پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
یا بهتر بگویم
پشتیبان، حامی
آخر بودن، آخرین نفر، پشت سر قرار داشتن، پشت سر بودن
معنی دیگۀ آن اینها است. تموم شد، حله، تمومه، ردیفه
جلب توجه کردن با چشم، آمار دادن با چشم، دل و قلوه دادن با چشم، لاس زدن با چشم
به معنای چسباندن به دیوار هم هست. مثلا چسباندن، برگه، پوستر، آگهی تبلیغاتی جدا از معنای آویزان کردن، معنای چسباندن به دیوار هم می دهد، البته نوع آن ...
دوندگی کردن برای کسی
بلافاصله بعدش، پشت بندش یهویی. . . می تواند مربوط به زمانی باشد، که اتفاقی بدون درنگ، بعد از اتفاق دیگری رخ می دهد
هو کردن، سرو صدا کردن، شلوغ کاری کردن، مزاحم حرف زدن کسی شدن
باجۀ پذیرش، میز پذیرش
عصبی، خشمگین
برحسب اتفاق
معترض، اعتراض کننده، اعتصاب کننده، معتصب
می توان به عنوان کلمۀ ربط هم از آن استفاده کرد، مانند چون که، به این خاطر که، به این دلیل که
از رده خارج
اتفاقا، بر حسب اتفاق، از قضا
حل و فصل کردن، رفع و رجوع کردن
انحراف، تغییرمسیر ناگهانی در کاربردهایی که نام بُردم، اسم هستند، نه فعل
از چیزی به چیز دیگری رسیدن، از چیزی با چیز دیگری روبرو شدن
حالا که، از اونجا که، با توجه به این که، چون که، نظر به اینکه
در مفاهیم حقوقی، عنوان جُرمی در ایالات متحدۀ امریکاست که در آن فرد مرتکب، بخشی از بدن خود - به ویژه آلت جنسی - را که معمولا مغایر با عرف جامعه است در ...
ناخوشایند
همکار
در این دو روز این عبارت، خواننده را وادار می کند، که یک روز به روزهای اشاره شده، اضافه کند. مثلا اگه قبلا در داستانی به سه روز اشاره کرده بود، و بعد ...
دستخوش چیزی شدن/بودن
همۀ جوانب را در نظر گرفتن، همۀ جزئیات را مدنظر قرار دادن
سرزنده
1 بدون تردید، بدون شک، بدون اینکه شک به دل راه دهد 2 در یک چشم به هم زدن، بلافاصله، بی درنگ
جنگ قلمرو، جنگ محله ای، جنگ بر سر محدوده، جنگ دستاورد گاهی اوقات گروههای اوباش و خلافکار، برای اینکه محلۀ خود را گسترش دهند، با گروههای مجاور وارد ج ...
با شدت باز شدن، سریع باز شدن، زود باز شدن یا کامل باز شدن
از پس چیزی/کاری/کسی/وضعیتی برآمدن
این شد یه چیزی، اینش خوبه، خوب شد این هست، باز جای شکرش باقیه، دست کم/لااقل این رو داره اصطلاحی است که وقتی می خواهیم از ویژگی مثبتِ یک موضوع/پدیدۀ ...
مشکل بود که، سخت می توانست که، سخت بود که، معمولا بعد از این عبارت فعلی ing دار می آید که این عبارت به نوعی آن فعل را منفی می کند. یعنی نمی توانست ...
حالا. به هرحال ( نه به معنای اکنون، بلکه به معنای عبارتی که گاهی کسی نمی خواهد دربارۀ چیزی صحبت کند، یا می خوهد بحث را تغییر دهد )
به درستی دانستن، شک نداشتن، قطع به یقین خبر داشتن
گاه و بیگاه
شوکه کننده، شوک برانگیز
کف کردن، کف کسی بُریدن، بر ق از سر کسی پریدن، سه فاز کسی پریدن، دهن کسی باز ماندن. انگشت به دهن ماندن این اصطلاح مربوط به وقتی است که کسی به شدت شوک ...
کشاورز دست تنها
بگم که بدونی، گفتم که بدونی، گفته باشم
قدمت سر چشم، هر وقت برگردی، قدمت سر چشمه. باز هم بیا پیش ما، باز هم بهمون سر بزن. عبارت هایی که معمولا توسط فروشنده ها یا مغازه دار ها یا افرادی که ...
منحرف، بیراهه، کژراهه
حساس نشو، سخت نگیر، آروم بگیر، کوتاه بیا
کافیه دیگه، تمومش کن دیگه، بسه دیگه
یکی دیگه از کاربردهای این کلمه که تقریبا هیچ کدوم از عزیزان بهش اشاره نکردن اینه که این عبارت اگر در جملات مثبت بیاد، می تونه اون جمله رو منفی کنه. د ...
چسبیدن/چسباندن، قرار دادن/گرفتن. گیر کردن، تپاندن، چپاندن
گشتن، زیر و رو کردن، بالا و پایین کردن، معمولا به سرعت و ناگهانی
ظاهر شدن
فروش، فروختن
انجام کار های خارج از خانه ( معمولا برای فردی دیگر )