تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گِریُک در گویش خراسانی به چم کسی است که گریه میکند

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گِریُک در گویش خراسانی به چم کسی است که گریه میکند

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گِریُک در گویش خراسانی به چم کسی است که گریه میکند

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گِریُک در گویش خراسانی به چم کسی است که گریه میکند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گونه های انجیر : لولَک تُرشِشی زرد سیاه و. . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی فعل مژ کردن به چم ساکت بودن و یا چیزی نگفتن است برای نمونه:مژ مَکُنه یعنی ساکت باشید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی واژه ازجوش ( ازجُش ) به چم هرگز , اصلا و یا هیچ گاه میباشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی واژه ازجوش ( ازجُش ) به چم هرگز , اصلا و یا هیچ گاه میباشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گویش خراسانی فک پایین گوسفند الویزگ و فک بالای ان کُدُفک نام دارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی:گوسپنت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فک بالایی گوسفند در گویش خراسانی کُدُفک نام دارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فک پایین گوسفند در گویش خراسانی الویزگ نام دارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتور اَستَر= �tur astar خاکستر ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتور اَستَر= �tur astar خاکستر ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتوت= �tut تیر، گلوله، فشنگ ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتوت= �tut تیر، گلوله، فشنگ ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتوت= �tut تیر، گلوله، فشنگ ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاویْه= �t�vih ـ 1ـ ثروتمندی 2ـ استعداد، صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاویْه= �t�vih ـ 1ـ ثروتمندی 2ـ استعداد، صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاویْه= �t�vih ـ 1ـ ثروتمندی 2ـ استعداد، صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاویْه= �t�vih ـ 1ـ ثروتمندی 2ـ استعداد، صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاویْه= �t�vih ـ 1ـ ثروتمندی 2ـ استعداد، صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاویْه= �t�vih ـ 1ـ ثروتمندی 2ـ استعداد، صلاحیت، لیاقت، شایستگی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آتاو= �t�v ـ 1ـ ثروتمند، غنی، مستطیع، دارا 2ـ مستعد، با صلاحیت، لایق، شایسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیْه= �pih آبکی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیْه= �pih آبکی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیْه= �pih آبکی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیْه= �pih آبکی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیتَن= �pitan شیره، عصاره، عرق، ساندیس ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیتَن= �pitan شیره، عصاره، عرق، ساندیس ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیتانیْه= �pit�nih فایده، منفعت، سود ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیتانیْه= �pit�nih فایده، منفعت، سود ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیتانیْه= �pit�nih فایده، منفعت، سود ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوستَن گاس= �pustan g�s هنگام زایمان ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپیتانیْه= �pit�nih فایده، منفعت، سود ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به گمانم معرب از پهلوی آپورتَن ( = �purtan ـ 1ـ حمل کردن، آوردن 2ـ غارت ـ دزدی ـ سرقت کردن، دستبرد زدن، ربودن ) باشد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوراک= �pur�k حامل، آورنده، تولید ـ خلق کننده، سازنده ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوراک= �pur�k حامل، آورنده، تولید ـ خلق کننده، سازنده ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپْمان= �pm�n پشت، عقب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوت= �put شما، جناب عالی، حضرت عالی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوت= �put شما، جناب عالی، حضرت عالی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوت= �put شما، جناب عالی، حضرت عالی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپوت= �put شما، جناب عالی، حضرت عالی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آکْری ( = نوعی ) ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آکْری ( = نوعی ) ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَشتَن= �pashtan افشاندن ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَشتَن= �pashtan افشاندن ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

آپساریک= �ps�rik زمینی که دارای سراب است ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آپسار= �ps�r سرچشمه، سرآب ریشه پهلوی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپسار= �ps�r سرچشمه، سرآب ریشه پهلوی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپساریک= �ps�rik زمینی که دارای سراب است ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپسار= �ps�r سرچشمه، سرآب ریشه پهلوی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپساران= �ps�r�n ـ 1ـ بهار 2ـ بارانی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپساران= �ps�r�n ـ 1ـ بهار 2ـ بارانی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپریچ= �prich آبریز، فواره ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپرا= �pr� غبار ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپرا= �pr� غبار ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیکیْه= �paxshikih طغیان آب، مد ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیکیْه= �paxshikih طغیان آب، مد ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیشْن= �paxshishn انهدام، خرابی، تخریب، ویرانی، نابودی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیشْن= �paxshishn انهدام، خرابی، تخریب، ویرانی، نابودی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیشْن= �paxshishn انهدام، خرابی، تخریب، ویرانی، نابودی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیشْن= �paxshishn انهدام، خرابی، تخریب، ویرانی، نابودی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیتَن= �paxshitan نابود ـ خراب ـ منهدم ـ منفجر ـ ویران شدن ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیتَن= �paxshitan نابود ـ خراب ـ منهدم ـ منفجر ـ ویران شدن ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیتَن= �paxshitan نابود ـ خراب ـ منهدم ـ منفجر ـ ویران شدن ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیتَن= �paxshitan نابود ـ خراب ـ منهدم ـ منفجر ـ ویران شدن ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخشیتَن= �paxshitan نابود ـ خراب ـ منهدم ـ منفجر ـ ویران شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپَخش= �pash ـ 1ـ سرشار، پر، لبریز، آکنده، لبالب 2ـ دررو، کانال، مجرای آب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپ چیهران= �pchihr�n نام گروهی از ستارگان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپُتکار= �potk�r ساکت، خاموش، بی حرف، کسی که چیزی نمی گوید ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپ تَچَن= �ptachan سیلاب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپانیک= �p�nik آبی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپانیک= �p�nik آبی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپار= �p�r متوقف، ثابت ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آپانیک= �p�nik آبی، مایع، سیال ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

آبکامَگ= �bk�mag آبکامه، سوپ یا آش غلیظ و ترش ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبزَن= �bzan حمام ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبدان= �bd�n ظرف ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آبدان= �bd�n ظرف ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اب چیهرَگ= �bchihrag ـ 1ـ لطیف، با طراوت، کسی که چهره ای چون آب دارد 2ـ آنچه ذاتش از آب ساخته شده است. ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اب چیهرَگ= �bchihrag ـ 1ـ لطیف، با طراوت، کسی که چهره ای چون آب دارد 2ـ آنچه ذاتش از آب ساخته شده است. ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اب چیهرَگ= �bchihrag ـ 1ـ لطیف، با طراوت، کسی که چهره ای چون آب دارد 2ـ آنچه ذاتش از آب ساخته شده است. ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب تَزان= �btaz�n آب رو، کانال، آبراه، جدول جوی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آئیتون= �itun تفکیک، جدایی، طلاق آئیتونَتَن= �itunatan آشیرداری کردن، جدا کردن گندم از کاه ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

�itun تفکیک، جدایی، طلاق ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر های پارسی این واژه : نسک - نبیگ - کوراس

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوَک تاک= ivak t�k یکتا، یگانه، تنها، واحد، منفرد ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوَک تاک= ivak t�k یکتا، یگانه، تنها، واحد، منفرد ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوَک تاک= ivak t�k یکتا، یگانه، تنها، واحد، منفرد ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوَک زور= ivak zur به چم معادل ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوک شوست= ayuk shust فلز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوک شوستیک= ayuk shustik فلزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوک شوستیک= ayuk shustik فلزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَیوک شوستین= ayuk shustin فلزی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمنایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایژایی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوگَتیْه= ivgatih حمله ـ هجوم ـ تجاوز ـ تازش ـ دست درازی شیطانی یا اهریمنی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ریشه پهلوی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوگَتیْه= ivgatih حمله ـ هجوم ـ تجاوز ـ تازش ـ دست درازی شیطانی یا اهریمنی ( ریشه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوگوهْریْه= ivguhrih وحدت وجود، وحدت ذات

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوگوهْریْه= ivguhrih وحدت وجود، وحدت ذات ( پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوموگ= ivmuk کسی که یک لنگه کفش به پا دارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوموک= ivmuk کسی که یک لنگه کفش به پا دارد

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوَن= ivan تنه، ساقه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

هم چم با :ایهرپَت= ihrpat ( اوستایی: اَئِثْرَپَئیتی ) هیربُد، استاد، معلم، امام، مرجع

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هم چم با :ایهرپَت= ihrpat ( اوستایی: اَئِثْرَپَئیتی ) هیربُد، استاد، معلم، امام، مرجع

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایهرپَت= ihrpat ( اوستایی: اَئِثْرَپَئیتی ) هیربُد، استاد، معلم، امام، مرجع

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دگر دیس این واژه در پارسی :اَیینَفتَن به چم لمس کردنو یا دست زدن تلفظ:ayinaftan

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر پارسی این واژه:اَیینَفتَن به چم لمس کردن و یا دست زدن - تلفظ - ayinaftan

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه پهلوی - به چم لمس کردن و یا دست زدن - تلفظ - ayinaftan

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر های کلمه :پیاف - ماریک - واژه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی آبیلَگ= ( �bilag )

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویش خراسانی : ایات

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از خا ( خود ) کِردَ ( کردن ) در گویش خراسانی به چم کسب اعطلاعات و یا پرس و جو درباره چیزی ست

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وَر سَر اومِدَ ( امدن ) در گویش خراسانی به چم ( به نظر رسیدن ) است

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَتَل در گویش خراسانی به جامه گل گلی و گشاد و بلند که فرد را بی ریخت جلوه میدهند گفته میشود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چم دیگر این واژه در پارسی میانه اُشتُردن است .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گویش خراسانی : باشته وِ

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل پارسی میانه : فهمیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فعل پارسی میانه :فرمانروایی کردن یا توانستن - واژه شاه از این فعل می اید

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برادر سعید شما سعی دارید چه را نشان بدی ؟ 1 - دنبال ریشه واژه اشکاری ؟ما این واژه رو سال ها پیش از این که ترک زبانان بخواند اروخون رو بنویسند داشتیم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

برادر سرور واژه اشکار سال ها پیش از این که زبان ترکی در ایران حضور داشته باشه یه کار میرفت ریشه یابی شما مبتنی بر برداشت های شخصیه و نه با نگاه به زب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی :دِ بار کردن

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی به ان جشت میگویند و به کسی که این صفت را دارد جشتوک

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی معنی زشت میدهد

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

چه عجب ! گویا برادر سعید جز مغلطه و توهین و حرف بی سند منبع جست و جو هم بلد اند ! بیاید از هوش مصنوعی بپرسیم : ### ۱. در فارسی میانه ( پهلوی ) ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در کارنامه اردشیر پاپکان سطر اول به همین دیس و خوانش ظاهر شده است . کارنامه اردشیر پاپکان ( پارسی میانه ) از سنگ نبشته ارخون ( ترکی باستان ) کهن تر ا ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخی به برادر رضایی گرچه خود به خوبی میدانم که توضیح به کسی که بر این باور ست که واژه ی پیرا عربی ست ( عربی پ ندارد و ایشان که نتوانستند این واژه ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایدون در کارنامگی اردتخشیر ی پاپکان و نیز دیگر نبیگ های پاسی میانه در چم این چنین است

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

واژگان پهلوی در پارسی میانه برای واژه وضعیت چند چم و برابر هست که عبارتند از : 1 - اهمیخت : وضعیت - حالت - شرایط اهمیخت کشور ( وضعیت کشور ) ریشه : ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه چند چم برای واژه تاریخ به کار میرفته که بسته به وضعیت متفاوت بوده : 1 - زمانیگ: در پیوند به زمان یا گاه شماری برای نمونه زمانیگ شاهان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همتای پارسی :یَژدیک واژنامه پهلوی دکتر بهرام فره وشی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی ( از ) را به دیس ( هَچ ) میبینیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی دری و پارتی و اوستایی:زراه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَلَوَنگ : در گویش خراسانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی :روشنا - رِشنُ -

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی به چم اتاق هم میتواند باشد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گوش خراسانی به معنای خیس شدت تا حد خمیر شدن است - خیلی خیس شدن - خمیر شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی : سیم

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پس معلوم شد هوش مصنوعی هرگز به درد بردر گرامی جناب سعید سرور نمیخورد! پاسخ هوش مصنوعی به این دست ادعا ها : پاسخ علمی و مستند به پرسش شما درباره عناص ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برادر گرامی جناب سعید سرور اکانت تازه مبارک! حرفتان را عمیقا میفهمم انقدر کار را سخت نکنید به یک باره بگویید که من عالم دهرم از زبان شناسی هیچ نمیدا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بررسی ریشه واژه چرخ با استناداد به متون پهلوی اوستایی و زبان های هم خانواده پارسی: پهلوی : این واژه در نبیگ ها ی مینوی خرد - بندهش - اردویرافنامه - خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ریشه واژه چرخ با استناداد به متون پهلوی اوستایی و زبان های هم خانواده پارسی: پهلوی : این واژه در نبیگ ها ی مینوی خرد - بندهش - اردویرافنامه - خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ریشه واژه چرخ با استناداد به متون پهلوی اوستایی و زبان های هم خانواده پارسی: پهلوی : این واژه در نبیگ ها ی مینوی خرد - بندهش - اردویرافنامه - خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بررسی ریشه واژه چرخ با استناداد به متون پهلوی اوستایی و زبان های هم خانواده پارسی: پهلوی : این واژه در نبیگ ها ی مینوی خرد - بندهش - اردویرافنامه - خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ریشه واژه چرخ با استناداد به متون پهلوی اوستایی و زبان های هم خانواده پارسی: پهلوی : این واژه در نبیگ ها ی مینوی خرد - بندهش - اردویرافنامه - خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بررسی ریشه واژه چرخ با استناداد به متون پهلوی اوستایی و زبان های هم خانواده پارسی: پهلوی : این واژه در نبیگ ها ی مینوی خرد - بندهش - اردویرافنامه - خ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منبع سخنان برادر سعید سرور: به جون عمه ام

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تعیین مکان دقیق زادو زرتشت ناممکن ست زیرا نام مکان های مربوط به ان زمان به اوستایی بوده و با توجه به گذشت هزاره ها از ان نمی توان ان را با جغرافیای ا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

بله پارسی از بیرون ایران امده ان وقت کهن ترین اثر ان در استان فارس در ایران ست البته که این نام گذاری گر چه در مرحله بعدی خود به 5 گروه که یکی شان هن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه نخست به دیس میثرا دات بوده که از ان جا که در پارسی میانه در پاد پارسی باستان واج ث تلفظ نمیشده به واج ت بدل گشته و تبدیل از ت به د نیز از پا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی ویناه که فعل ان ویناهیدن نیز به معنی اسیب رساندن است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پهلوی اسنیزگ نیز به چم برف به کار میرفته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه:evarag

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی میانه :uzerin

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1 - این واژه در پهلوی ( پارسی میانه ) با همین دیس در کارنامگی اردتخشیر پاپکان و نیز خسرو و ریدگ به کار رفته است هردو این نبیگ ها متلعق به قرن 6 و7 می ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمان میکنم معرب واژه شپ که خود برگرفته از واژه خشپین است باشد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگرفته از واژه خشایثیا در پارسی باستان که گاه در نبشته های ایرانی شرقی به دیس شان و سان هم امده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

گویا جناب سعید سرور پاسخ درخور برادر مدیا تک را ندیدند و نمیخواهند ببینند شایدهم قصد توهین به رهبر معظم انقلاب و سخنان ایشان را که بنده پیرامون نام ف ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کهن ترین سندی که این واژه در ان امده برای منابع چینی قرن 6 پس از میلاد است که به صورت توجوئه بیان شده و اشاره به اقوام گوک ترک دارد و کهن ترین سند ای ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برادر گرامی جناب سعید سرور اذربایجان هم زمانی زیر پرچم شوروی بوده پس از دید شما تاریخ ترکان را هم ارباب شوروی نوشته؟ شاید هم دشمنی های انگلیس با زبان ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد

حضرت ایت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب میفرمایند:�ما در ایران، عرب ایرانی داریم، ترک ایرانی داریم، فارس ایرانی داریم، کرد ایرانی داریم، آشوری ایرانی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بله ترک زبان دارد قدیمیترین اثر ان هم برای قرن 8 میلادی در مغولستان است و پارسی که اثار ان برای سده ها پیش از میلاد در ایران ست ( البته که از دید من ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در پارسی باستان به چم پسر است

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

ریشه واژه اشکار در سانسکریت: در زبان سانسکریت، واژه „अस्कार“ ( aškār ) به معنی �ظهور، نمایان شدن، آشکار بودن� است. از ریشه هندو اروپایی „ā“ ( نحوۀ زی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشاریارشا در حدود سال ۴۸۶ پیش از میلاد در تخت جمشیدمیگوید : :Xšayārša : Xšāyaθiya : vazraka : Xšāyaθiya : Xšāyaθiyānām : Xšāyaθiya : Daha̋yūnām : Viš ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کهن ترین سنگ نبشته ترکی برای قرن 8 میلادی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

واژه ی “کُم” یا “کُمیک” در زبان پهلوی برای اشاره به شکم و معده به کار می رفته است.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَپَساک ( Apāsāk ) : ترجمه لغوی: “بدون نگهبان”، “بی دفاع”. : این واژه اغلب در متون حقوقی و اخلاقی به کار رفته و به معنای “بی پناه”، “محروم از حمایت ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در منظومه پهلوانی زرّین قبانامه{یکی از منظومه های پهلوانی تا امروز ناشناختة ادب حماسی ایران، زرّین قبانامه است که سَراینده ای ناشناس آن را ا ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هراسانم از گردش روزگار پس از ماه تابان نخواهم جهان که خسرو برآرد از ایشان دمار نخواهم به تن پرخش تازه جان ( 7430 و7431 ) منظومه پهلوانی زرّین قبان ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فنجان معرب ابن واژه است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نظریات مربوط به ان “قلندر”: نظریه ریشه یونانی: همانطور که قبلاً اشاره شد، یکی از نظریه ها این است که واژه “قلندر” از واژه یونانی “kalendai” ( καλένδ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فرهنگ دهخدا: در لغت نامه دهخدا، واژه “آلودن” و مشتقات آن ( آلودگی، آلوده ) با ریشه های فارسی ذکر شده اند و هیچ اشاره ای به ریشه ترکی آن نشده است. ف ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاسخی به داوش ها ی بسی نادرست برادر گرامی رضایی درباره ریشه این واژه کاربرد فراوان این واژه در متون پهلوی و نیز پارسی نو و نیز اوستا 1. بندهش: در ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خواستن در گویش خراسانی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوشیدن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی به ان گَر میگویند برای نمونه جمله {چه گَر مُکُنی} یعنی چه کار میکنی

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

درایوش در بیستون میگوید: منا پیدرتا ویشتاسب که یعنی من را پدر ویشساب است یا ویشاسب پدر من است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در پارسی باستان خشیثره بوده و در پارسی میانه دگرگونی های داشته و به دو گونه شتر و شهر خوانده می شده

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

در گویش خراسانی اَستارَ تلفظ می شود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

پاسخی به برادر گرامی بهنام رضایی برادر گرامی سری ابهامات و اشکالات بسیاری در پرسش شما یافتم که بر ان شدم تا شما را اگاه کنم نخست اینکه اوستایی و پار ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این واژه در گویش خراسانی اگر معنای دیشب را بدهد دُشنه نیز تلفظ میشود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جناب رضایی برادر عزیز خواب از ریشه خفتن می اید و واژه چهره نیز در اوستا و سانسکریت پر کاربرد است .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

این واژه عینا با همین تلفظ و معنی در سانسکریت نیز به کار میرود

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

در پارسی میانه به این حرف اضافه {پَد} میگفتند برای نمونه در در خت اسوریک میخوانیم: پد نام یزدان که یعنی به نام یزدان

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برابر ان در گویش خراسانی مَیستن است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دوش در گویش خراسانی مجاز از توان نیز هست برای نمونه در شون خود ندیدن یعنی اینکه گوینده توان انجام کار را در خود نمی بیند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی اگر فنجان به معنی واحد اب در کشا ورزی باشد به ان ُپنگون میگویند

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی عموما به جای دوشیدن , دُختن را یه کار میگیرند که بن مضارع ان دوش است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

برادر رضایی اگر همین متن کارنامه اردشیر باربکان رو پیش رو یکی از ترکیه بزاری یک کلمه اش نمیفهمه در حالی که یه پارسی زبان با سواد متوسط دست کم 70 درصد ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

جناب رضایی دوست گرامی گویا شما با دانش پایه زبان شناسی آشنا نیستید و از خانواده هندو اروپایی تنها یک انگلیسی را می شناسید باید بدانید فرانسوی و ایتال ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

در گویش خراسانی بدان پُچ میگویند و بیشتر در رابطه با پلاسیدن و ایجاد حفره روی میوه ها به کار میرود برای نمونه زمانی که میوه ای پلاسیده شده باشد میگوی ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گمان میکنم ریشه ی ان خفتن است که بن مضارعش میشود خواب و بعد با افزودن ایدن به ان مصدر جعلی ساخته میشودشنیدن و شنفتن هم همین قاعده را دارند پارسی : خو ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش خراسانی که که به گویش پارسی میانه بسیار نزدیک است عموما استُندَن و یا وستُندَن میگویند