پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
ابوطیاره
مُدل موی باب. چیزی شبیه مدل موی مصری ولی کوتاه تر ( معمولا تا زیر چانه ) که مختص بانوان است
خانوم مغرور و از خودراضی، خانوم پر فیس و افاده
گلولۀ تصادفی
پدر خود را در آوردن، دهن خود را سرویس کردن، رُس خود را کشیدن، به سختی تلاش کردن
توپُر به کسی می گویند که بدنش چربی مازاد دارد، ولی طوری نیست که بد به نظر بیاید. یا اشخاصی که وزن طبیعی دارند، ولی میزان چربی هایشان زیاد است و ماهی ...
زمین زدن می تواند در کشتی واقعی یا کشتی نمایشی ( کج ) باشد
زور چپانی، به زور فروختنی، زبون ریختنی، انداختنی، قالب کردنی
مسخره کردی ما رو؟ گیرآوردی مارو؟ گرفتی ما رو؟ مسخره باز ی در میاری؟
به دست آوردن، تصاحب کردن
خون خودت رو کثیف نکن
زندگی بخورنمیر داشتن
مشاغل جانبی، کارهای غیر اصلی، شغل دوم/سوم/. . .
کار غیر اصلی، شغل دوم/سوم/. . .
به وجود آوردن، ایجاد کردن
وسواس فکری، فکر مشغولی
انگیزه، اراده
دانش گرا کسی که به دانش گرایش دارد و مذهبش، دانش تجربی است
محشر، خارق العاده، عالی
مقوای مخصوص خوراکی، کارتن خوراکی
نوعی شیرینی
یک بارِ دیگر، بار دیگر، دوباره
دوره، هنگامه، مدت زمان، دوران، هنگام
از آن هم بدتر
برای چیزی/کسی/کاری ساخته شدن
پشتیبانی
الزاما معنای راه افتادن و حرکت کردن ندارد. می ریم تو کارش برو که بریم می ریم که داشته باشیم
در این باب، در این موضوع، در این مورد
اشتباه از آب در آمدن نتیجۀ مورد انتظار را نگرفتن
با تمام قدرتش
به سودِ . . . . بودن به نفعِ. . . . بودن
در جست و جوی . . . . . بودن در پیِ . . . . . . بودن
اجرایی کردن، دنبال کردن، پیشرفت کردن، حرکت کردن
1 ) بابتِ ، به خاطرِ ، به دلیلِ 2 ) در بابِ، به عنوانِ، در مقامِ، در جایگاهِ 3 ) به واسطۀ، به وسیلۀ، از راهِ
1 ) از این دست، از این طیف، از این قبیل، این چنین 2 ) هر طور که شده، به هر طریق ممکن، هر جور که هست/بود
در موقعیت های مختلف می تواند معانی متفاوتی داشته باشد. و الزاما چون در زبان انگیسی حرف نداست، قرار نیست که حتما ترجمۀ آن هم حرف ندا باشد. بلکه بسته ب ...
حالت دیگری هم می توان ترجمه کرد. البته برای تمام جملات و افعال درست در نمی آید و این وظیفۀ مترجم است که تشخیص دهد باید از کدام حالت استفاده کند. حالت ...
غم، اندوه، ناراحتی
عمقِ وجود
مغازۀ نبش خیابان. به ویژه اتاقی که قبلا کاربرد اتاق داشته ولی بعدا به واسطۀ دسترسی مستقیم به خیابان، به مغازه تغییر کاربری داده
حافظه یا مربوط به حافظه
به جز معنی ارتش و سپاه، می تواند معانی زیر را هم داشته باشد: انجمن یاران دسته جمعیتِ. . .
تبدیل شدن، تغییر ماهیت دادن
1 ) ناچار شدن، لازم دیدن، ضرورت یافتن 2 ) دلیل پیدا کردن، انگیزه دار شدن، الزام آور بودن
به سهم خود
صرفا بر اساس ارزش های خود، تنها به خاطر خود، به خودیِ خود، بدون کمک دیگری، تنها با قابلیت های خود، بدون در نظر گرفتن چیز دیگری به جز خودِ. . .
تنهایی
به سر کسی زدن، به فکر خطور کردن
یاداشت نویس، یادداشت کُن، میرزا بنویس
خود را از چیزی رها کردن، نجات دادن