پیشنهاد‌های سهیلا سهرابی (٣٦٤)

بازدید
١٨٦
تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

شلوغش کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

لنگه به لنگه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٥٥

too much information اطلاعات زیادی دادن مثلا وقتی کسی درمورد چیزهایی حرف میزنه که چندش آور و حال بهم زن هستن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

جفت و جور شدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

بی انتها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

از دل کسی درآوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

به تن کردن لباس لباس پوشاندن به کسی: get sb dressed

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

بی چون و چرا

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سر در آوردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ورود چشمگیر به یک مکان، طوری که جلب توجه کند.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

به معنی با احتیاط کاری رو انجام دادن هم استفاده میشه.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

سر حرف خود ماندن بر حرف خود پافشاری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

خراب شدن اوضاع

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤٧

بازنده ی بدی بودن بدقمار کسی که جنبه ی باخت نداره

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خیلی زیاد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

اگه درمورد مکان به کار بره، منظور محلیه که هیچ تزئیناتی نداره. کاربردپذیر بودن و سودمندی هم از همین جهته ( که چیز اضافه ای برای سرگرمی یا زیبایی بهش ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

والاترین

پیشنهاد
١٤

غافلگیر شدن توی بدترین شرایط

پیشنهاد
١٢

کله ی کسی را کندن به کسی پریدن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

حالا که صحبتش شد. . . حالا که حرفش شد. . .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

باقی مانده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

معامله را جوش دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

گردن کلفت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

سرزده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

استیک استخوان دار

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوب پیش رفتن کاری

پیشنهاد
٢٩

معنی این عبارت معادل این ضرب المثله: بشکنه این دست که نمک نداره یا: اومدیم ثواب کنیم، کباب شدیم به عبارت دیگه، یعنی وقتی یه کسی کار خوبی در حق کسی می ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢١

کسی که احساس پشیمونی نمیکنه repentant = پشیمان، نادم unrepentant = غیرپشیمان! :/

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جفت و جور شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥١

با ed در انتهای فعل، اگر در جایگاه فعلی که در زمان گذشته استفاده شده نباشه، باید بصورت صفت معنی بشه. به معنای: خفه، ناخوشایند تعریف انگلیسی: If you ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

ایجاد کننده اجرا کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥٩

طلبکارانه چیزی رو خواستن به حالت دستوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دست بردار بیخیال شو abort this attempt

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

صدای کوتاهی از سر شادی و هیجان مثل جیر جیر کردن، جیغ جیغ کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

بسته به کانکست، برگشتن کسی از حرف خودش هم معنی میشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به طور کلی برای مخالفت با حرف طرف مقابل استفاده میشه. به این شکل هم میشه معنی کرد: فقط تویی که داری اینو میگی ( و اشتباه هم میگی ) ! نمیفهمی چی داری ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

It means "I have already thought of what you're telling me to do and ( usually ) I'm already doing something about it. " ( forum. wordreference. com ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

دست به سر کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

فریاد کمک سر دادن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

با عجله در رفتن ( slang )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

فورانگر ( درمورد چاه نفت )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سلطه گری کردن بر کسی تحقیر کردن کسی کوچیک کردن کسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

to run, develop, or grow out of control

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

به خود اجازه دادن ( برای انجام کاری ) بدون این که از کس دیگه ای اجازه گرفته باشیم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

فداکارانه

پیشنهاد
١٧

هدر دادن منابع، توان، زمان و. . . برای هدفی غیرقابل تحقق یا نقشه ای که موفق نخواهد بود.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

کسی که قوانین بازی رو تعیین میکنه و اگه دلش بخواد میتونه هر کس رو که میخواد برنده یا بازنده اعلام کنه. ( منبع: Urban Dictionary )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

فردِ کار درست وقتی کسی میخواد بگه یه فرد یا یه شیء یا . . . همونطور که میگن خیلی خفن باشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

راننده خودکار میشه معنیش کرد. مخففautonavigator

پیشنهاد
١١

بد نگاه کردن به کسی چپ چپ نگاه کردن به کسی خصوصا وقتی با عصبانیت باشه