تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

به هم ریخته و عصبی - عصبانی مثل وقتی که میگیم اعصابم به هم ریخته!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

To put into a machine وارد کردن ( دیتا، اطلاعات، برنامه و . . . . ) به دستگاه /کامپیوتر The programs are fed into the computer Sensors are feedin ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Noun lack of feeling بی احساس بودن مثل سنگ بودن ( قلب )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Actual Factual موجود ( در ) واقعی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

یک سری علایم و نشانه های پزشکی ( از نوعی بیماری ) ( که با هم در ارتباط هستن و تاثیر متقابل دارند و معمولا مربوط به یک بیماری خاص هستند یا نشان از ی ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

On report ( به مقامات ) !!! ریپورت کسی را دادن کسی را ریپورت کردن گزارش کسی را دادن گزارش کار کسی را دادن Consider yourself on report !

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

a thing that may be chosen or done out of several possible alternatives Hope Option Alternative Choice Course of action Solution امید انتخابِ ممکن ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

straight directly مستقیم مستقیما Ahead full مستقیم به جلو ! مستقیم رو به جلو ! She looked full into his face مستقیم به چشماش نگاه کرد!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

To Play intuition از شم ( پلیسی - کاپیتانی . . . خود ) استفاده کردن I'm playing intuition Star Trek TOS

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

To Play intuition از شم ( پلیسی - کاپیتانی . . . خود ) استفاده کردن I'm playing intuition Star Trek TOS

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Formed on تشکیل شده ساخته شده My haemoglobin is based on copper not iron ( ساختار ) هموگلوبین من از ( عنصر ) مس تشکیل شده نه آهن. Star Trek TOS

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

Seal something off مسدود کردن راه برای جلوگیری از ورود یا خروج چیزی جلوی ورود یا خروج چیزی را گرفتن راه چیزی را مسدود کردن جلوی راه چیزی را بستن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

To Undergo دستخوش چیزی شدن دچار ( چیزی ) شدن When suddenly faced by the unknown or imminent danger, human will invariably experince a split second ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

به اندازه ی یک چشم به هم زدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

in every case or on every occasion; always. without exception همیشه / در همه ی مواقع بدون استثنا در هر حالتی / شرایطی بی چون و چرا

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به هم ریخته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرزنش کردن خود

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

To argue or discuss ( a subject ) in excessive detail To drag out To overdo بحث را به درازا کشاندن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

Well organized Well ordered coherent سازمان یافته

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٨

وقتی به چیزی شلیک کنی و به هدف بخوره هم استفاده میشه! یا وقتی رد چیزی را بزنی موقع تعقیب یا چیزی را پیدا کنی که دنبالش بود زدییم به هدف ! زدم به هدف ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

because of that if that is the situation اگه وضعیت اینه . . . . پس اگه اینجوریه . . . پس با این شرایط/ وضعیت. . . indicate that what you are go ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

To be heavier, greater, or more significant than ارجحیت داشتن بر چیزی بیشتر بودن بهتر بودن برتر بودن - برتری داشتن مهمتر یودن پر اهمیت تر بودن بیش ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

To understand or accept as valid Do I take it that . . . you consider me unfit درست فهمیدم/درست متوجه شدم که شما فکر میکنید من فاقد صلاحیت هستم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Unfit فاقد صلاحیت بی صلاحیت فاقد شرایط لازم نالایق نا شایسته نا مناسب غیرمقبول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

LAW deprive someone of their legal capacity سلب صلاحیت شده رد صلاحیت شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

worthy of or eliciting admiration admirable Worthy قابل ستایش قابل تحسین ستودنی تحسین برانگیز شایسته He is the finest captian of all time ! A fi ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

( فرد - موجود - وسیله یا هر چیز ) مخرب تخریب کننده از بین برنده ( ساختار چیزی ) نابود کننده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

Also Get a crack at To make an attempt to do something To try to do something You'll get a crack at what killed him. Star trek TOS

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

To ask for information from someone To Inquire از کسی اطلاعات پرسیدن در مورد چیزی از کسی سوال کردن پرسیدن سوال کردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

1. Covered Spread all over کاملا پوشیده شده از چیزی Smothered in honey Smothered in whipped cream 2. Suffocated Chocked خفه شده درون /در / با چیز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

محفوظ محفوظ شده

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

To Present danger ( خطر ) ایجاد کردن به وجود آوردن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

a feeling or guess based on intuition rather than fact Intution حس و حدسی که بر اساس شم و دریافت درونی باشه نه حقایق و واقعیت و استدلال و دلیل! حس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

To make a decision based on instinct, intuition, or an educated guess. بر اساس حس درونی / حدس و گمان ( بدون استدلال، منطق یا دلیل ) انتخاب کردن / ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

متمرکز شده ( بر روی کانون ) ( بر روی یک نقطه ) A focused beam

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

Extremely خیلی به شدت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

خشک و سرد - بی احساس، بی روح Dont give me anymore dispassionate logic, Mr Spock ! Star Trek TOS

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

= Invaliluable extremely useful key vital بسیار مفید بسیار به درد بخور حیاتی کلیدی Valuable = با ارزش ، گران بها

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

سفینه فضایی یا همون بشقاب پرنده تخیلیِ و وجود ندارد! وسیله ای که ( به طور کلی ) انسان به آدم فضایی ها نسبت دادن که باهاش سفر میکنند و به زمین می آن: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

( in science fiction ) navigation in outer space. در ژانر علمی تخیلی - نورد / رفت و آمد / سفر در فضا فضانوردی با ( کشتی فضایی ) An uninhabited p ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

خوشایند

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

اختیارِ خود They always believe they come of free will. Star Trek TOS همشون همش فکر میکنند با اراده ی خودشون می آیند! ( پیش من )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

To succeed in influencing or having an effect on تاثیر گذاشتن رو کسی نفوذ کردن ( به اعماق وجود/قلب کسی ) To influence To get to There must be som ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

مملو از - پر از - آکنده از . . . حیله /تزویر / نیرنگ/ مکر /فریب / دغل بازی / تقلب / . . . Love! It's a tricky business! A balance of power, ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

زیاده روی کردن در انجام کاری افراط کردن در چیزی به تفریط کشیدن ( کشیده شدن ) در کاری تفریط کردن در کاری افراط کردن A splendid custom if not carried ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Expressing annoyance Almost like Damn لعنتی! Blast! It doesn't work Blast you! Blast it!

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

امن و امان - ( در امن و امان بودن ) دور از خطر

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

تحسین برانگیز قابل تحسین/ستایش

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

you cannot afford to do something, you must not do it because it would cause serious problems for you: وقتی نباید کاری را انجام بدی یا نمیتونی یا تو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

توسعه پیدا کردن ( یافتن ) گسترش پیدا کردن ( یافتن )