پیشنهادهای میلاد علی پور (٤,١٣٥)
خود بهبودی، خود سلامتی
جمله ای است که معمولا برای نشان دادن اینکه اتفاقی خیلی دیر رخ داده، به کار می رود: 1 ) چقدر طولش دادی، خیلی طول کشید یا به صورت انتقادی و کنایه آمیز ...
فرد آینده دار، ارتقا یابنده به نظر بنده واژه ای مثبت است. یعنی فردی که امید می رود به جایی برسد. فردی که از خود عرضه و تعهد کاری نشان داده و آینده ا ...
اهمیت دادن، مهم بودن، ارزش قائل شدن
آدم آچار فرانسه، کار راه انداز، مشکل گشا، حلال مشکلات در واقع بازتاب دهندۀ ویژگی فردی است که وقتی انسان به مشکل می خورد به او مراجعه می کند. همه ما د ...
خودشیفته، کسی که شیفتۀ خود و رفتار خودش است
نیش و کنایه زدن، متلک انداختن، با زبان کسی را ناراحت کردن، برای ناراحت کردن کسی حرفی را زدن
عزم راسخ، پایبندی، پایبند بودن
کسی را به جایی فراخواندن، صدازدن کسی برای اینکه به جایی برود
ابر موفق، فوق موفق، ورا کامیاب
خودتحقیری، خودسرزنشی
ناخودآگاه
خود را درگیر مسائل جزئی نکردن، وارد هر بحث و درگیری نشدن، اتمام حجت سر چیزهای کوچک کردن
اگر برای کیف و کیسه و محفظه نگه داری استفاده شود معنای زیر را دارد: بزرگ، بی نهایت، بسیار بزرگ، عمیق، ژرف، بی انتها
خود را درگیر چیزی کردن
افتضاح، گند
دنبال چیزی بودن، پی کاری را گرفتن، در پی چیزی گشتن/بودن
از همه جا بی خبر، به یک باره
تا حدی خوب است. تا حدودی خوب است
تا تنور داغ است، چسباندن
جانسوز
دویدن برای رساندن چیزی ضروری به کسی گازش را گرفتن و رسوندن
گرفته، کش آمده، منقبض شده
1 ) اینجوریه، اینطوری می شه، از این قراره، 2 ) برو که رفتیم، بریم که داشته باشیم 3 ) بفرمایید، خدمت شما، تقدیم به شما
روشن کردن
شیره ی چیزی/کسی را کشیدن، کاری را بیش از حد ممکن انجام دادن، به نحوی که به جنبۀ دیگری ضرر وارد کند، رمق کسی/چیزی را گرفتن، پدر کسی/چیزی را درآوردن
قابل انجام
درک از خود، خود آگاهی
مسیر خوش منظره، جاده ی زیبا
لفظی توهین آمیز برای تحقیر مردان همجنس گرا یعنی مردی که تمایل به رابطه آنال داشته و همجنس خود را به جنس مخالف ترجیح می دهد. از اونجا که معادل فارسی ...
بسم الله. . . . یعنی شروع کن
خوش ساخت
آرام کردن
مهره های باقیمانده در بازی دونینو که امتیاز منفی برای دارنده ی آن محسوب می شوند
تحمیل نکردن عقیده به دیگری، سازش کردن
1 انتقاد کردن، گله کردن، نارضایتی را نشان دادن 2 ) توهین کردن، تقلید کردن ( ادای کسی را درآوردن ) ، مسخره کردن 3 ) ضربه زدن، سقلمه زدن، سیخونک زدن
1 انتقاد کردن، گله کردن، نارضایتی را نشان دادن 2 ) توهین کردن، تقلید کردن ( ادای کسی را درآوردن ) ، مسخره کردن 3 ) ضربه زدن، سقلمه زدن، سیخونک زدن
تماشایِ افراطی و بیش از حد
دست کشیدن از چیزی، دل کندن از چیزی، دیگر علاقه ای نداشتن به چیزی
در مفوهم انتزاعی یعنی: درجا زدن، ثبات پیدا کردن
شوق پیدا کردن، اشتیاق داشتن
همون همیشگی، همون حالت ثابت، مثل سابق
تحت مصرف شدید دارو بودن، داروی زیادی مصرف کرده به طوری که عملکرد طبیعی را از دست داده
تبدیل شدن
با همین مضمون، مانندِ این، مثل همین، یه هچین چیزی
مسئول وام، وام دهنده، کارمند دفتر وام
دفتر وام، بنگاه/موسسۀ رهنی
مخارج
سالن مراقبت
چشم انداز، تصور