translation

/trænzˈleɪʃn̩//trænsˈleɪʃn̩/

معنی: تفسیر، برگردان، انقال، ترجمه، پچواک، حرکت انتقالی
معانی دیگر: ترجمان (ترگمان)، یچواک، یچوه، ویچار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: translational (adj.)
(1) تعریف: the act of translating from one language to another.
مشابه: construe

(2) تعریف: that which has been translated.
مشابه: construe, version

(3) تعریف: the state of being translated.
مشابه: rendition

(4) تعریف: conversion; transformation.

- translation of theory into practice
[ترجمه ابراهیم عامری زاده] تبدیل تئوری به عمل
|
[ترجمه Hash kir] برای کلمه باید بگم که معنی اش . . . . . . . است که معنی درستری هست
|
[ترجمه گوگل] ترجمه نظریه به عمل
[ترجمه ترگمان] ترجمه تئوری در عمل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. free translation
ترجمه ی آزاد

2. simultaneous translation
ترجمه ی همزمان

3. a close translation
ترجمه ی تحت اللفظی،ترجمه ی نزدیک به اصل

4. a literal translation
ترجمه ی واژه به واژه

5. a loose translation
ترجمه ی آزاد

6. a running translation
ترجمه ی همزمان

7. a sight translation of a text
ترجمه ی نظری یک متن

8. a strict translation
ترجمه ی دقیق

9. a verbal translation
یک ترجمه ی کلمه به کلمه

10. a verse translation of shahnameh
ترجمه ی منظوم شاهنامه

11. a word-for-word translation
یک ترجمه ی تحت اللفظی

12. an inexact translation
ترجمه ی غیردقیق

13. the english translation of the boostan
ترجمه ی انگلیسی بوستان (سعدی)

14. This so-called translation is pure nonsense.
[ترجمه گوگل]این به اصطلاح ترجمه مزخرف محض است
[ترجمه ترگمان]این ترجمه به اصطلاح ترجمه pure است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The theatre will provide simultaneous translation in both English and Chinese.
[ترجمه گوگل]این تئاتر ترجمه همزمان به دو زبان انگلیسی و چینی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]تئاتر ترجمه همزمان در هر دو زبان انگلیسی و چینی را فراهم خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. You can't really appreciate foreign literature in translation.
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید واقعاً از ادبیات خارجی در ترجمه قدردانی کنید
[ترجمه ترگمان]شما واقعا نمی توانید از ادبیات خارجی در ترجمه تشکر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A lot of translation is put out to freelances.
[ترجمه حسین کتابدار] بسیاری از کارهای ترجمه به مترجمان مستقل و آزاد سپرده می شود.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از ترجمه ها در اختیار افراد آزاد گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]ترجمه بسیاری به freelances آورده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The translation of the Latin motto reads "Not for oneself, but for others".
[ترجمه گوگل]در ترجمه این شعار لاتین آمده است: «نه برای خود، بلکه برای دیگران»
[ترجمه ترگمان]ترجمه شعار لاتین \"نه برای خود، بلکه برای دیگران\" را می خواند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I've just made an awful botch of my translation.
[ترجمه گوگل]من به تازگی یک افتضاح افتضاح از ترجمه ام ساخته ام
[ترجمه ترگمان]همین الان translation را خراب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I've only read 'Madame Bovary' in translation .
[ترجمه محبوبه امیر] مادام بواری را فقط ترجمه اش را خوانده ام
|
[ترجمه حسین کتابدار] من فقط آثار ترجمه شده مادام بواری را مطالعه کرده ام.
|
[ترجمه گوگل]من فقط "مادام بواری" را در ترجمه خوانده ام
[ترجمه ترگمان]در ترجمه فقط مادام بواری را خوانده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. I read the book in translation, not in the original Norwegian.
[ترجمه گوگل]من کتاب را ترجمه شده خواندم، نه به نروژی اصلی
[ترجمه ترگمان]من کتاب را در ترجمه خواندم، نه در زبان نروژی اصلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تفسیر (اسم)
explanation, exposition, gloss, comment, annotation, interpretation, commentary, exegesis, translation, paraphrase, version, rendition, rendering

برگردان (اسم)
chorus, translation, lapel, refrain, repetend, revers

انقال (اسم)
translation, conveyancing, transduction

ترجمه (اسم)
interpretation, translation, version, rendition

پچواک (اسم)
translation

حرکت انتقالی (اسم)
translation

تخصصی

[شیمی] انتقال
[عمران و معماری] انتقال
[کامپیوتر] انتقال، ترجمه
[برق و الکترونیک] انتقال، ترجمه
[صنایع غذایی] ترجمه : پدیده ای در تشکیل پروتئینها که در ان رمز توارثی از RNA پیک به صورت تسلسل اسیدهای آمینه در ساختمان پروتئینها ترجمه می شود
[مهندسی گاز] انتقال، حرکت انتقالی
[ریاضیات] انتقال
[پلیمر] انتقال
[آمار] انتقال

انگلیسی به انگلیسی

• act of rendering something into another language; version published in a language other than the original language (i.e. book, film, etc.)
a translation is a piece of writing or speech that has been translated from a different language.
translation is the act or process of translating writing or speech into a different language.

پیشنهاد کاربران

ترجمش
تَرجُمش
( Tarjomesh )
�ترجمیدن� ( translate ) �‍ِش� ( ion )
translation: ترجمه
translate: ترجمه کردن
FINANCE, ACCOUNTING
the activity of giving the value of an amount in one currency in a different currency
مالی، حسابداری
عمل ارزش گذاری یک مبلغ در یک ارز به ارز دیگر.
translation into sth / Assets and liabilities denominated in non - US currencies are recorded in the financial statements after translation into US dollars.
...
[مشاهده متن کامل]

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/translation#cald4-1
گذار
1 - تبدیل.
2 - ترجمه.
3 - تفسیر.
4 - انتقال دادن.
5 - جابه جایی.
HelloHello dear warm greetings, how are you
translation ( فیزیک )
واژه مصوب: انتقال 3
تعریف: جابه‏جایی جسم در فضا بی آنکه شکل یا سمت‏گیری آن تغییر کند
"قبل از انتقال مسئله محو شدن"
قبل از یافتن محو شدن
د ر حواشی گم شدن
از دست رفتن قبل از موعد !!!
گم شدن در حواشی !!
عدم توانایی در کشف پدیده ای که مورد علاقه کار عملی است .

the disconnection between theory and practice as a knowledge production
در حسابداری: تسعیر، تبدیل
( مهندسی عمران ) انتقال، حرکت انتقالی )
انتقال
در مورد واحدهای پولی و ارزی: تبدیل
مثلا:
Currency translations from Japanese yen to U. S. dollars
a text that has been changed from one language into another
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)

بپرس