notch

/ˈnɑːt͡ʃ//nɒt͡ʃ/

معنی: شکاف، فرو رفتگی، بریدگی، خش، چوب خط، شکاف چوبخط، شکاف ایجاد کردن، چوبخط زدن، سوراخ کردن
معانی دیگر: دندانه (به ویژه روی چوب خط)، (عامیانه) درجه، پله، زینه، شکافدار کردن، (در سطح چیزی) بریدگی ایجاد کردن، دندانه دار کردن، به ثبت رساندن، نایل شدن، کسب کردن، (به ویژه میان دو کوه) تنگراه، گردنه، (خیاطی) چرت، سورا  کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a V-shaped cut or indentation in an edge or object.
مترادف: indent, score
مشابه: clip, cut, gouge, groove, hack, incision, nick, nock, slit

(2) تعریف: such a cut made as a scorekeeping device.
مترادف: score

(3) تعریف: (informal) a step or degree.
مترادف: grade, level
مشابه: degree, rank, stage, step

- That make of car is a notch above all others in its price range.
[ترجمه ملیکا] این مدل ماشین از بقیه ماشین ها در همین رنج قیمت یک درجه بالاتر است
|
[ترجمه ملیکا] او دومین عنوان قهرمانی تنیس خود را به ثبت رساند
|
[ترجمه ملیکا] او دومین قهرمانی تنیسش را به ثبت رساند
|
[ترجمه گوگل] این خودرو در محدوده قیمتی خود یک درجه بالاتر از سایرین است
[ترجمه ترگمان] آن ساخت خودرو، یک شکاف بالاتر از همه دیگر در محدوده قیمت آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a narrow passage or opening between mountains; gap.
مترادف: defile, gap
مشابه: gorge, pass, passage
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: notches, notching, notched
(1) تعریف: to cut or create a notch or notches in.
مترادف: score
مشابه: chip, cut, gash, gouge, groove, incise, indent, jag, nick, nock, pink, scarify, serrate, slit

(2) تعریف: to record with a notch or notches.
مشابه: record, score, tally

(3) تعریف: to score or achieve (a win or the like).
مترادف: score, win
مشابه: capture

- She notched her second tennis championship.
[ترجمه ملیکا] او دومین عنوان قهرمانی تنیس خود را به ثبت رساند.
|
[ترجمه گوگل] او دومین قهرمانی تنیس خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان] او دومین قهرمانی تنیس را شکاف داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a notch below average
یک پله از متوسط پایین تر

2. his voice rose another notch
صدای او یک درجه بلندتر شد.

3. This one is a notch better than the other.
[ترجمه گوگل]این یکی یک درجه بهتر از دیگری است
[ترجمه ترگمان]این یکی خیلی بهتر از اون یکی هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When you've aligned the notch on the gun with the target, fire!
[ترجمه گوگل]وقتی شکاف اسلحه را با هدف هماهنگ کردید، شلیک کنید!
[ترجمه ترگمان]وقتی که تو شکاف رو با هدف قرار دادی، آتش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cut a notch near one end of the stick.
[ترجمه ابراهیم] یک شکاف نزدیک انتهای چوب ایجاد کنید.
|
[ترجمه گوگل]یک بریدگی نزدیک یک انتهای چوب برش دهید
[ترجمه ترگمان]یک بریدگی نزدیک به یک انتهای چوب ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Spartans turned it up a notch in the second half.
[ترجمه گوگل]اسپارتی ها در نیمه دوم آن را یک درجه افزایش دادند
[ترجمه ترگمان]The در نیمه دوم a آن را روشن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is keen to notch up yet another success.
[ترجمه گوگل]او مشتاق است تا یک موفقیت دیگر را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او مشتاق است تا به موفقیت دیگری دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Average earnings in the economy moved up another notch in August.
[ترجمه گوگل]میانگین درآمد در اقتصاد در ماه اوت یک پله دیگر افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]متوسط درآمد در اقتصاد یک شکاف دیگر را در ماه اوت بالا برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The debate will ratchet up a notch on Wednesday when the Commission publishes its report.
[ترجمه گوگل]این مناظره روز چهارشنبه زمانی که کمیسیون گزارش خود را منتشر می کند، یک درجه افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]این مناظره روز چهارشنبه زمانی که کمیسیون گزارش خود را منتشر کرد، به وجود خواهد آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You must notch up a fine victory in the competition.
[ترجمه گوگل]شما باید یک پیروزی خوب در رقابت کسب کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید یه پیروزی خوب در رقابت داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The intensity goes up a notch in regular season.
[ترجمه گوگل]شدت در فصل عادی یک درجه بالا می رود
[ترجمه ترگمان]شدت آن در یک فصل عادی بالا می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A top notch slab of noise.
[ترجمه گوگل]یک دال درجه یک از سر و صدا
[ترجمه ترگمان] یه قسمت بالای سر و صدا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He raised his chin a notch and swiveled his head at Earl Varney and Floyd Johnson standing half behind him.
[ترجمه گوگل]او چانه‌اش را تا حدی بالا آورد و سرش را به سمت ارل وارنی و فلوید جانسون که نیمه پشت سرش ایستاده بودند چرخاند
[ترجمه ترگمان]چانه اش را بالا برد و سر خود را به سمت ارل وارنی و فلوید جانسون که نیمی از او را پشت سر خود ایستاده بود چرخاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There was a notch in the end for the bowstring, but no flight.
[ترجمه گوگل]در انتهای آن یک بریدگی برای سیم کمان وجود داشت، اما پروازی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]یک شکاف در انتهای دار نی بود، اما پرواز نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شکاف (اسم)
crack, fracture, break, hiatus, breach, cut, incision, gap, craze, chap, split, flaw, chink, slot, notch, fraction, nick, breakthrough, seam, slit, slash, chasm, chine, suture, crevice, rip, cleft, rake, hair crack, interstice, scar, stoma

فرو رفتگی (اسم)
depression, notch, fossa, fovea, concavity, sinking, howe

بریدگی (اسم)
cut, rift, gash, notch, slit, jag, kerf, scission

خش (اسم)
hatch, strap, strip, garbage, stripe, notch, hack, flinders, good-mother, stria, mother-in-law

چوب خط (اسم)
tally, score, mark, notch, tick

شکاف چوبخط (اسم)
notch

شکاف ایجاد کردن (فعل)
notch

چوبخط زدن (فعل)
notch, tick

سوراخ کردن (فعل)
stick, puncture, bore, gimlet, delve, gore, jab, pierce, dig a hole, perforate, notch, thrust, broach, punch, cut a hole, stab, impale, peck a hole

تخصصی

[سینما] بریدگی (در حاشیه فیلم / شیار)
[عمران و معماری] شکاف - شیار - زخم - فاق - کندگی - زخم مقطع - بریدگی - دندانه
[برق و الکترونیک] شکاف
[زمین شناسی] شکاف، شیار، زخم
[ریاضیات] شکاف، شکاف دادن، گوشه
[پلیمر] شکاف
[آب و خاک] گوه

انگلیسی به انگلیسی

• groove; v-shaped cut; level, degree (informal); pass between two hills or mountains
groove; cut; make a notch in; score a point
a notch is a small v-shaped cut in the surface or edge of something.
if you notch up a score or total, you achieve it.

پیشنهاد کاربران

just a notch
فقط یه درجه
فقط یکم
تیر کمان
بریدگی
به شکل V بریدن
قرار دادن تیر در کمان
https://ell. stackexchange. com/questions/232682/what - does - the - phrase - notch - your - arrows - mean - here#:~:text=It means "to fit an, the end of the arrow. "&text=If they're securely attached, and let your arrow fly!
✔️به ثبت رساندن، نایل شدن، کسب کردن
Torino notched up a 2–1 win at Lazio
he tightened his belt an extra notch
یک درجه ی دیگر کمربندش را محکم کرد
حفره
Notch : شکاف - سوراخ/پله - درجه
یک مود در ماینکرافت
سوراخ
حفره
a point or degree in a scale
درجه،
پله، گام
مرحله،
مقدار، اندازه، میزان،
ذره،
She lowered her voice a notch

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس