پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
همچنین، واژۀ نگرو در زبان اسپانیولی به معنای رنگ سیاه است
مزدور. کسی که با پول برای دیگری می جنگد
خون سوار. لقبی برای قومیت ساختگی دوتراکی. کسی که تا آخرین قطره خون، به خال یا پادشاه خود وفادار است و در کنار او اسب می تازد
به نظر من بهترین معادل رو اینجا آقای ebi ارائه کردن. یعنی: پیگیر. و فرهنگستان زبان و ادب پارسی می تونه بابت یه سری از واژه ها خیلی راحت اینجوری نظر ...
گیلاس یا گِلَس پایه بلند. ظرفی برای خوردن انواع نوشیدنی، خصوصأ گونۀ دارای الکل آن
گیلاس یا گِلَس. ظرفی برای خوردن انواع نوشیدنی، خصوصأ گونۀ دارای الکل آن
غیرعادی، خلاف عُرف، نامتعارف
مهارت
غیرمعمول بودن، غیرعادی بودن، نامتعارف بودن، نامعقول بودن، ناصحیح بودن
اوضاع
دست را به سمت چیزی/کسی دراز کردن
دست را به سمت چیزی دراز کردن
از چاله در آمدن و به چاه افتادن، از وضعیتی به وضعیتِ بدتر در آمدن
کنار هم، با هم، در معیت یکدیگر
اصطلاحی برای نشان دادن شگفتی یا تایید باحال نیست؟! جالب نیست به نظرت؟!
1 ) دست را به سمت چیزی / کسی دراز کردن 2 ) خودر ار به کسی/ چیزی رساندن 3 ) به کسی / چیزی برخورد کردن
آشوب
مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
توشه رسان، مأمور خرید، خوراک رسان ( کسی که وظیفۀ تهیه خوراک و نوشیدنی برای مهمانی و مراسم ها را دارد )
باتون، باتوم، تونفا، چوب دستی، چماق، چوب پاسبان
کار به جایی کشیدن، کار به جایی رسیدن، منتج به چیزی شدن
ناخودآگاه
گرفتن و کشیدنِ چیزی به سمتِ خود
پریشان ساختن، نگران کردن، دستپاچه کردن، عصبی ساختن
قابل درک، قابل فهم، قابل دریافت، دریافت کردنی، فهمیدنی
گیر افتادن، گرفتار شدن
1 ) فکرش هم نکن، بی خیال، مهم نیست ( در جواب که کسی از شما عذرخواهی می کند ) 2 ) عینِ خیالِ کسی هم نبودن، بی اهمیت جلوه دادن برای کسی، توجه نکردن
بر وفق مُراد بودن، باب طبع بودن
باعث این شدن که کسی جایی را ترک کند، باعث رفتن کسی شدن، دلیلِ کنار کشیدن کسی یا چیزی بودن
به دنبال چیزی بودن، خواهان چیزی بودن، چیزی را خواستن، برای رسیدن به چیزی تلاش کردن، در پی چیزی بودن
بنا رو بر این میذارم که. . . ، انگاری که، فکر می کنم که. یقین دارم که، قبول دارم که
گاهی اوقات معنی دو روی یک سکه را می دهد. دو جنبه ی مختلف یک پدیده یا کار. درواقع ژانوس خدای رومی ها بود که خدای دروازه ها و در ها بود و وقتی او را ت ...
چالش ( مجازی )
درخواست تأمینِ دلیل یا افشا مدارک که متشاکی از شاکی می خواهد مدارک و شواهدی که بر اساس آن پرونده تشکیل داده را به او ارائه دهد. در حقوق غرب
منصفانه رفتار کردن، انصاف به خرج دادن
نا همگون
هوادار، هواخواه، حامی، حمایت کننده
پایان، نتیجه، پیامد
با کسی گرم گرفتن
در چنین شرایطی، بنابراین، در نتیجه، اگر ادامه پیدا کند، اگر اوضاع اینچنین بماند، . این اصطلاح زمانی استفاده می شود که قطع به یقین می خواهیم بگوییم اگ ...
درخواست اعانه. خواهان مظارکت شدن خواستار کمک پولی شدن
خود/کسی را تحویل گرفتن، برای خود/کسی نوشابه باز کردن، از کسی/خود تعریف کردن
تعریف از خود
کاری جز. . . . از او ساخته نبود
چاره ای نداشتن، مجبور بودن، دست خودش نبودن
چاره ای نداشتن، مجبور بودن، ناتوانی در جلوگیری از چیزی/کاری
دروغ گفتن، خالی بستن، وارونه نشان دادن، داستانی را به نفع خود تغییر دادن، برای متقاعد کردن دیگران چیزی را به شکل دلخواه در آوردن