پیشنهادهای سهیلا سهرابی (٣٦٤)
شلوغش کردن
لنگه به لنگه
too much information اطلاعات زیادی دادن مثلا وقتی کسی درمورد چیزهایی حرف میزنه که چندش آور و حال بهم زن هستن.
جفت و جور شدن
بی انتها
از دل کسی درآوردن
به تن کردن لباس لباس پوشاندن به کسی: get sb dressed
بی چون و چرا
سر در آوردن
ورود چشمگیر به یک مکان، طوری که جلب توجه کند.
به معنی با احتیاط کاری رو انجام دادن هم استفاده میشه.
سر حرف خود ماندن بر حرف خود پافشاری کردن
خراب شدن اوضاع
بازنده ی بدی بودن بدقمار کسی که جنبه ی باخت نداره
خیلی زیاد
اگه درمورد مکان به کار بره، منظور محلیه که هیچ تزئیناتی نداره. کاربردپذیر بودن و سودمندی هم از همین جهته ( که چیز اضافه ای برای سرگرمی یا زیبایی بهش ...
والاترین
غافلگیر شدن توی بدترین شرایط
کله ی کسی را کندن به کسی پریدن
حالا که صحبتش شد. . . حالا که حرفش شد. . .
باقی مانده
معامله را جوش دادن
گردن کلفت
سرزده
استیک استخوان دار
خوب پیش رفتن کاری
معنی این عبارت معادل این ضرب المثله: بشکنه این دست که نمک نداره یا: اومدیم ثواب کنیم، کباب شدیم به عبارت دیگه، یعنی وقتی یه کسی کار خوبی در حق کسی می ...
کسی که احساس پشیمونی نمیکنه repentant = پشیمان، نادم unrepentant = غیرپشیمان! :/
جفت و جور شدن
با ed در انتهای فعل، اگر در جایگاه فعلی که در زمان گذشته استفاده شده نباشه، باید بصورت صفت معنی بشه. به معنای: خفه، ناخوشایند تعریف انگلیسی: If you ...
ایجاد کننده اجرا کننده
طلبکارانه چیزی رو خواستن به حالت دستوری
دست بردار بیخیال شو abort this attempt
صدای کوتاهی از سر شادی و هیجان مثل جیر جیر کردن، جیغ جیغ کردن
بسته به کانکست، برگشتن کسی از حرف خودش هم معنی میشه.
به طور کلی برای مخالفت با حرف طرف مقابل استفاده میشه. به این شکل هم میشه معنی کرد: فقط تویی که داری اینو میگی ( و اشتباه هم میگی ) ! نمیفهمی چی داری ...
It means "I have already thought of what you're telling me to do and ( usually ) I'm already doing something about it. " ( forum. wordreference. com ...
دست به سر کردن
فریاد کمک سر دادن
با عجله در رفتن ( slang )
فورانگر ( درمورد چاه نفت )
سلطه گری کردن بر کسی تحقیر کردن کسی کوچیک کردن کسی
to run, develop, or grow out of control
به خود اجازه دادن ( برای انجام کاری ) بدون این که از کس دیگه ای اجازه گرفته باشیم
فداکارانه
هدر دادن منابع، توان، زمان و. . . برای هدفی غیرقابل تحقق یا نقشه ای که موفق نخواهد بود.
کسی که قوانین بازی رو تعیین میکنه و اگه دلش بخواد میتونه هر کس رو که میخواد برنده یا بازنده اعلام کنه. ( منبع: Urban Dictionary )
فردِ کار درست وقتی کسی میخواد بگه یه فرد یا یه شیء یا . . . همونطور که میگن خیلی خفن باشه.
راننده خودکار میشه معنیش کرد. مخففautonavigator
بد نگاه کردن به کسی چپ چپ نگاه کردن به کسی خصوصا وقتی با عصبانیت باشه