پیشنهاد‌های محمدرضا شریفی (٩٦)

بازدید
٢٩٣
تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to move or dance round and round; to make somebody do this

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دست کسی را رو کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجربه دلهره آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هوای کسی را داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

احساس تردید کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شرکت کردن در ( مهمانی و . . . )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هوای کسی را داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اینم میگذره گذراست همیشگی نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یکی دو تا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دل و دماغ ندارم. پکرم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از تو بعیده که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موضوعی را مطرح کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلم یه نوشیدنی میخواد

پیشنهاد
٠

پیاده ۵ دقیقه راهه

پیشنهاد
٠

قلقش داره دستم میاد

پیشنهاد
٠

مادر رو ببین دختر رو بگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I don't wanna hit traffic نمیخوام به ترافیک بخورم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نشانه تهدید که پدرت رو درمیارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

میگذره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هوس چیزی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هوس کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا ابد

پیشنهاد
٤

صبرم داره تموم میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تا دیر نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بچه طلاق بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

صد سال سیاه عمرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دمای هوا زیر صفره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

باز کردن هر ظرفی که درِ پیچاندنی دارد مثل بطری آب یا شیشه ترشی

پیشنهاد
١

چیزی را از دور تشخیص دادن چیزی را از صد کیلومتری تشخیص دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چای دم کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میشه همراهت بیام؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ناخن کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترجیح میدم بمیرم تا این که . . .

پیشنهاد
٠

. . . که ضرری نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به بن بست رسیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ترک یک عادت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بهت میاد

پیشنهاد
٠

به نفعته که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کسی که اشیا از دستش میفتد. در گفتار عامیانه ک*س دست

پیشنهاد
٢

خودتو بذار جای من

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چیزی زدی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یالا دادن شیشه خودرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به یه شرط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پهن کردن لباس ( برای خشک شدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کار داشتن، درگیر بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قسطی پرداخت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پتو را روی خود کشیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

وسایل مدرسه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

to make problems, difficulties, or disagreements less serious or easier to solve, usually by talking to the people involved

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

used for saying that no damage has been done by someone's mistake طوری نشده، اشکالی نداره

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

to make sure that someone always knows what is happening

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to have no knowledge about something, or to be unable to remember something

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

The mob is also an organization of criminals, esp. the Mafia.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

slang In a state of total waste, failure, or ruination My father's company is now going to be in the gutter because of the way the incompetent new C ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

to experience great difficulties or be completely unable to decide what to do or say next

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

to stop holding something or someone

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

( informal ) hurry up.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

to stop doing something or leave a place before something is finished جیم شدن، در رفتن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

an artificial material made to look like leather

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

very strong feelings of dislike for yourself

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٧

جیم شدن، به چاک زدن، غیب شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٩

frame someone to make a person seem to be guilty of a crime when they are not, by producing facts or information that are not true دسیسه کردن برای ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

someone who creates problems or causes trouble for others; specifically : a member of a group whose behavior reflects poorly on or negatively affects ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

to pass job and responsibility on to another

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

definition : to have a quick look meaning : نگاهی انداختن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

to be involved in a difficult situation that you cannot get out of

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

to be involved in a difficult situation that you cannot get out of

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وزن کشی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

feeling unhappy and disappointed example: I was dismayed to find only one public university ranked near the top

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

زنگ ( در مدرسه، مثلا زنگ چهارم تاریخ داریم )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

to divulge the bad thing someone has done

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

he tightened his belt an extra notch یک درجه ی دیگر کمربندش را محکم کرد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کمی، یک کم Those French fries were a tad greasy. آن سیب زمینی سرخ کرده ها یک کم چرب بودند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

out of one's mind. See also spaz خل و چل، شاسکول

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

پرخاشگری کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

سوژه

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٧

to consider someone responsible for something; to blame something on someone

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

Light pollution can even have a disorienting effect on migratory birds. آلودگی نوری حتی می تواند اثر سردرگم کننده ای بر پرنده های مهاجر داشته باشد

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

رو دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

Owners claimed demurrage pursuant to clause 8 of the charter party. مالکان بنابر ماده ی هشتم پیمان نامه ادعای غرامت کردند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

the state of being confined in prison; imprisonment

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

the merger is not contrary to the public interest مدیر مخالف مصلحت عمومی نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

They blur the line between gamesmanship and cheating. آنها خط بین ترفند زدن و تقلب کردن را محو کردند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

قدر دان بودن، تحسن کردن، احترام گذاشتن We salute you for your courage and determination. ما قدردان شجاعت و جدیت شما هستیم

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

To recite a prayer of invocation or thanksgiving at meal time. دعا کردن قبل از غذا مثال: Why do we say grace at dinner but not at lunch or breakfas ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

deserving hatred and contempt.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠

The answer seems almost self - evident, namely, yes. جواب معمولا بدیهی به نظر می رسد، مثلا بله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

the practice of spying or of using spies, typically by governments to obtain political and military information.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

the cows mooed from the barn گاو ها از داخل طویله ماما کردند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

she's a loudmouthed wiseacre who thinks she is more amusing than she really is. او یک عقل کل وراج است که فکر میکند بامزه تر از آن چیزی است که واقعا ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

گنده دماغ، بد دماغ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨

دندان نیش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

She adored her elder brother, and she was devastated when he died. او عاشق برادر بزرگترش بود و وقتی او مرد داغان شد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

definition : to cause one person, group, or thing to fight against or be in competition with another It was a bitter civil war, that pitted neighbor ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

someone, usually your romantic or sexual partner, who you have a special relationship with, and who you know and love very much

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

آرزو به دل بودن