precipitous

/prəˈsɪpətəs//prɪˈsɪpɪtəs/

معنی: از روی عجله، عجول، بی مهابا، شتابناک
معانی دیگر: پرتگاه دار، پرتگاهی، پرشیب، (صخره) بلند و عمود، پرشتاب، شتاب زده، تعجیل آمیز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: precipitously (adv.), precipitousness (n.)
(1) تعریف: very steep or sudden; rising or dropping abruptly.
مترادف: abrupt, sharp, sudden
مشابه: precipitate, sheer, steep

- There was a precipitous fall in oil prices that month.
[ترجمه گوگل] در آن ماه قیمت نفت به شدت کاهش یافت
[ترجمه ترگمان] قیمت نفت در این ماه کاهش شدیدی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It was a precipitous climb to the top.
[ترجمه گوگل] این یک صعود شدید به قله بود
[ترجمه ترگمان] بالا رفتن از قله کوه نوردی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having precipices.
مشابه: bluff, craggy, rugged, steep

- The precipitous coastline is characterized by steep slopes that reach almost to the shoreline.
[ترجمه گوگل] خط ساحلی پرشتاب با شیب های تند مشخص می شود که تقریباً به خط ساحلی می رسد
[ترجمه ترگمان] این خط ساحلی با شیب های تند مشخص می شود که تقریبا به خط ساحلی می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. precipitous heights
ارتفاعات پرشیب

2. precipitous stairs
پلکان پرشیب

3. a precipitous slope
شیب بسیار تند

4. From a precipitous height we looked at the town spread out below.
[ترجمه گوگل]از ارتفاعی پرشتاب به شهر که در زیر پهن شده بود نگاه کردیم
[ترجمه ترگمان]از ارتفاعات کوهستانی بالا رفتیم و به شهر که در زیر آن گسترده شده بود، نگاه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A precipitous path led down the cliff.
[ترجمه گوگل]یک مسیر پرشتاب به پایین صخره منتهی می شد
[ترجمه ترگمان] یه مسیر جاده ای که به سمت پرتگاه کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The stock market's precipitous drop frightened foreign investors.
[ترجمه گوگل]افت شدید بازار سهام سرمایه گذاران خارجی را به وحشت انداخت
[ترجمه ترگمان]کاهش چشمگیر بازار سهام سرمایه گذاران خارجی را به وحشت انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. More telling are the precipitous cost increases at state universities, which account for four out of every five college diplomas.
[ترجمه گوگل]گویاتر افزایش سرسام آور هزینه در دانشگاه های دولتی است که از هر پنج مدرک کالج، چهار مدرک را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]افزایش قیمت در دانشگاه های دولتی که چهار مورد از هر پنج مدرک دانشگاهی را تشکیل می دهند، افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Further round soared the precipitous south west rockface of Baruntse, flanked by its satellite range of peaks.
[ترجمه گوگل]دور بیشتر، صخره‌ای پرشتاب جنوب غربی بارونتسه، که توسط طیف قله‌های ماهواره‌ای آن احاطه شده بود، اوج گرفت
[ترجمه ترگمان]صعود بیشتر به سوی جنوب غربی \"rockface\" (Baruntse،)در \"Baruntse\" که در دو سوی قله های ماهواره ای این منطقه قرار داشت، افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The precipitous nature of the slide is also noteworthy.
[ترجمه گوگل]ماهیت تند و تیز سرسره نیز قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]ماهیت precipitous این اسلاید همچنین قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Looking back, the precipitous shreds of sheeting rain effectively sanctioned a cordon between himself and what had gone before.
[ترجمه گوگل]با نگاهی به گذشته، تکه‌های تند باران ورقه‌ای عملاً حلقه‌ای را بین او و آنچه قبلاً رفته بود، ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]همچنان که به پشت سر نگاه می کردم، مقدار زیادی باران بین خودش و چیزهایی که قبلا رفته بود، به طور موثری تشکیل داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Precipitous peak height, halfway up the mountain, the cave in front of building
[ترجمه گوگل]ارتفاع قله تند، در نیمه راه کوه، غار روبروی ساختمان
[ترجمه ترگمان]ارتفاع قله precipitous، نیمه بالای کوه، غار جلوی ساختمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Could there be a mountain more precipitous than this?
[ترجمه گوگل]آیا کوهی از این پرشتاب تر وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه کوه more تر از این باشه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If, however, the party's efforts result in a precipitous drop in real estate values, multinational corporations whose revenue and earnings growth are tied to China could be hard hit. And the U.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگر تلاش‌های حزب منجر به کاهش شدید ارزش املاک و مستغلات شود، شرکت‌های چند ملیتی که رشد درآمد و درآمدشان به چین مرتبط است، ممکن است به شدت آسیب ببینند و U
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر تلاش های این حزب منجر به کاهش چشمگیر ارزش املاک و مستغلات شود، شرکت های چند ملیتی که درآمد و رشد سود آن ها به چین گره خورده است، می تواند سخت مورد هدف قرار گیرد و یو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We have a precipitous climb to the peak.
[ترجمه گوگل]ما یک صعود تند به قله داریم
[ترجمه ترگمان]ما یک صعود سریع به قله داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از روی عجله (صفت)
sketchy, expeditious, precipitous

عجول (صفت)
fast, speedy, rash, hurried, precipitous, hasty, hasteful

بی مهابا (صفت)
slaphappy, precipitous

شتابناک (صفت)
precipitous

انگلیسی به انگلیسی

• very steep, having a high degree of inclination, nearly vertical, sheer
precipitous means very steep; a formal word.

پیشنهاد کاربران

عمود، بلند
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : precipitate
✅️ اسم ( noun ) : precipitation / precipitate / precipitator / precipitateness / precipitousness
✅️ صفت ( adjective ) : precipitate / precipitous
✅️ قید ( adverb ) : precipitately / precipitously
شدید, هم میشه معنی کرد
۱ - شیب بسیار تند، extremely steep
۲ - شتابزده، عجولانه
done suddenly with great haste without careful consideration
most often used for things going literally or figuratively downhill.

بپرس