تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

املای درست کلمه: Strengthen قوی کردن، نیرومند کردن، محکم کردن، تقویت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Any form of communication that can injure a third person's reputation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

نوعی تزئین برای روی انواع شیرینی و دونات که از شکر، سفیده تخم مرغ و رنگهای خوراکی تشکیل شده است. اولین بار ملکه الیزابت جهت تزئین کیک عروسی اش با شاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سبک معماری ، ساختار ، مهرازی ، معماری ، هنر معماری ، فن معماری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در تنگنا قرار گرفته، در تنگنا قرار داده شده، I was sandwiched between two women on the bus

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Circumstances: رویداد، شرایط، کیفیات، تشریفات، مقتضیات، اوضاع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

directed or designed to destroy submarines ضد زیر دریایی، نابود کننده زیر دریایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک نام خانوادگی آمریکایی که بر گرفته از نام خانوادگی Sivertsen است. Sivertsen خود یک نام خانوادگی نروژی و دانمارکی است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

a road that drivers must pay to use جاده عوارضی، باج راه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

away from center , not central پیرامونی، دوره آمادگی، نورس، مربوط به محیط، ثانوی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Having just the essential things is better than having unessential things

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعانه، خیرات، نوبت بازی something given freely to the poor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلتنگ کننده، پریشان کننده، ملالت انگیز، هوای گرفته، دلگیر، اندوهگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به انحصار خود درآوردن، انحصاری کردن، انحصار طلبی، مالکیت فردی، گرفتن امتیاز انحصاری چیزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Welfare رفاه، سعادت، کمک های اجتماعی، آسایش، توجه کردن، رعایت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود فرمانی، خود گردانی، خود هدایتی Making your own decisions rather than being told what to do by other people, independence but not completely

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اشاره تصادفی به چیزی یا کسی، بطور مستقیم یا غیر مستقیم: The speaker alluded to his fame گوینده بطور تلویحی به شهرتش اشاره کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

To quickly involved in something Enter into something happily خود را در گیر مسئله ای کردن با اشتیاق وارد بحث دیگران شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این یک عبارت اصطلاحی است به معنای چیزی را از چیز دیگر گرفتن یا دور کردن: I just got off of the bus در موقعیت های غیر رسمی استفاده می شود و گاهی of حذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این را هم بگویم که، این را هم اضافه کنم که They're getting divorced, mind you I'm not surprised. They were always arguing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a card that has information about a list of food لیست غذا، فهرست خوراکیها، فهرست غذاها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. تخته موج سواری بادبان دار ۲. موج سوار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هواپیمای جت، کهربای سیاه، خروج سریع گاز، سنگ موسی، مهر سیاه، فوران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی ذکر شده: causing harm, shameless behavior عیاش، سرکش، گستاخ، بی قید، لاابالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To talk to someone in a friendly and open way, usually in bars and pubs

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

1. a high ranking diplomat رایزن، مستشار 2. someone who gives counsel مشاور 3. Someone who takes people's rights وکیل مدافع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منو همینجا پیاده کنید.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

. . . hasn't studied at all.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

at all= in any way به هیچ وجه، اصلا، ابدا معمولا به تنهایی در جملات سوالی و منفی می آیدو برای تاکید بیشتر: Alex hasn't study at all ولی با کلمات دیگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحمل خطر برای منافع بالاتر، پذیرفتن خطر جهت سود بیشتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

If you have a hair cut , someone cuts your hair for you بدهیم موهایمان را کوتاه کنن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

being stay away from work especially without a good reason

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رحمت الهی، بخشش الهی، رحمت خدایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

A late 1990s scandal in Russia رسوایی مالی در روسیه مانند رسوایی Watergate در آمریکا در زمان نیکسون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

انتطار داشتن، چشم داشتن، منتظر بدنیا آمدن فرزند بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Scowl at someone ترشرویی کردن، اخم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

It is an informal adjective for 'upper class'

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

quickening

پیشنهاد
١

The seeker is the finder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Success is earned by hard freaking work. Freaking = تمام عیار، لعنتی، کامل ( fucking )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

endure, tolerate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

محلی برای فرار از مالیات، مفری برای تخفیف و کاهش مالیات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

علاوه بر معانی ذکر شده: پیراهنی است که معمولا به شکل T هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Someone who performs a service or does a favor, helper ( especially with financial help )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در آمریکای شمالی کلمه ی رایجتر sport shoes است نه sneakers

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Boogeyman or boogieman is a fictional and folkloric monster designed to frighten kids

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چیزی که برای دفع چشم زخم از آن استفاده می کنند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the more The more you work, the more you gain هر چقدر بیشتر کار کنی بیشتر بدست می آوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Intensiveinterview مصاحبه در مورد تحقیقات کیفی ( ریشه آلمانی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

athlete leasure