تاریخ
٤ سال پیش
متن
She is nosy, and I find her questions intrusive.
دیدگاه
٩

او فضول است و من سوالات او را مداخله آمیز حس کردم .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I'm nervous about having to make a speech at the wedding.
دیدگاه
٣

بخاطر اینکه مجبورم در مراسم عروسی صحبت کنم ( سخنرانی کنم ) ، عصبی هستم

تاریخ
٤ سال پیش
متن
sunny, yet cold
دیدگاه
١

آفتابی ، اما با این حال سرد !

تاریخ
٤ سال پیش
متن
turkey with all the trimmings
دیدگاه
٢

خوراک بوقلمون با تمام مخلفات ( شام ویژه مراسم Thanksgiving )

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Teaching was one of the few occupations open to women at that time.
دیدگاه

تدریس یکی از معدود شغل هایی بود که در آن زمان برای زنان قابل حصول بود ( یعنی زنان هم می توانستند برای آن شغل تقاضا بدهند ، به زنان داده میشد در ترجمه ...

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Are you actually going to eat all that?
دیدگاه
٢٣

عامیانه : واقعا میخوای همشو بخوری ؟ رسمی : آیا واقعا قصد داری که همه آن را بخوری ؟

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This wine's youth makes it undrinkable.
دیدگاه
٠

جوانی ( تازگی ) این شراب ، آن را غیر قابل نوشیدن می کنید.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
In anger, she said things she didn't mean.
دیدگاه
٥

در عصبانیت حرف هایی زد و منظوری نداشت

تاریخ
٤ سال پیش
متن
There isn't enough room for us, let alone any guests.
دیدگاه
١٤

جا به اندازه کافی برای ما نیست ، چه برسه به مهمان !

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Police believe the footprint in blood could help trap the killer.
دیدگاه
٩

پلیس معتقد است که ردپای آغشته به خون میتواند به دستگیری قاتل کمک کند.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
I suspect that she knows more than she admits.
دیدگاه
٤٦

من شک دارم ( به گمانم ) او بیشتر از چیزی که اعتراف کرده می داند .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Such a slogan will bind us hand and foot.
دیدگاه
٤

همچین شعاری دست و پای ما را می بندد ( اجازه انجام کاری به ما نمیدهد )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ice caused the car to skid.
دیدگاه

بخ باعث شد که ماشین لیز بخورد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She does not mind asking others for money if it is for charity.
دیدگاه
٧

درخواست پول از دیگران برای او خیلی اهمیت ندارد ، اگر برای ( به قصد ) خیرات باشد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Why don't you come over for supper on Friday?
دیدگاه

چرا جمعه به صرف شام نمی آیی ؟

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We were laying the tablecloth on the dining table when the guests arrived.
دیدگاه
٢٢

وقتی مهمانان وارد شدند ما داشتیم رومیزی را روی میز ناهارخوری پهن میکردیم .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He claimed that the new discovery was his.
دیدگاه
٩

او ادعا کرد که کشف جدید مال او بود .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The plane is flying above the clouds.
دیدگاه
٢٥

هواپیما بالاتر از ابرها در حال پرواز است .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I don't feel like watching that movie because I've already seen it.
دیدگاه
٢٩

من علاقه ای به دیدن آن فیلم ندارم زیرا من قبلا آن را دیده ام .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The approach of a fox woke the chickens.
دیدگاه
١١

نزدیک شدن یک روباه ، جوجه ها را بیدار کرد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
James can imitate his father perfectly.
دیدگاه
٦

جیمز میتواند کاملا ادای پدرش را درآورد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Decide what you want to do; don't just imitate others.
دیدگاه
١١

تصمیم بگیر که میخواهی چکار کنی . فقط از دیگران تقلید نکن .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Without strong resolution, she would not have risen to the top of her profession.
دیدگاه
٩

بدون عزم قاطع ( قوی ) او نمیتوانسته است که به بالاترین سطح حرفه اش برسد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Since he started working for the bank, he has to wear a suit every day.
دیدگاه
٤

از وقتی که او کارش برای بانک را شروع کرد، مجبور است که هر روز کت و شلوار به تن کند .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She can speak English fluently as she is always in practice.
دیدگاه
٣٨

او می تواند انگلیسی را به صورت روان صحبت کند چون که همیشه در حال تمرین است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The blades of the fan chewed her scarf into bits.
دیدگاه
٠

تیغه های پنکه روسری او را تکه تکه کرد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Don't put your trust in that man; he may trick you.
دیدگاه
١

به آن مرد اعتماد نکن ، او ممکن است تو را فریب دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I realized that my trust in him was misplaced.
دیدگاه
٠

متوجه شدم که اعتماد به او نابجا بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
By happenstance they were both in Paris at the same time.
دیدگاه
١

بطور اتفاقی ( شانسی ) آنها همزمان با هم در پاریس بودند

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I fear that you are being deceived.
دیدگاه
٦

من میترسم که تو در حال فریب خوردن باشی.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Never keep company with dishonest persons.
دیدگاه
٢

هرگز با افراد فاسد همنشین نشوید .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Who keeps company with the wolf will learn to howl.
دیدگاه
٤

کسی که با گرگ همنشین شود ، زوزه کشیدن را یاد خواهد گرفت .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
This locker room is for adult females; girls have a separate locker room.
دیدگاه
٤

این رختکن مختص خانم های بزرگسال است . دختران یک رختکن جداگانه دارند .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
a pet nephew
دیدگاه
٠

برادرزاده یا خواهرزاده عزیز ( دوست داشتنی و خاص )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We'll have to overcome many obstacles in order to accomplish this goal.
دیدگاه
٧

برای عملی کردن این هدف ، ما باید بر موانع بسیاری غلبه کنیم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The dog licked up the water.
دیدگاه
٤

سگ با زبانش آب را خورد ( lick up یعنی با زبان آب خوردن مثل سگ و گربه )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She licked her ice cream cone.
دیدگاه

او قیف بستنی خود را لیسید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He is getting along well in his new job.
دیدگاه
١

او در کار جدید خود خوب پیش می رود .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He's in a stew because he just got fired.
دیدگاه
٩

او خیلی کلافه است چون که همین الان اخراج شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Someone should break up the fight.
دیدگاه
٧

یک نفر باید دعوا را خاتمه دهد ( تمام کند )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ship sank deep into the ocean.
دیدگاه
٣

کشتی در اعماق اقیانوس غرق شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I lay in bed and permitted the bedbugs to bite me.
دیدگاه
٣

من در رختخواب دراز کشیدم و اجازه دادم که ساس ها مرا گاز بگیرند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I enjoy your company.
دیدگاه
١٥

من از مصاحبت با شما لذت میبرم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We had company for two weeks.
دیدگاه
١١

ما به مدت دو هفته مهمان داشتیم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She'll stew until the children get home.
دیدگاه
٢٠

تا زمانی که بچه ها به منزل برسند، او از نگرانی به خود خواهد پیچید ( او ناراحت و نگران خواهد بود )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The new car's engine is quiet.
دیدگاه
٢٠

موتور ماشین جدید بی سر و صدا است .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Because he's a quiet child, he doesn't get as much attention as some of the others.
دیدگاه
١٣

چون که اون یک پسر بچه آرام ( خونسرد ) است ، او به اندازه برخی از بقیه افراد مورد توجه قرار نمی گیرد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I'd appreciate it if you'd give this serious matter your attention.
دیدگاه
٣

من قدردان شما خواهم بود اگر به این موضوع جدی ( و مهم ) توجهتان را جلب کنید .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I attracted their attention by waving my umbrella.
دیدگاه
١٤

من توجه آنها را با تکان دادن چترم جلب کردم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Leave the door open when you go out.
دیدگاه
٥

وقتی بیرون میری در رو باز نگه دار ( و نبند )