تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

غرق ( انجام کاری ) شدن ( در کاری - چیزی ) غرق شدن !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

شدید، تُند، Gusty wind باد شدید !! باد تند!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧

قطع کردن، Stop that noise اون صدا رو قطع کن ! Don't stop the music صدای موسیقی رو قطع نکن !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

غَرق ِ ( در ) I found him immersed in a book دیدم که غرقِ در کتاب بود.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤٠

متوجه شدن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

Tell the difference = To perceive ( the difference between one person or thing and another ) - ( فرق / تفاوت میان . . . . ) را دیدن، فهمیدن، د ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١١٧

- در فکر ( چیزی ) بودن، تو فکر ( چیزی ) بودن، به ( چیزی ) فکر کردن، به فکر ( چیزی ) بود، Rumi has been wondering if you would like to marry S ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

to begin having children بچه دار شدن He should get married and start a family.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

To tell someone about ( something, especially something personal ) با کسی در میان گذاشتن ( مخصوصا موضوع شخصی ) There is something occupying his ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

Problem مشکل، معضل، The biggest issue in the world. . . بزرگترین معضل دنیا . . . Emotional issues مشکلات روحی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٧١

To: معنی: "به" که در مواقعی در فارسی "تو" - "درونِ" - "داخلِ" هم میشود ترجمه کرد. Go to hell برو ( به ) جهنم! Go to your room. برو ( تو ) ا ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

شیطنت آمیز A mischievous smile

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٤

شیطنت آمیز An impish smile

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خاطر ایی آسوده، خیالی راحت، خیالی آسوده، He beamed with relief با خاطر یی آسوده لبخند زد.

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

به طرف، سوی به قصد،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Deed, act, action - کار ، عمل. . . That's the right thing to do. Thought, idea, notion - فکر، اندیشه، تصور. . . Many things churned in my mind ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

- تا هنگامیکه ، - در صورتیکه ،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٨

- Much - extremely; really ( used for emphasis ) . خیلی زیاد، بسیار، بَسی، بی نهایت، فوق الاده زیاد بیش از حد/اندازه به راستی، واقعا It's way ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

طرد شده، مورد بی وفایی و جفا واقع شده، پذیرفته نشده. rejected from that town

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩

مورد قبول واقع نشدن، مقبول واقع نشدن، مورد استقبال قرار نگرفتن، پذیرفته نشدن، با استقبال ( خوبی ) همراه نشدن!! To a place where I was clea ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Make one's peace with something - پذیرفتن ( یک اتفاق حادثه تلخ. . . ) کنار آمدن با ( یک اتفاق حادثه تلخ. . . ) - آشتی کردن !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣

آرام، راحت، بی دغدغه، که هیچ چیز/هیچ کس نمی تونه به هم بزنه unperturbed tranquility آرامشی که هیچ کس نمی تواند به هم بزند

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

- علیرغم/ بر خلاف میل ام/ علاقه ام/ تمایل ام - بر خلاف خواست خود

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

دوستدار ( ان ) ، شیفته ( گان ) ، ستایشگر ( ان ) ، هوادار، طرفدار، Followers and admirers پیروان و شیفتگان

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

شگفت زده شدن، حیرت زده شدن، متعجب شدن، ( به نحوی که باور نشود کرد ) !! از تعجب و حیرت لال شدن، مات و مبهوت ( چیزی ) شدن، به ابهت/شگفتی چیزی پی بر ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد

جِدیت ، بی ملایمتی، نا ملایمتی، بی لطافتی With a touch of harshness in his voice با کمی بی ملایمتی در صداش. . .

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

- ( درست ) مثل، شبیه، همانند مانند ( قبل ) - همانطور، همانگونه همینگونه، همان جور، ( مثلِ قبل ) - عوض نشده - تغییر نکرده ( بی تفاوت ) How c ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٥

discontinue خاتمه یافتن، خاتمه پیدا کردن، به پایان رسیدن، پایان یافتن And the subject would be dropped forever. و موضوع برای همیشه خاتمه پیدا میک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

یِه جورایی !! And yet she was equally relieved, almost glad. ولی او به همان اندازه آسوده خاطر بود، یهجورایی ( حتی ) خوشحال!!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤٤

به همان اندازه، به همان مهم ای، به همان مقدار، میزان، حد ، درجه

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثله دو تا مرد !

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٩٤

دودل ، مردد، گیر کرده بین دو راه!

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

- درمانده، - حیران،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٥

تا ابد ، ( برای همیشه )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢١

غافلگیر کننده ( چیزی . . . ) که فکرش رو نمی کردی، م. . . . که انتظارش رو نداشتی، م. . . که تصورش هم نمی کردی، م. . . که توقع نداشتی. . . که ان ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٥

As a noun A completely empty space خلاء

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

عنصر The essential forces of the universe عناصر اصلی کائنات

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

- دلخراش، جانگداز، - دردناک، سوزناک The piercing sound of ney صدای سوزناک نِی

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

در کل، کلا، به طور کل، به طور کلی اکثرا، در اکثر موارد، بیشتر، اساساً

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤١

جاهل، نادان، بی دانش، کوته بین، کوته فکر، کم عقل، بی خرد ظاهر بین،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨

Too , as well, also, in addition Extra هم، همچنین، بعلاوه، وَ نیز، علاوه بر آن اضافه بر آن

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٨٠

بد اخلاق، بد عنق، کج خلق اخمو، عبوس، ترشرو کینه توز

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٢

To Beat severely and violenly سخت/شدید کتک زدن، خوردن ( بیش از حد ) به شدت زخمی کردن، شدن خرد و خمیر کردن، شدن له و لورده کردن، ( تا می خوره ) کت ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٣

To Beat severely and violenly سخت/شدید کتک زدن، خوردن ( بیش از حد ) به شدت زخمی کردن، شدن خرد و خمیر کردن، شدن له و لورده کردن، ( تا می خوره ) کت ...

پیشنهاد
٦

Suddenly think of ( ناگهانی - یک دفعه. . . ) به ذهن - فکر کسی خطور کردن، به ذهن - فکر کسی رسیدن، به فکر چیزی افتادن Suddenly remember ( ناگهانی ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٣١

بی پناه، بی دفاع، بی پشتیبان، ناتوان - ضعیف و درمانده، در خطر، در معرض خطر ،

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٦

Adj : خانوادگی A family restaurant - place رستوران خانوادگی، ( محیط خانوادگی )

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٤

Go away and leave someone alone - Stop bothering, disturbing someone - دست از سر کسی برداشتن، رفتن و ( کسی ) تنها گذاشتن، به حال خود گذاشتن، ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
٠

To annoy or irritate someone intensely ( به شدت ) رنجاندن، عصبانی کردن، خشمگین کردن، خشم ( کسی را ) برانگیختن، آشفته کردن، ذهن کسی را مشغول ک ...

تاریخ
٦ سال پیش
پیشنهاد
١٠٤

to admire and respect someone برای کسی ارزش و احترام قائل شدن، تحسین کردن و احترام گذاشتن، محترم و مهم شمردن، عزیز و گرامی داشتن/شمردن، ارج و قرب ...