پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
رزم گاه بازیکن ناشناخته نبردگاه بازیکن ناشناس
یه دل می گه
برای تاکید به کار می رود. مثلا می گیم برو با اون کلاهت. اینجا واژه ی اون، معنای تاکیدی دارد
لاغر مُردنی، استخونی، پوست و استخون
جرأت داشتن، وجود داشتن، جیگر داشتن، خواستن
تا اینکه
نگاه را به زمین دوخت، چشمانش را به پایین دوخت
چیره دست، زبردست، استاد
همیار قطار، دستیار قطار، کارگر راه آهن، مهماندار قطار
از طرف دیگر، از جهتی دیگر، علی رغم، با وجود آنکه، بلکه
گلدانِ گُل آپارتمانی، گلدانِ گیاه
انتظار می رفت، بایستی، باید، قرار بود
یعنی چی؟ این کارا واسه چیه؟ این حرفها چیه؟ منظورت چیه؟ همه ی این معادل ها درمفهوم کنایی هستند
منو باش، منو نگاه، اصلا ببینم. برای جلب توجه فردی در طول مکالمه استفاده می شود. مخصوصا وقتی که طرف عصبانی است و می خواهد حرف مهمی بزند
اهل ریسک، خطر پذیر، ربا خوار، قمار باز، سهام باز، دلال ملک، مُحتکر، احتکار گر
که دیگر بماند کاربرد آن وقتی است که یک جمله گفته و با ارفاق/زور پذیرفته شده و ما می خواهیم نشان دهیم که امکان اتفاق افتادن جمله ی دوم به مراتب کمتر ی ...
در عین حال، از طرف دیگه، با این حال، از یه جهت
عقب جلو کردن، به جلو و عقب تکان دادن/بُردن
گاهی اوقات اهل خانه
درمورد پارچه، ضخامت و کلفتی
ناخودآگاه، ناعاقلانه، بدون فکر کردن
حیاط بان محوطه دار
لمس کردن کلاه، به نشان احترام
درون بُردن، درون چیزی گذاشتن، داخل چیزی قرار دادن. مثلا در جیب گذاشتن
لم دادن، تکیه دادن، به حالت قبل برگشتن از نظر شناختی
یا خُدااااا
مخلوط کردن، هم زدن رفته رفته در حالت عصبانیت یا خشم و هیجان قرار گرفتن شامل شدن، در برگرفتن، افزودن، اضافه کردن
پریدن ناگهانی اعصاب و عضلات در بدن، مانند پشت کمر، گوشه ی چشم، بالای پلک و. . .
جدی گفتن، جدی بودن
کَج بیل، در گویش مردم شهسوار به آن فِکا یا بَلو می گویند
بی حالت شدن، سرد و بی روح شدن، در مورد چشمان به حالتی گفته می شود که در اثر خستگی فرد همزمان هر دو مردمک چشمش را برای لحظه ای زیر پلک بالا می برد. و ...
شاباش مهمانی
فقط همین. ، همین
روبرو شدن
بازی آهنگ و صندلی که تعداد صندلی ها از تعداد شرکت کننده ها بیشتر است
کشاورزی که بیشتر برای مصرف خودش کشاورزی می کند، کشاورزی که بیشتر محصولش را خودش می خورد و میزان کمتری را می فروشد
از اون بدتر
با ناباوری یا تعجب به کسی نگاه کردن، از روی شگفتی یا ناباوری پلک زدن
از روی ناچاری، از سر ناچاری
حقیقتا
میزی که کنار مبل یا تخت قرار می دهند، در ایران به آن پاتختی یا میزعسلی می گویند
چند پله، تعدای پله، مجموعه ای پله
رفتن
گرفتن، به چیزی بند کردن مانند دست که به کمر می گیرند
مرتب کردن، چیدن، گذاشتن
دانستن، فهمیدن
که در این حالت
South side بخشی از شیکاگو است، نه همان شیکاگو
اتاق نورگیر، بسیار مناسب است ( فضایی به شکل گلخانه و آلاچیق که درست به ساختمان اصلی چسبیده است و هم از درون و هم از بیرون، ورودی دارد. دور تا دور آن ...
برگشتنِ سریع، چرخیدنِ ناگهانی