پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٢٤٥)

بازدید
٥,٠٥٧
تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. روی یکدیگر اثر گذاشتن. اثر متقابل داشتن ۲. ارتباط برقرار کردن مثال: the user interacts directly with the library استفاده کننده بطور مستقیم با کتاب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حبوبات ( نخود. لوبیا. عدس. . . ) مثال: eat plenty of pulses مقدار زیادی حبوبات بخور

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساده انگارانه مثال: Now, this might sound too simplistic. الان شاید این خیلی ساده انگارانه به نظر برسد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیروی پدافند هوایی مثال: The following is the full text of the speech delivered by Imam Khamenei, the Leader of the Islamic Revolution, in a meeting ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. جانور دوزیست ۲. هواپیمای آبی - خاکی ۳. خودروی آبی - خاکی ۴. دوزیست. ۵. آبی - خاکی مثال: Around 5, 000 amphibian species, including frogs, toads, a ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سمندر مثال: Around 5, 000 amphibian species, including frogs, toads, and salamanders are thought to exist today تصور می شود در حدودِ ۵۰۰۰ گونه جانور ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. نظم. ترتیب. وضع. طرح. ۲. ( کتاب ) شکل. قطع ۳. ( کامپیوتر ) قالب. قالب بندی. فرمت / ۱. ( کامپیوتر ) قالب بندی کردن. فرمت کردن مثال: the conventiona ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آب دریا. آب شور مثال: We have to desalinate the seawater. ما باید آب دریا را شیرین کنیم. {نمک زدایی کنیم}

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( آب دریا را ) شیرین کردن مثال: We have to desalinate the seawater. ما باید آب دریا را شیرین کنیم.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثال: One of the most powerful drug cartels in the world. یکی از قدرتمندترین کارتلهای دارو در جهان

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غنا. غنی سازی. استغنا مثال: enrichment of the soil for more plant growth غنی سازی خاک برای رشد بیشتر گیاه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. بدون جانشین ۲. بی نظیر. منحصر به فرد مثال: some favorite old books are irreplaceable برخی از کتابهای دوست داشتنی قدیمی بی نظیر و منحصر به فرد هستن ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( پزشکی ) کورتاژ مثال: Surgical removal with curettage is the standard treatment برداشتن از راه جراحی با کورتاژ یک معالجه استاندارد است.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. خسیس. ناخن خشک. کنس ۲. خسیسانه ۳. ناچیز. ناقابل مثال: he's too miserly to leave a tip او خسیس تر از آن است که پول را حساب کند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خشم. غضب. برآشفتگی. سراسیمگی مثال: the vehemence of his reaction خشم و غضب به سبب عکس العمل او

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کاغذی. مثل کاغذ. نازک مثال: the moth emerged from its pale yellow papery cocoon شب پره از پیله ی کاغذی زردِ کم رنگ خودش بیرون آمد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. پیله ۲. حفاظ. پناه ۳. پیچیدن. بستن در مثال: the moth emerged from its pale yellow papery cocoon شب پره از پیله ی نازکِ زردِ کم رنگ خودش بیرون آمد.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( سیاسی ) نازی No doubt it was the most interesting period in German film history since the time before the Nazis came شکی نیست که آن گیرا ترین دوره ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حاصلِ. برآمده از. ناشی از مثال: Trusting in God and the resulting effects of that trust have a spiritual prerequisite and a real condition that we mu ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گل محمدی. گل گلاب. گل سوری مثال: The perfume of a damask rose instantly transports me across the years to my grandmother's garden رایحه گل محمدی فورا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. دلسوز. با عاطفه. نوع دوست. صمیمی ۲. بهزیستی ۳. عاطفه. محبت. مهربانی ۴. هم دردی. همدلی. دلسوزی مثال: he is a gentle, caring man. او یک مرد مودب ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. تخصیص دادن. اختصاص دادن. دادن ۲. تقسیم کردن. قسمت کردن. توزیع کردن ۳. واگذار کردن. محول کردن ۴. نگه داشتن. کنار گذاشتن مثال: students are allocate ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بی ارتباط. بدون ارتباط. نامرتبط مثال: two unconnected events دو حادثه بی ارتباط {با هم}

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

n. trampoline is a net of strong canvas stretched onto a frame used for acrobatic tumbling. ترامپولین یک تور از پارچه ای محکم است که کشیده شده روی ی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. لگد کردن. لگدمال کردن. زیر پا له کردن 2. احساسات ( کسی را ) جریحه دار کردن 3. ( حق و غیره ) زیر پا گذاشتن، ضایع کردن مثال: someone had trampled on ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. با قدمهای سنگین راه رفتن2. پیاده رفتن. تا دور دست رفتن 3. لگد زدن 4. صدای پا 5. پیاده روی طولانی 6. ( آدم ) خانه بدوش. ولگرد. آواره 7. زن هرزه مثا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عزیز مثال: I am very pleased and grateful to God for granting us the opportunity to once again have this pleasant, desirable, cherished Quranic gathe ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. تعلیم. تربیت 2. کاراموزی. آموزش 3. تمرین مثال: we have in - house training for staff ما برای کارمندان آموزش درون سازمانی داریم. we have four mon ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. رد. اثر. رد پا 2. کوره راه3. کشیدن. به دنبال خود کشیدن 4. کشیده شدن 5. دنبال کردن. رد ( چیزی را ) گرفتن 6. خود را کشاندن 7. ردیف. خط مثال: noun : ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ( مربوط به ) تراژدی 2. مصیبت بار. فاجعه آمیز. غم انگیز. وحشتناک مثال: that was a tragic accident آن یک تصادف وحشتناک بود. I want to tell you a t ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. سنت گرا 2. سنتی. سنت گرایانه n. one who prefers traditional values and lifestyle

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سنت 2. رسم ، 3. عرف 4. ( مذهبی ) حدیث. روایت مثال: during a maiden speech, by tradition, everyone keeps absolutely silent در مدت نخستین نطق سخنرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

باد بسامان. Trade wind is a tropical wind blowing steadily from east to west. باد بسامان یک باد گرمسیری است که به طور پیوسته و یکنواخت از شرق به غر ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. ( شرکت. موسسه. غیره ) علامت تجارتی ، نام بازرگانی 2. ویژگی. خصلت. خصوصیت. مشخصه مثال: someone removed the company's trademark یک نفر علامت تجاری ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Trade fair is a market in which merchandise is sold. نمایشگاه بازرگانی، مرکز تجارتی است که کالاهای تجاری در آن فروخته می شود.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوء استفاده کردن مثال: People are always trading on his generosity. مردم همیشه از سخاوت و گشاده دستی او سوء استفاده می کنند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. خرید و فروش. معامله. داد و ستد 2. بازرگانی. تجارت 3. کار. کاسبی. شغل 4. حرفه. صنعت 5. اهل فن. صنف مثال: noun : he works in the illicit trade in st ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

to search for someone or something, often when it is difficult to find that person or thing: یافتن. پیدا کردن مثال: I’m trying to track down one of m ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ناحیه. منطقه. گستره. پهنه 2. ( کالبدشکافی ) دستگاه. جهاز 3. رساله مثال: we need large tracts of land ما مناطق بزرگی از زمین را نیاز داریم. did y ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تجلیل. تقدیر مثال: the captain of the US warship Vincennes shot down a passenger plane carrying about 300 passengers, killing everyone on board, and ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضد صهیونیستی مثال: According to the statistics that have been given to me, approximately 30, 000 anti - Zionist demonstrations have been held in 619 ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. رد. رد پا، اثر، 2. کوره راه 3. مسیر. خط سیر. جهت 4. خط راه اهن ، 5. ( تانک و غیره ) زنجیر. شنی 6. آهنگ. 7. دنبال کردن. رد ( چیزی را ) گرفتن مثال: ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. بکسل کردن. یدک کشیدن2. یدک کشی. بکسل مثال: the car was towed back to the garage

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. سفت. سخت. محکم. بادوام 2. چغر 3. پرطاقت. قوی. جان سخت 4. خشن. پر از خشونت 5. جدی. سخت. انعطاف ناپذیر 6. دشوار. مشکل 7. بد. بسیار بد 8. آدم قلچماق ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

تا دندان مسلح مثال: Gaza, which is a small, limited region, has brought the US - backed, armed - to - teeth Zionist regime to its knees. غزه که یک م ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. نازک نارنجی. زودرنج 2. حساس 3. ظریف مثال: she can be so touchy او می تواند خیلی زودرنج باشد. you mention a touchy subject شما به موضوع ظریف و ح ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. انداختن. پرت کردن 2. به این سو و آن سو انداختن. غلتاندن 3. تکان دادن 4. وول خوردن. غلت زدن 5. شیر یا خط کردن 6. تکان 7. پرتاب. 8. غلت 9. شیر یا خط ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. کامل 2. کل 3. جمع. سرجمع. حاصل جمع 4. جمع زدن. جمع کردن 5. بالغ شدن به . رسیدن به مثال: how much is the total cost? قیمت کل چقدر است؟ we must wai ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمایلات جنسی مثال: The daily emergence of new issues that you see in areas such as humanity, sexuality, and finance is the result of their goals, whi ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. داغ. سوزان. بسیار گرم. 2. پرشور. پر حرارت. اتشی 3. دشوار. سخت. پر دغدغه