پیشنهاد‌های آرمان بدیعی (٧,٤٣٥)

بازدید
٨,٠٣١
تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. تهدید امیز 2. تهاجمی 3. پر خطر 4. ( آسمان ) ابری. بارانی مثال: they sent me a threatening letter. آنها برای من یک نامة تهدید آمیز فرستادند. ban ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. دیوانه کردن ، 2. عصبانی کردن. کفری کردن. روی سگ کسی را بالا آوردن مثال: what maddens people most is his vagueness. انچه بیشتر مردم رو عصبانی و ک ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

تهدید شده. مورد تهدید قرار گرفته مثال: we must rescue the threatened girls. ما باید دختران مورد تهدید قرار گرفته را نجات بدهیم.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. فرض کردن 2. حدس زدن. فکر کردن 3. مستلزم چیزی بودن. نیاز داشتن به 4. پیشنهاد کردن 5. ( به صورت جمع ) فرض کنید که مثال: I suppose that they will nev ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

1. خندیدن 2. به خنده افتادن 3. خنده گرفتن 3. با خنده ابراز کردن 4. به زور خنده کاری را انجام دادن 5. مسخره کردن. استهزا کردن 6. خنده 7. صدای خنده مثا ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. بستن 2. بسته شدن 3. بستن به روی 4. تعطیل کردن 5. تعطیل شدن 6. پایان دادن. به پایان بردن. ختم کردن 7. نزدیک شدن. به هم نزدیک شدن. به هم رسیدن 8. نز ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سولفات جیوه مثال: winding sheets were steeped in mercury sulphate. کفن ها در سولفات جیوه خیس خورده بودند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. آب نمک 2. آب دریا. آب شور مثال: he steeped the ham in brine. او ژامبون را در آب نمک خیساند.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. مرتفع. بلند 2. شیب دار. دارای شیب تند 3. عجولانه. شتابزده. ناگهانی

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد

�داخل پرانتز� هم میشه ترجمه کرد. مثال: As a note on the side, let me say that reciting the Quran in tarteel, is a very important, interesting task. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به این معنی که مثال: If the Quran is recited using tarteel — in the sense that I mentioned, not in the commonly understood sense — it will have an im ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درمان. شفا مثال: What does purification mean? It means a healing of the soul and heart. تزکیه به چه معنی است؟ به معنای شفای روح و قلب است.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تزکیه. پاکسازی. پالایش مثال: The recitation of these verses leads to purification. تلاوت این آیات موجب تزکیه می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلاوت مثال: The recitation of these verses leads to purification. تلاوت این آیات موجب تزکیه می شود.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بخل. خساست مثال: People are afflicted with envy, stinginess, suspicion, laziness, pursuing desires, and selfishness. مردم دچار حسادت، بخل، سوء ظن، ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تمام نشدنی مثال: What I believe is important for us is to be able to quench society's thirst with the inexhaustible fountain of the Quran. آنچه من ف ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فرونشاندن. سیراب کردن مثال: What I believe is important for us is to be able to quench society's thirst with the inexhaustible fountain of the Quran. ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاثیرگذار. نقش بسته مثال: They are outstanding examples that will remain etched in the history of Iran and its people. آنها نمونه های برجسته ای هست ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به ارث گذاشتن مثال: This legacy of resistance, this sense of strength, and the feeling of being able and not being passive in the face of events — c ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پیشتازی مثال: A notable trait of the people of Tabriz and Azerbaijan is their pioneering spirit in various matters. یک خصوصیت مهم مردم تبریز و آربای ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ضد دینی. ضد دین مثال: These efforts emphasized ethnic characteristics and were based on an anti - religious, secular perspective, so to speak. این ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

به اصطلاح مثال: These efforts emphasized ethnic characteristics and were based on an anti - religious, secular perspective, so to speak. این تلاشها ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بالای. برفراز مثال: The Tsarist agents insisted that Sattar Khan raise a white flag atop his house so that he would be safe from the attacks of the R ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

{حکومت} تزاری مثال: In some cases, due to the incompetence shown by those in central regions and in the country’s capital, officials in the Tsarist o ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

بی عرضگی. بی کفایتی مثال: In some cases, due to the incompetence shown by those in central regions and in the country’s capital, officials in the Tsa ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

متزلزل کردن مثال: A young Azerbaijani, a young person from Tabriz, stands like a mountain today in the face of events that unsettle even the most ex ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

فقید. مرحوم. متوفی مثال: Before I begin, I believe it is necessary to pay tribute to the memory of our martyred, deceased Friday Prayer Leader [of Ta ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

انجام دادن. محقق کردن. موجب شدن مثال: Such people can bring about this innovation. چنین افرادی می توانند این نوآوری را محقق کنند. چنین افرادی می تو ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعیین کننده. مشخص کننده. متمایز کننده مثال: This is one of our defining traits. این یکی از ویژگیهای تعیین کننده ما است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. استخدام کردن. به کار گماشتن 2. مشغول ( کاری ) بودن. سرگرم ( کاری ) بودن 3. به کار بردن. استعمال کردن. استفاده کردن از. 4. ( وقت ) گذراندن. صرف کرد ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. ترجمه 2. تبدیل. انتقال مثال: the translation of the Bible into English ترجمة انجیل به زبان انگلیسی the translation of these policies into practic ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. ترجمه کردن ، برگرداندن به 2. ترجمه شدن 3. تعبیر کردن 4. تبدیل کردن مثال: the German original had been translated into English نسخة اصلی آلمانی به ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دیرینه. کهن مثال: The promise of justice and the hope for the establishment of justice has been one of humanity's long - standing desires and a sourc ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

1. عبور 2. گذر. انتقال 3. حمل و نقل. ترابری 4. توقف ( موقت ) 5. {اخترشناسی} عبور نصف النهاری مثال: the transit of goods between states حمل و نقل کال ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. گذرا. زودگذر. موقت 2. مسافر. مهمان مثال: This is a transient situation. این یک موقعیت گذرا و موقت است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٣

1. تجاوز. تخطی. قانون شکنی 2. گناه مثال: this is a punishment for his past transgressions این یک مجازات برای قانون شکنی های گذشته او است.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

1. پافراتر نهادن. تجاوز کردن2. شکستن. زیرپا گذاشتن. رعایت نکردن. 3. خطا کردن. اشتباه کردن. گناه کردن مثال: if they transgress the punishment is harsh ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. کارکشته. وارد. آگاه. چشم و گوش باز ۲. حساس. باریک بین. موشکاف. ۳. بافرهنگ. فرهیخته ۴. پیشرفته. پیچیده ۵. عالمانه مثال: It is a kind of very nice, ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. ظلم. ستم. بی رحمی ۲. وحشیگری. سبعیت ۳. ( بصورت جمع ) فجایع مثال: Actually, I underestimated the atrocities, I have to admit. در واقع من فجایع را ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوسازی کردن. بازسازی کردن مثال: Hundreds of millions of pounds are needed to redevelop large areas of stricken by earthquake. صدها میلیون پوند برای ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

کنار گذاشتن. نادیده گرفتن. ناچیز شمردن مثال: Female employees complained of being marginalized by management کارکنان زن از نادیده گرفته شدن توسط مدی ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. گریزپا ۲. فرار ۳. مبهم. گنگ. پیچیده ۴. بیان نشدنی. غیر قابل بیان مثال: an elusive concept یک مفهوم فرار یک مفهوم مبهم و پیچیده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. پرزدار. کرک دار. کرکی ۲. پشمالو ۳. ( مو ) پف کرده. وز وزی. فرفری ۴. تار. مات. کدر ۵. مبهم. مه آلود. نامشخص مثال: My uncle gave me a beautiful blue ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

تقدیرگرایی. سرنوشت گرایی. جبری گری مثال: How we might actually be able to prove that fatalism is wrong. چگونه ما واقعا قادر خواهیم بود ثابت کنیم که ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. معتقد به سرنوشت یا تقدیر. جبری ۲. سرنوشت گرایانه. تقدیرگرایانه. جزمی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. حکم. احکام ۲. اعتقاد. اعتقادات ۳. اصل جزمی. اصول جزمی ۴. جزمیت. جزم اندیشی. تعصب مثال: The official dogma of all Western industrial societies. اص ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٢

۱. احیا کردن. دوباره برقرار کردن ۲. ( مجازی ) بازآفریدن. از نو خلق کردن. مثال: Who is most famous for reinventing spaghetti sauce.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در سه نسخه / در سه نسخه تنظیم کردن مثال: And it comes out in January, and I hope you all buy it in triplicate. و آن در ژانویه منتشر خواهد شد و من ام ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. بطور واقع بینانه. با واقع بینی ۲. به شیوه رآلیستی مثال: But I think more realistically, that being in a gang – selling drugs for a gang – is perha ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. مصرف بیش از حد دارو ۲. مقدار بیش از حد دارو ۳. ( دارو ) بیش از حد مصرف کردن مثال: That because overdoses are happening so much to the white commun ...