پیشنهاد‌های مالک میرزائی (٤٣٥)

بازدید
٥٠٧
تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
١

حضور کسی رو نادیده گرفتن به قصد بی محلی و بی احترامی مثال: I'm sorry. I didn't mean to cut you اوه ببخشید. قصدم این نبود که حضور شما رو نادیده بگی ...

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

وای نه. . . وای. . . معادل oops

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

کجای. . . ؟ برای پرسیدن آدرس دقیق یک محل استفاده می شود. مثال: Whereabouts in Isfahan do you live دقیقا کجای اصفهان زندگی می کنی؟

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سفید کردن جرم گیری کردن ( در مورد دندان )

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خیلی و بیش از حد و اندازه مثال: I ate way to much بیش از اندازه غذا خوردم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

خیلی سیر ، تا خرخره خوردن مثال: I'm stuffed از بس خوردم دارم می ترکم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

سیر ( در مقابل گرسنه ) I'm full من سیر سیرم.

تاریخ
٢ روز پیش
پیشنهاد
٠

آب کشیدن. مثال I rinse off my hands دستامو اب می کشم

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کیفی که به صورت قطری از روی دوش ها عبور می کند و جلوی بدن قرار می گیرد

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کیف لوازم آرایشی

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کیف زنانه دسته زنجیری

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

نوعی کیف یا کوله که دهانه آن با نخ یا کش، تنگ و گشاد و باز و بسته می شود.

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

چای صاف کن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

به معنای دستگیره درِ گرد و توپی شکل است. با door handle به معنای دستگیره در اهرمی معمولی اشتباه نشود

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

پیاده کردن مثال: Drop me off there اونجا پیاده ام کن.

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

کوبیدن و له کردن ، پوره کردن مثل له کردن سیب زمینی آب پز با گوشت کوب

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

هر چیزی رو به صورت نوار و باریکه های هم اندازه بریدن ، رشته رشته کردن مثل کاغذ ، سیب زمینی ، رشته آشی

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

بریدن به قطعات کوجک ، خلال کردن مثلا سیب زمینی رو ریز کنی واسه سرخ کردن

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

ریز ریز کردن و خرد کردن. مثل خرد کردن خیار و گوجه برای سالاد شیرلزی خرد کردن پیاز و سیر برای پیازداغ و سیر داغ

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

از پیش باخته محکوم به شکست قطعی به هر برنامه ، نقشه ، طرح و. . . محکوم به شکست که حتی ارزش صحبت کردن و به بحث گداشتن را ندارد می گویند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبور از میان چیزی مثل walking through the gate عبور از گیت

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اسپری ای که بیماران آسمی از آن برای بهبود تنفس خود استفاده می کنند

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هیچی به یاد نیاوردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فراموش کردم. خاطرم نیست

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به خاطر نیاوردن ، فراموش کردن مثال: It slipped my mind فراموش کردم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مخفف body odor یعنی بوی عرق بدن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بی اعتنا ، بی تفاوت ، بی مسئولیت کسی که نسبت به مسائل اطرافش عین گاو می مونه و هیچی حالیش نمیشه

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ظروف مایع ظرفشویی ، مایع دستشویی و امثالهم

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خالی کردن آب تانک دستشویی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وسیله ای که گرفتگی دستشویی را با آن باز می کنند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

محل شستن در دستشویی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
١

محل شستن دست ها در دستشویی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دستشویی فرنگی سرپایی برای ادرار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دور جایی دور زدن و چرخیدن. مثال : Wallking arround the square دور میدان دور زدن.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبور کردن از روی چیزی. مثال : I am walking across the bridge من دارم از روی پل عبور می کنم.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

پشت در موندن. مثال: She was locked out او پشت در موند.

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شوکه شدن ، از تعجب خشک شدن ، مات و مبهوت موندن. مثال: I was left speechless از تعجب خشکم زد.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی نمایش انگشتان دست برای لایک کردن موسیقی راک. به این صورت که انگشت اشاره و انگشت کوچک رو به حالت شاخ در می اوررند و دو انگشت وسط رو جمع می کنند. ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نشان دادن انگشتان به حالت V

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نوعی دست دادن که به معنای مصافحه نیست. بیشتر برای بیان موافقت ، همدلی ، قول و قرار مردونه و . . . . به کار می رود. دست ها رو بالا می اوردند ، با هم ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چیزی رو با پیچوندن و غلتوندن پایین اوردن. مثال: I roll down my sleeves من آستین هام رو پایین میارم.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی از معنی هاش ترکیدن از فشار ادراره. مثلا میگه: I'm burtsting. دارم می ترکم [مثانه م داره می ترکه]

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بیرون زدن چیزی از جای واقعی خودش. مثلا شورت بزنه بیرون از شلوار می گیم: The shorts are sticking out

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

برچسب ، اتیکت مثل اتیکت راهنمای چسبیده به لباس

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بالا امدن مثال He popped up his collar. او یقه ش رو بالا اورد

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه وصل کردن دو چیز. بالا و پایین بودن مثال: The buttons are misaligned دکمه ها بالا و پایین بسته شدن.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در مورد لباس معنی لنگه به لنگه می دهد. مثال: The shoes are mismatches. کفش ها لنگه به لنگه ان.

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

زیپ

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

در هاون کوبیدن و له کردن