پیشنهادهای دژبان (٢٣٦)
اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )
اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )
اَیوزیشْن= ayuzishn نزاع، اختلاف، کشمکش، درگیری، جدل ( ریشه پهلوی )
ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )
ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )
ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )
ایوسانیْه= ivs�nih یکسانی، تساوی، همانندی، شباهت، نظم، ترتیب ( ریشه پهلوی )
ایوَک تاک= ivak t�k یکتا، یگانه، تنها، واحد، منفرد ( ریشه پهلوی )
ایوَک تاک= ivak t�k یکتا، یگانه، تنها، واحد، منفرد ( ریشه پهلوی )
ایوَک تاک= ivak t�k یکتا، یگانه، تنها، واحد، منفرد ( ریشه پهلوی )
ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته ( ریشه پهلوی )
ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته
ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته ( ریشه پهلوی )
ایوَک زور= ivak zur به چم معادل ( ریشه پهلوی )
ایو کَرتَک= ivkartak واحد، یکپارچه، یکنواخت، متصل، به هم پیوسته
اَیوک شوست= ayuk shust فلز
اَیوک شوستیک= ayuk shustik فلزی
اَیوک شوستیک= ayuk shustik فلزی
اَیوک شوستین= ayuk shustin فلزی
ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن
ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن
ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن
ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن
ایرَختَن= iraxtan ـ 1ـ سرزنش ـ نکوهش ـ ملامت کردن 2ـ ناسزا گفتن 3ـ جنگیدن، مبارزه ـ مناقشه ـ مشاجره ـ دعواکردن
تمنایی
ایژایی
ایوگَتیْه= ivgatih حمله ـ هجوم ـ تجاوز ـ تازش ـ دست درازی شیطانی یا اهریمنی ( ریشه پهلوی )
ریشه پهلوی
ایوگَتیْه= ivgatih حمله ـ هجوم ـ تجاوز ـ تازش ـ دست درازی شیطانی یا اهریمنی ( ریشه پهلوی )
ایوگوهْریْه= ivguhrih وحدت وجود، وحدت ذات
ایوگوهْریْه= ivguhrih وحدت وجود، وحدت ذات ( پهلوی )
ایوموگ= ivmuk کسی که یک لنگه کفش به پا دارد
ایوموک= ivmuk کسی که یک لنگه کفش به پا دارد
ایوَن= ivan تنه، ساقه
ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه
ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه
ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه
ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه
ایوینَگ= ivinag ـ 1ـ آداب، آیین، رسم، عرف، روش، اسلوب، شکل، فرم، صورت 2ـ آئینه
هم چم با :ایهرپَت= ihrpat ( اوستایی: اَئِثْرَپَئیتی ) هیربُد، استاد، معلم، امام، مرجع
هم چم با :ایهرپَت= ihrpat ( اوستایی: اَئِثْرَپَئیتی ) هیربُد، استاد، معلم، امام، مرجع
ایهرپَت= ihrpat ( اوستایی: اَئِثْرَپَئیتی ) هیربُد، استاد، معلم، امام، مرجع
ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )
ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )
ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )
ایویْه= ivih یگانگی، اتحاد، اتفاق، وحدت ( واژه پهلوی )
دگر دیس این واژه در پارسی :اَیینَفتَن به چم لمس کردنو یا دست زدن تلفظ:ayinaftan
برابر پارسی این واژه:اَیینَفتَن به چم لمس کردن و یا دست زدن - تلفظ - ayinaftan
واژه پهلوی - به چم لمس کردن و یا دست زدن - تلفظ - ayinaftan
برابر های کلمه :پیاف - ماریک - واژه