elevation

/ˌeləˈveɪʃn̩//ˌelɪˈveɪʃn̩/

معنی: ترفیع، بلندی، علو، جای بلند و برامدگی
معانی دیگر: جای بلند، ارتفاع (ارتفاعات)، ارتفاع از سطح دریا، دریا فرازی (altitude هم می گویند)، جاه، رفعت، والایی، وقار، جاه و جلال، تعالی، برجستگی، فرازمندی، فرهیختگی، شرف، (معماری - در نشان دادن بلندی ساختمان و غیره روی نقشه) فرازه نما، (ارتش - زاویه ای که لوله ی توپ و غیره با افق تشکیل می دهد) درجه، زینه، تراز، بلند سازی، بالابری، فرازسازی، (رقص و باله) فراز جهش (قدرت رقصگر به پریدن در هوا)، میزان فراز جهش، (هواپیمایی) ارتفاع از سطح افق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the height to which something rises or is raised, or its height above sea level or ground level.
مترادف: altitude, height
مشابه: lift

(2) تعریف: a raised or lofty place, position, condition, attitude, or the like.
مترادف: altitude, eminence, height, loftiness
مشابه: lift, plateau, rise, steep

(3) تعریف: the act of raising, or the condition of being raised.
مترادف: heightening, lift, raise
متضاد: degradation, demotion
مشابه: advancement, furtherance, improvement, preferment, promotion, rise

(4) تعریف: in architecture, a scale drawing of one side of a structure.
مشابه: perspective

جمله های نمونه

1. elevation quadrant
(توپخانه) تراز تیر،تراز ربعی

2. the elevation of his thoughts
بلندی افکار او

3. the front and rear elevation of a house
فرازی جلو و عقب خانه

4. the summit is at an elevation of ten thousand meters
قله در ارتفاع ده هزار متری (از سطح دریا) قرار دارد.

5. he built his house on a small elevation
خانه ی خود را روی بلندی کوچکی ساخت.

6. The city is at an elevation of 2 000 metres.
[ترجمه گوگل]این شهر در ارتفاع 2000 متری قرار دارد
[ترجمه ترگمان]این شهر در ارتفاع ۲،۰۰۰ متری قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The road climbs steadily to an elevation of 1400 feet.
[ترجمه گوگل]جاده به طور پیوسته تا ارتفاع 1400 فوتی بالا می رود
[ترجمه ترگمان]این جاده به ارتفاع ۱۴۰۰ پا صعود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Their tents were situated at an elevation of 3000 metres.
[ترجمه گوگل]چادرهای آنها در ارتفاع 3000 متری قرار داشت
[ترجمه ترگمان]چادرهای آن ها در ارتفاع ۳۰۰۰ متری قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gun has an elevation of 45 degrees.
[ترجمه گوگل]ارتفاع این تفنگ 45 درجه است
[ترجمه ترگمان]این تفنگ دارای ارتفاع ۴۵ درجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The crop is not grown at high elevations/above an elevation of 1000 metres.
[ترجمه گوگل]این محصول در ارتفاعات بالا/بالاتر از ارتفاع 1000 متری کشت نمی شود
[ترجمه ترگمان]این محصول در ارتفاعات بلند \/ بالاتر از بلندی ۱۰۰۰ متر رشد نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We're probably at an elevation of about 000 feet above sea level.
[ترجمه گوگل]ما احتمالاً در ارتفاع حدود 000 فوتی از سطح دریا هستیم
[ترجمه ترگمان]ما احتمالا در ارتفاع حدود ۳۰۰۰۰ فوت بالاتر از سطح دریا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The flagpole stands on a small elevation in front of the building.
[ترجمه گوگل]میله پرچم در ارتفاع کوچکی در مقابل ساختمان قرار دارد
[ترجمه ترگمان]میله پرچم بر روی یک بلندی کوچک در جلوی ساختمان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His elevation to sainthood is entirely justified.
[ترجمه گوگل]ارتقاء او به مقام مقدس کاملاً موجه است
[ترجمه ترگمان]ستایش او به sainthood کاملا موجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then, after attaining elevation, they launch themselves into space, rappelling down a silken thread of their own making.
[ترجمه گوگل]سپس، پس از رسیدن به ارتفاع، خود را به فضا پرتاب می‌کنند و نخ ابریشمی را که خودشان ساخته‌اند به پایین می‌برند
[ترجمه ترگمان]بعد، پس از رسیدن به ارتفاع بالا، خود را به فضا پرتاب می کنند و رشته ابریشمی making را از هم می سازند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ترفیع (اسم)
raise, advancement, promotion, upgrade, elevation, lift, preference, mount, elation, preferment

بلندی (اسم)
elevation, lift, supremacy, height, altitude, looming, eminence, sublimity, exaltation, eminency, toft

علو (اسم)
elevation, eminence, magnanimity, prominence, nobility, loftiness, lordliness, majesty

جای بلند و برامدگی (اسم)
elevation

تخصصی

[عمران و معماری] ارتفاع - نما - بلندی - تصویر قائم
[زمین شناسی] ارتفاع، فاصله عمودی در بالا یا پایین یک سطح انعکاسی ارتفاعی زمینی نسبت به سطح متوسط دریا (msl)بیان می شود. (نقشه برداری)؛ فاصله قائم از یک سطح مبنا (معمولاً سطح متوسط دریا) تا نقطه یا شیء مورد نظر در سطح کره زمین ـ بیشتر به ارتفاع یک نقطه زمینی بالای سطح دریا گفته می شود. این اصطلاح بطور مترادف با فرازا است اگر به فاصله بالای سطح دریا اشاره داشته باشد ولی در نقشه برداری نوین، اصطلاح “Elevation یا ارتفاع یا افراز” برای نشان دادن ارتفاع بر روی سطح کره زمین و فرازا یا altitude برا ی نشان دادن ارتفاع بالاتر از سطح سطح زمین و در حالت غیر تماس با آن بیان می شود.
[ریاضیات] فراز، ارتفاع، ترفیع
[خاک شناسی] ارتفاع
[آب و خاک] ارتفاع

انگلیسی به انگلیسی

• height of something; altitude above sea or ground level; raising, lifting up; grandeur
the elevation of someone or something is the act of raising them to a position of greater importance; a formal word.
the elevation of a place is its height above sea level; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اعتلا
ارتفاع، ارتفاع از سطح دریا
1 - صعود 2 - افزایش 3 - بالا رفتن
ارتفاع
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : elevate
✅️ اسم ( noun ) : elevation / elevator
✅️ صفت ( adjective ) : elevated / elevating
✅️ قید ( adverb ) : _
صعود به مراتب بالاتر معنوی
سایه ( در طراحی اپ )
elevation ( علوم جَوّ )
واژه مصوب: ارتفاع 2
تعریف: فاصلۀ قائم هر نقطه بر سطح زمین نسبت به تراز متوسط دریا
به سِماع آمدن/رسیدن
زاویه انحراف الویتور در هواپیما
کجبیل
ارتفاع از سطح دریا
ارتقاء

حرکت شانه رو به بالا ( در آناتومی )
بالارونده - افزایشی
سایه در اندروید
تعالی، جلال، فرهیختگی
moral elevation
ارتفاع از سطح مبنا
نمای ساختمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس