polyglot

/ˈpɑːliɡlat//ˈpɒlɪɡlɒt/

معنی: چند زبانی، متکلم بچند زبان، چند زبانی
معانی دیگر: (کسی که به چند زبان می گوید و می نویسد) چند زبان دان، آدم چند زبانه، نوشته شده به یا دارای چند زبان، چند زبانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: using or knowing several languages; multilingual.

(2) تعریف: composed of several languages.
اسم ( noun )
(1) تعریف: one who uses or knows several languages.

(2) تعریف: a confusion or mixture of languages.

(3) تعریف: a book containing text repeated in several languages, such as certain versions of the Bible.

جمله های نمونه

1. a polyglot bible
انجیل چند زبانه

2. her dream was to become a polyglot
خواب و خیال او این بود که چند زبانه شود.

3. She was reading a polyglot bible, with the text in English, Latin and Greek.
[ترجمه گوگل]او در حال خواندن یک کتاب مقدس چند زبانی بود که متن آن به زبان های انگلیسی، لاتین و یونانی بود
[ترجمه ترگمان]او کتاب تورات را می خواند و متن آن به زبان انگلیسی، لاتین و یونانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My tutor's something of a polyglot - she speaks seven languages.
[ترجمه یوسف نادری] معلم خصوصی من، یه جورایی چندزبانه س_او به هفت زبان صحبت می کنه.
|
[ترجمه گوگل]معلم من چیزی شبیه چند زبانه است - او به هفت زبان صحبت می کند
[ترجمه ترگمان]معلم من چیزی از یک چندزبانه است - او هفت زبان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. New York is an exciting polyglot city.
[ترجمه یوسف نادری] نیویورک یک شهر چندزبانه جذاب است.
|
[ترجمه گوگل]نیویورک یک شهر چند زبانه هیجان انگیز است
[ترجمه ترگمان]نیویورک یک شهر پر زرق و برق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Its leaders and managers refuse to speak a polyglot language derived from the patois of lawyers, accountants, and pop psychologists.
[ترجمه گوگل]رهبران و مدیران آن از صحبت کردن به زبان چند زبانی که برگرفته از حقایق حقوقدانان، حسابداران و روانشناسان پاپ است، امتناع می‌ورزند
[ترجمه ترگمان]رهبران و مدیران آن از صحبت کردن یک زبان چندزبانه که از زبان عامیانه مردم، حسابداران، و روانشناسان پاپ مشتق شده است، امتناع می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Suppose you drop a WSDL file polyglot. wsld as shown in Figure
[ترجمه گوگل]فرض کنید یک چند زبانه فایل WSDL را رها کرده اید wsld همانطور که در شکل نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]فرض کنید که یک فایل WSDL را drop همانطور که در شکل نشان داده شده نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does this mean Americans are the most polyglot tourists on the planet?
[ترجمه گوگل]آیا این بدان معناست که آمریکایی ها چند زبانه ترین گردشگران روی کره زمین هستند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این به این معنی است که آمریکایی ها زیباترین توریست ها در این سیاره هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Is a decently versed Polyglot. Understands the nuances of different systems and methodologies. Good Senior programmer.
[ترجمه گوگل]یک Polyglot ماهر است تفاوت های ظریف سیستم ها و روش های مختلف را درک می کند برنامه نویس ارشد خوب
[ترجمه ترگمان]این یک Polyglot است که به نحو شایسته ای به آن واقف است درک نکات و روش های مختلف را درک می کند یک برنامه نویس بزرگ خوب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The large polyglot, multiethnic communities of today would not, on Aristotle's account, allow for sufficient mutual trust and friendship to count as a healthy political community.
[ترجمه گوگل]به گفته ارسطو، جوامع بزرگ چند زبانه و چند قومی امروزی اجازه نمی دهند که اعتماد متقابل و دوستی کافی به عنوان یک جامعه سیاسی سالم به حساب آید
[ترجمه ترگمان]جوامع بزرگ polyglot امروزی، به حساب ارسطو، اجازه اعتماد متقابل و دوستی کافی برای شمارش به عنوان یک جامعه سیاسی سالم را می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The technical breadth of such polyglot applications exceeds the expertise of any single developer or project team because of the multiple languages, technologies, methods, and platforms involved.
[ترجمه گوگل]وسعت فنی چنین برنامه‌های چند زبانه‌ای به دلیل زبان‌ها، فناوری‌ها، روش‌ها و پلتفرم‌های متعدد درگیر، از تخصص هر توسعه‌دهنده یا تیم پروژه‌ای فراتر است
[ترجمه ترگمان]وسعت فنی این کاربردهای چندزبانه از تخصص هر یک از توسعه دهندگان و یا تیم پروژه به دلیل زبان های متعدد، فن آوری ها، روش ها، و سکوهای موجود فراتر رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His accent, an inimitable polyglot growl, radiates a weariness that comes with being what he calls a "global nomad. "
[ترجمه گوگل]لهجه او، یک غرغر چند زبانی تکرار نشدنی، از خستگی ناشی می شود که او آن را «عشایر جهانی» می نامد
[ترجمه ترگمان]لهجه او، یک غرش غیرقابل تقلیدی است، خستگی را از خود منعکس می کند که با آنچه او یک \"nomad جهانی\" می نامد، همراه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Wisconsin's independent, maverick, polyglot nature was firmly established by 184 the year it became a state.
[ترجمه گوگل]ماهیت مستقل، نابسامان و چند زبانی ویسکانسین در سال 184، در سالی که به ایالت تبدیل شد، به طور محکم ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]این کشور مستقل، مستقل، و چندزبانه است و با ۱۸۴ مورد به یک ایالت تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When widely adopted, the polyglot approach may even affect architectural decisions, not only everyday programming techniques.
[ترجمه گوگل]هنگامی که به طور گسترده مورد استفاده قرار گیرد، رویکرد چند زبانه ممکن است حتی بر تصمیمات معماری تأثیر بگذارد، نه تنها بر تکنیک های برنامه نویسی روزمره
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به طور گسترده پذیرفته شد، رویکرد چندزبانه نیز ممکن است بر تصمیمات معماری، نه تنها تکنیک های برنامه ریزی روزمره، تاثیر بگذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چند زبانی (اسم)
polyglot

متکلم به چند زبان (اسم)
polyglot

چند زبانی (صفت)
polyglot

انگلیسی به انگلیسی

• person who speaks many languages; book containing one text in many different languages
polyglot is used to describe something such as a book or society in which several different languages are used; a formal word.
a polyglot is a person who speaks or understands several different languages; a formal word.

پیشنهاد کاربران

Polyglot رو به کسی میگن که به بیشتر از شش زبان مسلط باشه بالای دوازده زبان میشهhyperpolyglot.
دو زبانی bilingual
بیشتر از یک زبان multilingual

بپرس