"نئوکولونیالیسم" در دنیای سیاست
"نئوکولونیالیسم" در دنیای سیاست به چه معناست ؟
١ پاسخ
استعمار نو – یا کوشش برای قرار دادن کشورها در یک رابطه نواستعماری – در جایی وجود دارد که فضا برای بودن آن موجود است. استعمار نو به مثابه یک ابزار، دائمی میشود و با نیازهای که وجود دارد سازگار میگردد. نکرومه کتاب خود را در دهه ۶۰ نوشت، اما خیلی دور از ذهن نیست که روابط ایالات متحده آمریکا با پاناما را، آنطور که ۱۰۰ سال پیش وجود داشت، و سرکوب هائیتی رسماً مستقل توسط فرانسه را نیز استعمار نو بنامید. همینطور، شخص دقیقاً میتواند کشورهایی مانند چین، ایران یا ترکیه را، که لنین در امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایهداری نیمه-مستعمره نامید، نومستمره بنامد.
با نگاه به سیاست متوجه میشویم که مستعمرات سابق نیز پس از کسب استقلال، دیر یا زود راه رشد سرمایهداری را در پیش گرفتند، که به نوبه خود شرایط را برای رشد یک بورژوازی ملی در مستعمرات سابق بوجود آورد. بوجود آمدن بورژوازی ملی در یک کشور مشخص، بلافاصله یک رابطه تقابل با سرمایهداران خارجی را بوجود میآورد؛ همچنین پس از ایجاد سرمایه ملی، نیاز به حفاظت از بازار خود و پایگاه رشد خود وجود دارد، که در تقابل با نیاز مشابه سرمایه خارجی برای گسترش است.
در سراسر جهان هیچ دولتی در خلاء وجود ندارد. سرمایهگذاریها در همه جهات حرکت میکنند و هیچ کشور سرمایهداری نمیتواند خارج از این جریان بماند.
این باعث بوجود آمدن وابستگی متقابل سرمایهداران میشود. این امر باعث بوجود آمدن وابستگی متقابل بین سرمایه در کشورهای مختلف میشود. همه کشورها، برای تشدید انباشت سرمایه خود، برای تقویت بازار داخلی و جایگاه خود، به جذب سرمایه وابستهاند؛ در عین حال، هر کشور به صدور سرمایه خود، در زمانی که در کشور خود دیگر سودآورترین سرمایهگذاری را ندارد، وابسته است.
جهان سرمایهداری در همتنیده است و یک نظام وابستگی متقابل پدید میآید، که در آن جایگاه کشورهای سرمایهداری بر اساس قدرت و توانایی است. آنها در سلسله مراتب جایگاهی را دارند، که میتوانند داشته باشند، و در زمانی که بتوانند با ابزاری که دارند، با خشونت اگر لازم و ممکن باشد، و با شیوههای دیگر اگر بهتر کار کند، عمل میکنند. مفهوم استعمار نو این واقعیت را پنهان میکندکه رهایی اقتصادی در سرمایه داری-امپریالیسم امکانپذیر نیست.
باز نشر از سایت: 👇