incarceration

/ˌɪnˌkɑːrsəˈreɪʃn̩//ɪnˌkɑːsəˈreɪʃn̩/

معنی: حبس بودن
معانی دیگر: حبس بودن

جمله های نمونه

1. It is a bureaucracy of incarceration beyond the dreams of the bleakest writer.
[ترجمه گوگل]این بوروکراسی زندانی فراتر از رویاهای تاریک ترین نویسنده است
[ترجمه ترگمان]این یک بروکراسی حاکم بر زندانی کردن فراتر از رویاهای نویسنده bleakest است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. But of the crime that caused the incarceration and the means of paying the penalty this passage tells us nothing.
[ترجمه گوگل]اما از جنایتی که باعث حبس و وسیله پرداخت مجازات شده است، این قسمت چیزی به ما نمی گوید
[ترجمه ترگمان]اما از جنایتی که حبس و وسیله پرداخت جریمه را به وجود آورده است، هیچ چیز به ما نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Thus adjudication and incarceration of the violator may occur many years after the commission the crime.
[ترجمه گوگل]بنابراین، قضاوت و حبس متخلف ممکن است سالها پس از ارتکاب جرم اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، داوری و حبس متخلف ممکن است سال ها بعد از ارتکاب جرم رخ دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective To study the correct deal method of incarceration of urethral catheter with air sac.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه نحوه برخورد صحیح کاتتر مجرای ادرار با کیسه هوا
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه روش تطابق صحیح of of با کیسه هوا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The judge also cited the incarceration of Mr. Fastow's wife, Lea.
[ترجمه گوگل]قاضی همچنین به زندانی شدن لیا، همسر آقای فاستو اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی همچنین به حبس همسر آقای Fastow، لی، اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Clarke disputes the simplistic link between rising incarceration and falling crime.
[ترجمه گوگل]آقای کلارک ارتباط ساده بین افزایش حبس و کاهش جرم را به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]آقای کلارک، ارتباط ساده بین افزایش حبس و کاهش جرم را رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Her childhood was overshadowed by her mother's incarceration in a psychiatric hospital.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی او تحت الشعاع حبس مادرش در بیمارستان روانی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دوران کود کیش توسط زندانی شدن مادرش در یک بیمارستان روانی پوشیده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tim Robertson, director of the Koestler Trust, believes convicts should be encouraged to exhibit art made during their 2incarceration .
[ترجمه گوگل]تیم رابرتسون، مدیر مؤسسه Koestler Trust، معتقد است که محکومان باید تشویق شوند تا آثار هنری ساخته شده در دوران 2 حبس خود را به نمایش بگذارند
[ترجمه ترگمان]تیم رابرتسون، مدیر بنیاد امین تراست، معتقد است که محکومین باید تشویق شوند تا هنر را در طول دو سال حبس خود نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The notebooks date from his incarceration on the infamous Robben Island penal colony.
[ترجمه گوگل]تاریخچه این دفترچه ها مربوط به دوران حبس او در مستعمره بدنام جزیره روبن است
[ترجمه ترگمان]این یادداشت ها از دوران محکومیت وی در زندان مشهور penal Robben شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There have been angry protests about his arrest and incarceration.
[ترجمه گوگل]اعتراضات خشمگینی نسبت به دستگیری و حبس او وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]اعتراضات خشمگینانه ای درباره دستگیری و حبس وی وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Butboth Fiennes and West imply that he is as much imprisoned by monarchy as by literal incarceration.
[ترجمه گوگل]اما هم فاینس و هم وست اشاره می کنند که او به همان اندازه که توسط سلطنت زندانی شده است، در حبس تحت اللفظی است
[ترجمه ترگمان]\"Butboth Fiennes\" و \"وست\" حاکی از آن هستند که وی به اندازه حبس دقیق، توسط سلطنت زندانی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His erect pompadour stands as proof that his male vanity is unharmed despite his incarceration.
[ترجمه گوگل]پومپادور ایستاده او دلیلی بر این است که غرور مردانه او با وجود زندانی شدنش آسیبی ندیده است
[ترجمه ترگمان]موهای بلند بلند او ثابت می کند که غرور مردانه او، بدون اینکه او را سالم نگه دارد، آسیبی ندیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Few people believe that insubordination is an important offence for street-sweepers and should be punished by incarceration or even death.
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از مردم معتقدند که نافرمانی یک جرم مهم برای رفتگران خیابان است و باید با زندان یا حتی اعدام مجازات شود
[ترجمه ترگمان]افراد کمی معتقدند که نافرمانی یک جرم مهم برای sweepers است و باید با حبس و یا حتی مرگ مجازات شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Libyans found themselves in an Orwellian nightmare where even small utterances of protest could lead to disappearances, prolonged incarceration without any form of legal redress and torture.
[ترجمه گوگل]لیبیایی‌ها خود را در یک کابوس اورولی دیدند که در آن حتی اظهارات اعتراضی کوچک می‌تواند منجر به ناپدید شدن، حبس طولانی‌مدت بدون هیچ گونه جبران قانونی و شکنجه شود
[ترجمه ترگمان]مردم لیبی خود را در کابوسی وحشتناک یافتند که در آن حتی صورت های کوچک اعتراض می تواند منجر به ناپدید شدن ها، حبس طولانی مدت بدون هیچ گونه خسارت قانونی و شکنجه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حبس بودن (اسم)
incarceration

انگلیسی به انگلیسی

• imprisonment, confinement, detention

پیشنهاد کاربران

NOUN
۱ ) حبس
۲ ) احتباس
SYN
1 ) imprisonment
2 ) confinement
MEANING
[formal]
- confinement in a jail or prison: the act of imprisoning someone or the state of being imprisoned
...
[مشاهده متن کامل]

- the act of putting or keeping someone in prison or in a place used as a prison
- the act of keeping someone in a closed place and preventing them from leaving it
e. g.
If incarceration made us safer, Queensland would be the safest state. Instead we are violating children’s human rights
. . .
Reports about the treatment of children in Queensland watch houses are nothing short of shameful.
Just this week, the police union president, Ian Leavers, stated his very real concerns that the impact of overcrowding in watch houses and the blatant violation of human rights are a “death in custody waiting to happen”. Surprisingly perhaps, on this occasion, I find myself in agreement with Leavers.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : incarcerate
اسم ( noun ) : incarceration
صفت ( adjective ) : _
قید ( adverb ) : _
the state of being confined in prison; imprisonment

بپرس