پیشنهادهای زینب سرآمد (٢٧٤)
۱. مال من This is my pen ۲. عجب! My! How pretty she is.
به هیچ وجه
روی هم رفته
معرکه، عالی ( بعد از awsome این کلمه بین جوانان و نوجوانان آمریکایی متداول شده ) .
درد دل، غم دل
باید برم دیرم شده
Too much compliment
He went deaf.
لباس راحت که معمولا در خانه استفاده می شود ( امروزه افراد مشهور و هنرپیشه های غربی در بیرون از خانه استفاده می کنند ) .
تو ایکی ثانیه in a second
وقتی تحمل چیزی مشکله moving away from family is a bitter pill to swallow
علاوه بر معانی ذکر شده به معنای: خفن، باحال و معرکه نیز می آید.
برای جلب توجه مخاطب مورد استفاده قرار می گیرد I work from nine to five, hey hell
Public services خدمات عمومی ( آب، برق، گاز، تلفن )
عقده برتربینی
To drive a vehicle into a shop in order to steal goods
مهارت داشتن در فناوری
جلوی جریانی را گرفتن
جزیره ای در شیلی در جنوب شرقی اقیانوس آرام که بخاطر صدها مجسمه ی عجیبی که آنجا وجود دارد معروف است.
با ماشین به پنجره فروشگاه زدن و داخل ان شدن برای دزدیدن کالا
کلمه فرانسوی به معنای چراغ سقفی اتومبیل
پشت و رو بودن لباس The front side of the item of clothing is on your back and backside of it on your front
یکپارچه کردن، یکدست کردن
ارجحیت، الویت
When you buy something that you don't really want . خرید بدون برنامه ریزی
تجزیه و تحلیل قدرت
باز کردن بسته بندی
One who is careful about orhers' feelings با ملاحظه
suddenly feel frightened so that you can not think wisely دستپاچه شدن، هول شدن
باید برم دستشویی
تو نهایت زندگی من هستی. You are the end of my life
منظورت این بود، جدی گفتی
easily made to feel sick or disgusting کسی که خیلی زود از چیزی حالش بهم می خورد.
پوچ، بی معنی، مزخرف Your words are nonesense
پر از غلط و اشتباه Full of mistakes
خدا نکنه، حاشا
از آنجائیکه، وقتیکه، زمانیکه، همانند، همانطور که، مانند
بنگاه مشاور املاک
ملکه زیبایی کره
a person who attacks others to steal their money جیب بر
در آمیختگی، گیج کننده
a difficult, boring and unhappy life
dear
به محض اینکه ( short form =asap )
Capital punishment ( death penalty )
با ماشین به پنجره فروشگاهی زدن و داخل آن شدن برای دزدیدن کالا
Be patient
A bad word ( informal )
جا دادن، جا سازی کردن، داخل چیزی قرار دادن
tissue دستمال کاغذی