پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٨٠٧)

بازدید
٢,٠٧٣
تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

ناگسستنی ، پاره نشدنی ، شکست ناپذیر This chain is unbreakable این زنجیر ناگسستنی است

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

گاز گرفتن و نگه داشتن با دهان و ابزارهایی مثل اینها. . . مثال: Crocodile's grip گاز کروکودیل گاز کروکودیل

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

علی رغم . . . مثال: In spite of the danger علی رغم خطر

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

چه خبر؟ مترادف با what's up

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

با هم آشتی هستیم. مشکلی بین من و شما نیست

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

مشکلی بینمون نیست. وقتی کسی معدرت خواهی می کنه و می خواهیم بگیم عذرش رو پذیرفتیم از این جمله استفاده می کنیم.

تاریخ
٢١ ساعت پیش
پیشنهاد
٠

میل ندارم. مثال: ?Wan't a slice of cake I'm good یه تیکه کیک می خوای؟ میل ندارم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کسی رو گرفتن ، اسکل کردن؟ سرکار گذاشتن کسی مثال Give me a break منو گرفتی؟ اسکل کردی؟

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

مزاحمت تلفنی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نسبت های فامیلی سمت پدری هم معنی ده. مثال Paternal uncle عمو نقطه مقابلش می شه: maternal Maternal uncle دایی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نسبت های فامیلی سمت مادری هم معنی ده. مثال Maternal uncle دایی نقطه مقابلش می شه: paternal Paternal uncle عمو

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

مار خوش خط و خال ، آدم خوش ظاهر بد باطن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف can't you مثال ?Can'tcha see نمی تونی ببینی؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف did you نوع دیگر مخففdid you می شود dija

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف did you Dija have fun? بهتون خوش گذشت؟

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف has to همچنین hafta می شه مخفف have to

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف have to همچنین hasta می شه مخففhas to

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اهلی کردن ، رام کردن مثال He tamed the dragon او اژدها رو رام کرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در زبان عامیانه و غیر رسمی: غافلگیر کردن ، شکار کردن مثال: Jaguar smoked caiman from a tree جگوار ، کیمن رو از بالای درخت غافلگیر کرد.

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فنا ، نابودی مثال از نظریه کوانتومی: Annihilatiin operator عملگر نابودی ، عملگر فنا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در فلسفه و علی الخصوص فلسفه علم به معنای ابطال گرایی است. یعنی یک ادعا به طور بالقوه قابلیت زیر سوال رفتن و باطل شدن را داشته باشد. مثلا فرضیه "چش ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فداکار

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کندن ، از جا دراوردن ، بیرون کشیدن از جا

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

رقتن تو نخ چیزی ، رفتن تو کارش. . , ، شروع کردن کاری مثال: Let's get it baby بریم تو کارش رفیق. یا بریم شروع کنیم رفیق

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اصل موضوعه اصول علمی که قابل اثبات نیستند و به عنوان ستون فقرات نظریات علمی شناخته می شوند. مثل اصول موضوعه در فیزیک کوانتومی ، اصول موضوعه هندسه ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی ادزش و بدرد نخور You are a no good lying man تو یه ادم دروغگوی دوزاری بیش نیستی.

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وصلت دادن ، به هم رسانیدن John and Sara united again جان و سارا دوباره با هم وصلت کردند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسته Hyena clan دسته کفتارها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

لذت بردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جیک جیک کردن انواع جوجه های پرندگان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اعتراض و نافرمانی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جرقه. ، سوسو

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترساندن ، ترس ایجاد کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خام و بی تجربه

پیشنهاد
٠

دور چیزی چرخیدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

علاقه و توجه ، عاطفه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

راه حل ، اطلاعات مورد نیاز

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

حساب کتاب اجناس خریده یا فروخته شده. مثال: ?Could you please ring me up ( خطاب به مغازه دار ) می شهاینا رو برام حساب کنید؟

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیاز به تمرین ، تمرین بردن مثال: Proficient bone smashing takes endless practice. �خرد کردن ماهرانه ی استخوان نیازمند تمرین بی پایان است. �

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مکرر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ماهر ، متخصص

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خورنده ، حل کننده ، هضم کننده

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اوج گرفتن Some of birds soar up on thermal air currents برخی پرندگان بر فراز جریان های گرمایی هوا اوج می گیرند

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کَندن چیزی Extracting meat from bone کندن گوشت از استخوان

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غنی ، مغذی ، ثروتمند ، پولدار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مغز استخوان مثال: Bones contain rich marrow fat استخوان ها شامل چربی مغز استخوان هستند که مغذی است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

خیلی ، بسیار A precious little effort یک تلاش بسیار اندک

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فاصله بین دو انتهای بال های پرندگان یا هواپیما ها مثال His nine foot wingspan can carry him hundreds of miles پهنای بال ۹ فوتیش می تونه اون رو صده ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کرکس ریشدار