل و در هیئت ثلاثی مجرد (قَسَطَ يَقْسِطُ) به‌معنای ستمگری است. بدین سان، قاسط به معنای ستمگر و کلمه قاسطین که به‌لحاظ صرف و نحوی، جمع این کلمه در حالت جَرّ و نَصب است، به معنای گروه ستمگر است

بنابر نقل مستدرک حاکم نیشابوری، (حضرت)محمد به همسرش عایشه می‌گوید که تو را در حال جنگ با علی می‌بینم، تو به قصد جنگ با وی از حوأب عبور می‌کنی و با علی نبرد خواهی کرد.[۳۵] سال‌ها بعد و پس از مرگ عثمان، عایشه به خونخواهی عثمان به جنگ با علی رفت و نبرد جمل را رقم زد. لئورا وچا ولیری معتقد است، عایشه برجسته‌ترین شخصیت جنگ جمل در میان مخالفان علی است.[۳۶] در روایاتی متعدد، محمد از وقوع فتنه‌های فراوان پس از خود خبر می‌دهد.[۳۷] همچنین محمد از آینده امت خود خبرهایی را می‌دهد و به علی از جنگ با سه گروه قاسطین، مارقین و ناکثین خبر می‌دهد

مارقین در اصطلاح فقه نظامی به کسانی که در جنگ نهروان با حضرت علی (علیه‌السّلام) به نبرد برخاستند، گفته می‌شود. شعار آنان این بود که غیر از خدا حاکمی وجود ندارد(لا حکم الا لله)؛ از آنان به «خوارج» نیز تعبیر می‌شود.مارِق در لغت به کسی که از دینش خارج شده، گفته می‌شود.

[۱]

۲ - معنای اصطلاحی[ویرایش]


در اصطلاح به کسانی که در جنگ نهروان (بعد از جنگ صفین) با حضرت علی (علیه‌السّلام) به نبرد برخاستند، گفته می‌شود که از آنان به «خوارج» نیز تعبیر می‌شود.

۳ - شعار خوارج نهروان و پاسخ امام علی[ویرایش]


شعار خوارج نهروان این جمله بود: «لا حُکْمَ الَّا لِلَّهِ لا لَکَ یا عَلّیِ وَ لا لِمُعاوِیَةِ؛ فرمانروایی تنها از آن خداست، ‌ای علی نه به تو می‌رسد و نه به معاویه

حضرت علی (علیه‌السّلام) در جواب این شعار فرمود:
«کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُبِهَا الْباطِلُ، نِعَمْ انَّهُ لا حُکْمَ الّا لِلَّهِ، وَلکِنَّ هؤُلاءِ یَقُولُونَ: لا اِمْرَةِ الّا لِلَّهِ، وَ انَّهُ لابُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ امْیرٍ...؛ این شعار، سخن حقی است، ولی از گفتن آن منظور باطلی دارند.»

البته حکم به معنی قانون‌گذاری از آن خداست، ولی اینان حکم را به معنی فرمانروایی تفسیر می‌کنند، می‌گویند: غیر از خدا حاکمی وجود ندارد، در حالی‌که مردم به حاکم و فرمانروا احتیاج دارند.
ناکِثین به‌معنای پیمان‌شکنان، لقبی است برای گروهی که به سردمداری طلحه و زبیر و با محوریت عایشه،و تحریک مروان بن حکم با وجود بیعت با امام علی(ع)، علیه او شوریدند و با سپاه بزرگی کوفه و بصره را تصرف کردند و سرانجام در جنگ جَمَل شکست خوردند. در این جنگ، طلحه و زبیر کشته شدند و سپاه پراکنده شد و گروهی نیز اسیر شدند که امام علی(ع) آنها را عفو کرد. به این گروه چون باعث جنگ جمل شدند اصحاب جمل نیز می‌گویند.

معنای لغوی

ناکثین، صیغه جمع اسم فاعل از ماده «ن ـ ک ـ ث» و به معنای پیمان‌شکنان است. این ماده به معنی نقض و شکستن است،[۱] زبیدی در تاج العروس می‌گوید: نکث به معنای نقض عهد وپیمان است علی کرَّم الله وجهه (ع) می‌گوید: أُمِرْتُ بقِتالِ النَّاكِثينَ و القاسِطينَ و المَارِقينَ «من مأمور شده‌ام که با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم» و منظورش از ناکثین شرکت کنندگان در جمل است زیرا آنان با او بیعت کردند و پیمان بستند ولی پیمانشان را شکستند و علیه او جنگیدند.[۲]

انگیزه

با آغاز خلافت امام علی(ع)، امتیازات مالی و سیاسی ناروایی که برخی بزرگان صدر اسلام در دوره خلفای پیشین کسب کرده بودند، از آنان گرفته شد. امام علی(ع)در واگذاری مقامهای حکومتی به افراد، معیارهایی از قبیل امانتداری و پرهیزگاری در حکمرانی را سخت رعایت می‌کرد و بدین رو، علی رغم توقع برخی از مشاهیر سیاسی و اجتماعی، از واگذاری مقام‌های حکومتی به آنها پرهیز کرد که گفته‌اند این یکی از انگیزه‌های مهم شورش ناکثین بوده است.[۳] پس از به خلافت رسیدن حضرت علی(ع) مروان بن حکم با امام بیعت کرد، با این حال از مدینه به سوی مکه رفت و به عایشه ملحق شد و از کسانی بود که طلحه و زبیر را برای شورش علیه امام علی(ع) و تشکیل حکومت، ترغیب کرد و از آن دو می‌خواست که مردم را به بیعت خود وادار سازند در جنگ جمل نیز در سپاه طلحه و زبیر بود و خونخواه عثمان بود.

ناکثین:طلحه زبیر عایشه        

خوارج در دسته بندی خرد تر بشرح پایین:(منبع ویکی پدیا):خوارج بر اساس سیستم فکریشان به جریانات مختلفی تقسیم شدند و جز نزاعات کوچکی، جنگ بزرگی بین این فرق رخ نداد. برخی اوقات مسائلی که آنان را از هم متمایز می‌کرد موارد جزئی بود. اکنون به این فرقه‌ها می‌پردازیم:

ازارقه[ویرایش]

پیروان نافع ابن ازرق، از فرزندان حنفیه بودند. این فرقه در سپاه عظیم تر، در سرکشی شدیدتر و در ارتش چیره‌تر بود و همینان بودند که نخستین آسیب‌ها را از ابن زبیر و امویان متحمل شدند.[۱۲] آنان اعتقاد دارند: ۱- نه تنها مخالفانشان مؤمن نیستند، بلکه مشرک اند و همیشه در جهنم می‌مانند، از این رو جنگ با آنان رواست. ۲- منطقه مخالفان دارالحرب است و تمام آنچه در دارالحرب حلال است، دربارهٔ آنان نیز رواست؛ در نتیجه برده گرفتن از مخالفان خود و کشتن کسانی را که از همراهی در جنگ سرباز زده‌اند، مباح است. کودکان مخالف آنان نیز همیشه در آتش هستند زیرا این اثر گناهان کفر والدین آنان است. ۳- از اندیشه‌های فقهی آنان این است که حد رجم را ثابت نگه نداشته، می‌گویند: آنچه در قرآن وجود دارد، فقط حد تازیانه برای مردان و زنان زناکار است و حد رجم در قرآن نیامده و در نظر آنان، از سنت نیز حدیثی در این باره ثابت نشده‌است. ۴- آنان معتقدند که پیامبر ممکن است دچار گناهان کبیره و صغیره گردد.[۱۳]

شمیطیه[ویرایش]

نام فرقه‌ای است که از پیروان یحیی بن ابی شمیط هستند که به امامت محمد دیباج معتقدند.[۱۴]این گروه که فرقه اسلامی منشعب از شیعیان هستند، بر این باورند که پس از امامت جعفر صادق، فرزندش محمد امامت را عهده‌دار است. پس از محمد بن جعفر ملقب به دیباج نیز امامت در نسل وی باقی بوده‌است و یکی از فرزندان وی همان قائم آل محمد است. این طایفه پس از مرگ جعفر صادق و در سال ۱۴۸ ه‍. ق، تأسیس شده‌است.[۱۵]

بیهسیه[ویرایش]

فرقه ای از خوارج و پیروان ابوبیهس هیصم بن جابر صبعی بودند که پس از گذران مدتی، از هم پاشیده و منقرض شدند.[۱۶] طرفداران این فرقه که بیشترشان در بصره ساکن بودند، ابتدا از طرفداران نافع بن ارزق و فرقه ازارقه بودند؛ اما پس از آنکه نافع در طی نامه ای به سران خوارج، آنان را دعوت به خروج و قیام می‌کند که با واکنش تدافعی و تخطئه ابوبیهس مواجه می‌شود. به همین جهت، ابوبهیس از تحت دایره ازارقه خارج و فرقه جدید بیهسیه را تأسیس می‌کند. ابوبیهس قتل مخالفان خوارج علی‌الخصوص زنان و کودکان که توسط نافع بن ازرق صادر شده بود را نمی‌پسندید و مخالفان خوارج را مشرک نمی‌دانست. او مخالفان خویش را کافر نعمت می‌دانست و نه کافر دین. وی نکاح و توارث با مخالفان را جایز می‌دانست. به عقیده بیهسیه، مسلمان بودن علاوه بر اقرار به معرفت خدا و رسول، «ولایتِ» «اولیای خدا»، «برائت» از دشمنان خدا و شناخت اجمالی اموری که رسول آورده، عبارت است از معرفت دقیق و تفصیلی تمام محرّماتی که نسبت به آنها «وعید» داده شده‌است.[۱۷]

حروریه[ویرایش]

به مارقه حروریه نیز گفته می‌شود؛ زیرا در حرورا که منطقه ایست در نهروان، منزل گرفتند. آنان در این نقطه جمع شدند و علی با آن‌ها مناظره کرد و قریب به ۲۰۰۰ نفر از این فرقه خارج شدند. علی فرمود: شما را چه بنامم؟ شما حروریانید، زیرا در حرورا گرد آمدید.[۱۸]

اباضیه[ویرایش]

یکی از مذاهب اسلام است که از جریان خوارج نشأت گرفته‌است. این فرقه از کهن‌ترین مذاهب اسلامی و تنها گروه باقی‌مانده از خوارج است. نام این مکتب از نام عبدالله بن اباض تمیمی نخستین پیشوای آن گرفته شده‌است.[۱۹] اباضیه میانه‌روتر از دیگر گروه‌های خوارج به‌شمار می‌روند و به همین جهت نزدیکترین گروه خوارج به اهل سنت به‌شمار می‌آیند. آنان بر این عقیده‌اند که نمی‌توان به کسی مؤمن یا کافر گفت، چرا که وحی منقطع شد؛ و ابوبکر و عمر از دنیا رفته‌اند و امروز کسی نیست که حقایق را بیان کند و کافر را از مؤمن تمیز دهد. بدان جهت ما به کسی نمی‌گوییم که او مؤمن است یا کافر.[۲۰]

ثعالبه[ویرایش]

ثعالبه از فرقه‌های اسلامی و از فِرق خوارج بودند. آن‌ها پیروان ثعلبة بن عامر یا ثعلبة بن مشکان بودند. غالباً ثعالبه را گروهی منشعب از عَجارِده دانسته و گفته‌اند که ثعلبه از یاران عبدالکریم بن عَجْرَد بود.

صفریه[ویرایش]

این گروه از فرقه حروریه منشعب شدند و خود را تابع محکمة الاولی می‌دانستند.[۲۱] این فرقه ابتدا از محکمة الاولی بودند و ابوبلال مرداس را، پس از عبدالله بن وهب راسبی و حرقوص بن زهیر، امام خویش می‌خواندند.[۲۲] این فرقه، همچون ازارقه همه مخالفان خود را مشرک می‌دانستند اما در کشتن کودکان و زنان مخالفان خود، دچار اختلاف بودند. پیروان این فرقه در احکام دینی خود دچار اختلاف هستند و گروهی واژه گناه‌کار را تنها در حق گناهکاران به گناهی که در اسلام برایش حد بیان شده‌است می‌دانند و گروهی نیز حکم کفر گناهکار را مشروط به حکم قاضی کرده‌اند.

عجارده[ویرایش]

از فرقه‌های منشعب شده از خوارج هستند. آنان طرفداران عبدالکریم عجرد هستند که در آغاز از پیروان عطیه بن اسود بوده‌اند. این فرقه بعدها به ده فرقه دیگر منشعب شدند. این فرقه عبارتند از: خلفیه، صلتیه، حمزیه، شعیبیه، میمونیه، اطرافیه، جازمیه، ثعالبه، شیبانیه. عجارده با ازارقه در یک مورد اختلاف دارند و آن این است که: ازارقه بردن اموال مخالفان را روا دانند ولی عجارده گویند: بردن مال هیچ‌یک از آنان روا نیست مگر این که او را کشته و مالشان را به یغما بریم.[۲۳]

١٦,٠٠٩
طلایی
١١
نقره‌ای
١٨٩
برنزی
١٢٦
تاریخ
٣ ماه پیش

ناکثین.طلحه و زبیر و عایشه در جنگ   جمل

مارقین. خوارج

قاسطین. اصحاب  معاویه در جنگ صفین

٧,٠٣٥
طلایی
٢
نقره‌ای
٢٣٣
برنزی
٥٥٥
تاریخ
٣ ماه پیش

پاسخ شما

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.