north pole

/ˈnɔːrθpoʊl//nɔːθpəʊl/

معنی: قطب شمال
معانی دیگر: شمالگان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the point on the earth's surface that is intersected by the northern end of the earth's rotational axis.
مشابه: arctic

(2) تعریف: (l.c.) the analogous point on any planet, moon, or the like.

(3) تعریف: the point on the celestial sphere that is intersected by a northward extension of the earth's axis.

(4) تعریف: (l.c.) see magnetic pole.

جمله های نمونه

1. He flew to Europe via the North Pole.
[ترجمه گوگل]او از طریق قطب شمال به اروپا پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]او از قطب شمال به اروپا پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The earth's poles are called the North Pole and the South Pole.
[ترجمه مترجم] قطب های زمین قطب شمال و قطب جنوب نامیده میشوند
|
[ترجمه گوگل]قطب های زمین را قطب شمال و قطب جنوب می نامند
[ترجمه ترگمان]قطب شمال قطب شمال و قطب جنوب نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Crossing the North Pole on foot was an amazing feat of human endeavour.
[ترجمه گوگل]عبور از قطب شمال با پای پیاده یک شاهکار شگفت انگیز از تلاش بشر بود
[ترجمه ترگمان]عبور از قطب شمال یک شاهکار شگفت انگیز از تلاش انسانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The South and North Pole are the two points at opposite ends of the earth, about which it revolves.
[ترجمه گوگل]قطب جنوب و شمال دو نقطه در دو انتهای زمین هستند که به دور آنها می چرخد
[ترجمه ترگمان]قطب جنوب و قطب شمال دو نقطه در دو انتهای زمین هستند که به دور آن می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He made several attempts to reach the North Pole unsupported.
[ترجمه گوگل]او چندین تلاش برای رسیدن به قطب شمال بدون پشتیبانی انجام داد
[ترجمه ترگمان]او چندین بار برای رسیدن به قطب شمال تلاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The north pole is warmer than the south and the circulation of air around it is less well contained.
[ترجمه گوگل]قطب شمال گرمتر از جنوب است و گردش هوا در اطراف آن کمتر مهار می شود
[ترجمه ترگمان]قطب شمال گرم تر از جنوب است و تیراژ هوا در اطراف آن کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The compass needle points to the magnetic north pole.
[ترجمه گوگل]سوزن قطب نما به قطب شمال مغناطیسی اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]عقربه قطب نما به قطب مغناطیسی قطب اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A compass needle points to the magnetic north pole.
[ترجمه گوگل]یک سوزن قطب نما به قطب شمال مغناطیسی اشاره می کند
[ترجمه ترگمان]یک عقربه قطب نما به قطب مغناطیسی قطب اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Polaris happens to lie almost diretly over the North Pole.
[ترجمه گوگل]پلاریس تقریباً به طور بی‌حرمتی بر فراز قطب شمال قرار دارد
[ترجمه ترگمان]ستاره قطبی (پولاریس)تقریبا در قطب شمال قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The explorer organized an expedition to the North Pole.
[ترجمه گوگل]کاوشگر یک سفر به قطب شمال ترتیب داد
[ترجمه ترگمان]کاشف به قطب شمال رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The waters surrounding the North Pole between North America and Eurasia. The smallest ocean in the world, it is covered by pack ice throughout the year.
[ترجمه گوگل]آبهای اطراف قطب شمال بین آمریکای شمالی و اوراسیا کوچکترین اقیانوس جهان است که در طول سال توسط یخ های بسته پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]آب های اطراف قطب شمال بین آمریکای شمالی و اوراسیا قرار دارند کوچک ترین اقیانوس در دنیا، پوشیده از یخ در طول سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. "A large area at the North Pole and surrounding the North Pole is first-year ice, " Serreze said. "That's the stuff that tends to melt out in the summer because it's thin. "
[ترجمه گوگل]Serreze گفت: "منطقه بزرگی در قطب شمال و اطراف قطب شمال یخ سال اول است " "این چیزی است که در تابستان به دلیل نازک بودن ذوب می شود "
[ترجمه ترگمان]Serreze گفت: \" یک ناحیه بزرگ در قطب شمال و نواحی اطراف قطب شمال یخ اول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The north magnetic pole lies to the west of the geographic North Pole.
[ترجمه گوگل]قطب مغناطیسی شمال در غرب قطب شمال جغرافیایی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]قطب مغناطیسی شمالی در غرب قطب شمال جغرافیایی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When we think of adventurers, many of us conjure up images of larger-than-life characters trekking to the North Pole.
[ترجمه گوگل]وقتی به ماجراجویان فکر می‌کنیم، بسیاری از ما تصاویری از شخصیت‌های بزرگ‌تر در حال پیاده روی به قطب شمال را تداعی می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]وقتی در مورد ماجراجویان فکر می کنیم، بسیاری از ما تصاویری از شخصیت های زنده و بزرگ تر را یاد می گیریم که به قطب شمال سفر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطب شمال (اسم)
north pole

تخصصی

[برق و الکترونیک] قطب شمال نقطه ای جغرافیایی روی زمین که یکی از دو انتهای محور گردش زمین به دور خود است . این نقطه تقریباً در جهت ستاره قطبی قرار دارد . - قطب شمال
[ریاضیات] قطب شمال

انگلیسی به انگلیسی

• point in the arctic ocean which is the northern end of the axis of the earth's rotation, the arctic region
the north pole is the place on the earth which is farthest north.

پیشنهاد کاربران

بپرس