تاریخ
٥ سال پیش
متن
I realized that my trust in him was misplaced.
دیدگاه
٠

متوجه شدم که اعتماد به او نابجا بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
We need one groomsman for each bridesmaid.
دیدگاه
٠

ما برای هر ساقدوش عروس، به یک ساقدوش داماد نیاز داریم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Mina's always a bit grumpy first thing in the morning.
دیدگاه
١

مینا همیشه اول صبح یه مقدار بدخلق است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He spent the weekend chewing over the problem.
دیدگاه
١

او آخر هفته را با اندیشیدن به مشکل طی کرد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
By happenstance they were both in Paris at the same time.
دیدگاه
١

بطور اتفاقی ( شانسی ) آنها همزمان با هم در پاریس بودند

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Don't put your trust in that man; he may trick you.
دیدگاه
١

به آن مرد اعتماد نکن ، او ممکن است تو را فریب دهد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She understands why I get tired and grumpy.
دیدگاه
٠

او میفهمد من چرا خسته و بدخلق هستم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ice caused the car to skid.
دیدگاه

بخ باعث شد که ماشین لیز بخورد .

تاریخ
٤ سال پیش
متن
turkey with all the trimmings
دیدگاه
٢

خوراک بوقلمون با تمام مخلفات ( شام ویژه مراسم Thanksgiving )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The blades of the fan chewed her scarf into bits.
دیدگاه
٠

تیغه های پنکه روسری او را تکه تکه کرد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
a pet nephew
دیدگاه
٠

برادرزاده یا خواهرزاده عزیز ( دوست داشتنی و خاص )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Such musical talent as she has is exceptional.
دیدگاه
١

استعداد موسیقی که او دارد، استثنایی است.

تاریخ
٤ سال پیش
متن
sunny, yet cold
دیدگاه
١

آفتابی ، اما با این حال سرد !

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The speed limit was lowered as a remedy for the frequent occurrence of accidents on that section of highway.
دیدگاه

به عنوان یک راه حل برای وقوع تصادفات مکرر در ان قسمت بزرگراه ، حداکثر سرعت مجاز کاهش داده شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Jo asked her sister to be bridesmaid.
دیدگاه
٣

جو از خواهرش خواست که ساقدوش عروس باشد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The old man is a grumpy elder.
دیدگاه
٣

مرد مسن، یک پیر ترشرو است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
If you enrol at a gym that's miles away, you won't be visiting it as often as you should.
دیدگاه
٣

اگر در باشگاه ورزشی که مایل ها از تو دور تر است ثبت نام کنی، نمی توانی آنگونه که باید به آنجا سر بزنی

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I've already told you—we can't afford it, full stop!
دیدگاه
٣

من قبلا بهت گفته ام ، ما نمیتوانیم از عهده آن برآییم ، تمام.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Look, I'm not lending you my car, full stop!
دیدگاه
٣

ببین! من ماشینمو به تو قرض نمیدم . تماام

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Her life had simply come to a full stop.
دیدگاه
٣

زندگی او به یک بن بست رسیده بود

تاریخ
٥ سال پیش
متن
tight money
دیدگاه

کمبود پول Tight money, also known as dear money, results from a shortage of money when monetary policy decreases money supply and the amount of money ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Never keep company with dishonest persons.
دیدگاه
٢

هرگز با افراد فاسد همنشین نشوید .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I don't have to give you any reasons, full stop.
دیدگاه
٣

مجبور نیستم برای تو دلیل بیاورم ، تمااام .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I lay in bed and permitted the bedbugs to bite me.
دیدگاه
٣

من در رختخواب دراز کشیدم و اجازه دادم که ساس ها مرا گاز بگیرند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The ship sank deep into the ocean.
دیدگاه
٣

کشتی در اعماق اقیانوس غرق شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He was finding it increasingly difficult to make decisions.
دیدگاه

او فهمید که تصمیم گیری خیلی سخت است.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The head of the school board is tough on budget issues.
دیدگاه
٣

رئیس هیئت مدیره مدرسه در مورد مسائل مربوط به بودجه سرسخت است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
The youthful ones of our group played tennis while the rest of us watched.
دیدگاه
٤

نفرات جوان گروه ما تنیس بازی کردند در حالیکه بقیه ما نگاه میکردیم.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I thought the whole meeting was going to fall apart but you rescued it like a true professional!
دیدگاه
٤

فکر کردم جلسه داره از هم می پاشه اما تو مثل یک حرفه ای واقعی جلسه رو نجات دادی

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Who do you think committed the crime?
دیدگاه
٤

فکر می کنید چه کسی جنایت را انجام داده است ؟

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Who keeps company with the wolf will learn to howl.
دیدگاه
٤

کسی که با گرگ همنشین شود ، زوزه کشیدن را یاد خواهد گرفت .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
He molested children and was sent to jail.
دیدگاه
٤

او بچه ها را مورد آزار و اذیت قرار داد و به زندان فرستاده شد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Such a slogan will bind us hand and foot.
دیدگاه
٤

همچین شعاری دست و پای ما را می بندد ( اجازه انجام کاری به ما نمیدهد )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I didn't regret the choice I had made.
دیدگاه
٤

من از انتخابی که کرده بودم ، پشیمان نبودم

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Leave the chair in the corner; it looks good there.
دیدگاه

اجازه بده صندلی همون گوشه باقی بمونه. اونجا اون خوب به نظر میرسه.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
His resignation left a vacancy on the board of directors.
دیدگاه
٥

استعفای او یک پست خالی در هیات مدیره ایجاد کرد

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I always doodle while I'm talking on the phone.
دیدگاه
٦

من همیشه در حال مکالمه با تلفن، خط خطی می کنم ( با مداد یا خودکار کاغذ جلوی دست را خط خطی کردن )

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It is a subject that seems to obsess him.
دیدگاه
٤

به نظر میرسد موضوعی وجود دارد که ذهن او را مشغول میکند.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I'm sure you'll like the product. If, however, you are unsatisfied with it, you may return it for a refund.
دیدگاه
٠

من مطمئن هستم که شما به محصول ما علاقه خواهید داشت، با این وجود، اگر شما از این محصول ناراضی هستید میتوانید آن را مرجوع کرده و پول خود را پس بگیرید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
She wants not only to do well; she wants to excel.
دیدگاه
٥

او نمی خواهد که فقط خوب انجامش دهد، می خواهد که برتر باشد

تاریخ
٤ سال پیش
متن
Teaching was one of the few occupations open to women at that time.
دیدگاه

تدریس یکی از معدود شغل هایی بود که در آن زمان برای زنان قابل حصول بود ( یعنی زنان هم می توانستند برای آن شغل تقاضا بدهند ، به زنان داده میشد در ترجمه ...

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Her good mood vanished when she saw how much the meal cost.
دیدگاه
٦

خلق خوب او وقتی دید که هزینه غذا چقدر بالاست ، از بین رفت

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Sometimes things have to fall apart to make way for better things.
دیدگاه
٦

بعضی وقت ها چیزهایی باید از هم پاشیده شوند تا راهی برای چیزهای بهتر ایجاد کنند .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
James can imitate his father perfectly.
دیدگاه
٦

جیمز میتواند کاملا ادای پدرش را درآورد .

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I must admit that maps obsess me.
دیدگاه
٧

من باید اعتراف کنم که آن نقشه ها ذهن مرا مشغول میکند

تاریخ
٤ سال پیش
متن
This wine's youth makes it undrinkable.
دیدگاه
٠

جوانی ( تازگی ) این شراب ، آن را غیر قابل نوشیدن می کنید.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
I fear that you are being deceived.
دیدگاه
٦

من میترسم که تو در حال فریب خوردن باشی.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Snow is exceptional in this part of California.
دیدگاه
٧

بارش برف در این قسمت از کالیفرنیا عجیب ( شگرف ) است

تاریخ
٥ سال پیش
متن
It was weird that the lights were all on but no one answered the door.
دیدگاه
-١٣

عجیب بود که تمام چراغ ها روشن بودند ولی کسی در را باز نمی کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
متن
Leave the door open when you go out.
دیدگاه
٥

وقتی بیرون میری در رو باز نگه دار ( و نبند )