پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٦٩٨)

بازدید
١,٠٤٢
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این کلمه دو نقش دستوری دارد: یکی صفت است: ( adj ) unable to be weighed or assessed; that cannot be precisely determined, measured, or evaluated ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

An albatross around one’s neck: something burdensome that impedes action or progress. وَبالِ گردن؛ بار و یا مسئله ای شاق و ناگوار که مانع از هر گون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یک نوع گاری که در مزرعه برای حمل سرگین ( فضولات حیوانات یا تپاله ) استفاده می شده است. این گاری پشتش باز است و وقتی به سمت عقب متمایل می شود، بار آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برانگیختن احساسات یا تعصبات توده مردم ( بخصوص عوام ) Example:👇 HERALD: a former priest, / Jacques Roux. / Ally of Marat's revolution. . . / . . . b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی دوم این کلمه طبق دیکشنری زیر شایسته ی خدایان، الهی یا خداگونه است. Worthy of gods; divine ( Dictionary. Com ) Example:👇 And then the ambrosia ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علاوه بر معانی داده شده، معنای دیگر این عبارت، تقاضای رقص از کسی است که در حال رقصیدن با فرد دیگری است یا یک دور رقص را با فرد دیگری داشته است. Exam ...

پیشنهاد
٠

قرار گرفتن در یک موقعیت دشوار یا دردسر ساز؛ تویِ هچل افتادن Examples: 👇 If someone on the committee has been leaking, we're in a hell of a jam. HI ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بر اساس توضیحی که قبلاً بر روی سایت گذاشته شده است در اساطیر یونان، در طویله های اوجین ۳۰۰۰ گاو نر نگهداری می شده و برای ۳۰ سال نیز تمیز نشده بودند ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To Win a kewpie doll is a common English idiom in the US, meaning that one has won a modest prize. ترجمه تحت تلفظی، بردن یک عروسک کیوپی است که عروسک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

داستان یا گزارشی که یا کِذبِ محض یا ساختگی و نادرست است. Example: 👇 KRUGER: The Senator claims the situation calls for the militia. MAYOR: You can ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مقاومت کردن در مقابلِ؛ ایستادگی کردن در برابرِ ( کار سخت، فشار روحی، تمسخر و یا مشکلات ) Example: 👇 McCue ( interviewing the Mayor ) : Are you goin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرداخت توسط فروشنده ی کالا به صاحب جنس و مال به شرط فروش آن؛ دریافت مبلغ فروشِ کالا پس از خریداری توسط مشتری به صاحب کالا SHELLY: Guess what? ROBBIE ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Give ( one’s ) left nut ( for/for something ) ( American slang ) meaning: to give everything ( literally, one's left testicle ) ; in other words, to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این عبارت که معمولا با فعل have و حرف تعریف a شروع می شود ( have a hair in one’s ass ) به معنای �از دنده چپ بلند شدن است. � مترادف های دیگر آن �بد قل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تخفیف گرفتن در رابطه با این عبارت دو نکته قابل ذکر است: ۱ - این عبارت در شرائط خاص نوعی توهین و یا حتی یهود ستیزی به حساب می آید چرا که در آن از کلمه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از خود راضی؛ از دماغ فیل افتاده Example: 👇 SONNY: Mrs. Stanford gave me $5 for speaking my piece, and then she sent me home with her chauffeur. That ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر از معانی داده شده در اینجا، دو معنی دیگر در دیکشنری های انگلیسی به انگلیسی مثل کالینز وجود دارد که بر اساس آنها ترجمه های زیر پیشنهاد می شود: 1. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به معنی دومی که در دیکشنری زیر داده شده to behave in a high - spirited, festive manner; make merry ( Dictionary. Com ) ترجمه پیشنهادی، عبارا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

معنی دوم این کلمه در دیکشنری های انگلیسی به شکل زیر است: a malicious, ill - tempered or shrewish old woman. با توجه به معنی انگلیسی، می توانیم آن را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

فَشَل؛ ناکارآمد؛ ناتوان ( به دلیل فشار روحی یا اضطراب ) Example: 👇 PAUL: You’re right, I am out of it. She’s only been in New York for five days an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با کلاس؛ کلاس بالا؛ لوکس؛ گرانقیمت Example:👇 BEN: Look, what are we fighting for? I haven’t seen you for four years. Truce, huh? What do you say? Le ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مهیج؛ مطابق مد روز؛ به روز ( از نظر شیک بودن ) Example: 👇 COOTIE: I know you meet a lotta pretty groovy people at these marches, but you can’t coun ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بوی غیر قابلِ تحمل دهان که باکتری تولید کننده سولفور روی زبان و داخل گلو ایجاد می کند Example: 👇 NORMAN: Is that a good course, Philosophy 720? RUTH ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

To be a good/quick/easy lay: to be a good, quick etc person to have sex with شریک جنسی مناسب Example:👇👇 RUTH: Maybe something’s wrong between him a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

علاوه بر معانی داده شده در اینجا، طبق دیکشنری های موجود دو معنای دیگر برای این کلمه وجود دارد: The first meaning: ( geology - of organic material ) c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سخت نفس کشیدن؛ هوا یا نفس گرفتن ( در حال شنا کردن یا بدلیلِ اضطراب و نگرانی ) Example: 👇 1. He slumped back, gulping for air. 2. The herring came ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

با کیاست و ترفند ترغیب و تشویق کردن Example:👇 ( At the top of the stairs we see Reenie’s feet trying to get up the courage to bring her down, and w ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

You can talk: used to convey that a criticism made applies equally well to the person who has made it; look who’s talking. دیگ به دیگ میگه روت سیاه؛ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Trying to have sexual relationships with many different women. خانُم بازی کردن؛ زن بارگی کردن؛ Example: 👇 She finally left her skirt - chasing hus ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

با توجه به معنی دوم دیکشنری: 2. ( derogatory ) an inferior person or a contemptible person. ( Collins Dictionary ) این کلمه به معنی پست و حقیر هم بک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( جدای از معنی اصلی، در برخی از موقعیت ها مانند مثال زیر به معنیِ ) مخارج عمومی یا مخارج مشترک است. Example:👇 DICK: Listen, I should have forty - s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حمله ی عصبی یا اضطراب شدید. Examples: 👇 The horror movie gave me the screaming - meemies, causing me to jump at every little sound and cling to my ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ضربه فنی کردن؛ زمین زدن؛ از پا در آوردن؛ دخل کسی را آوردن Example:👇 JERRY ( addressing Emma ) : Look at the way you’re looking at me. I can’t wait f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حالتی از سفت شدن عضلات و کند شدن ذهن همراه با بیحوصلگی که در بیماران شیزوفرنی ( جنون جوانی یا روان گسیختگی ) دیده می شود. Example: 👇 JERRY: I can’t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیزار کردن؛ ایجاد تنفر نسبت به کسی یا چیزی کردن CAROL: Let’s get drunk before they get here. Let’s be really disgusting hosts. See if we can gross ou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زیاده گویی کردن بدون ارائه شواهد و مدارک؛ مطنطن و قلنبه حرف زدن Examples: 👇 During the political debate, the candidate continued to bloviate about h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معنی دوم و یا زمانی که این کلمه در نقش اسم بکار می رود: راهپیماییِ طولانی یا خسته کننده A long or tiring walk; trudge. For example: It’s rather a lon ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

هر برنامه یا رویدادی که شامل دو آیتم یا ترکیب دو موضوع است برای مثال “Split” is a full - length comedy by Michael Weller. It consists of two one - ac ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

معنی دوم: هر کتابی که قبل از سال ۱۵۰۱ چاپ شده است. Any book printed before 1501. For example: The collection also contains several volumes of incuna ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

have as much work as one can do ( New Oxford American Dictionary ) یک خروار کار داشتن Example: 👇 JESSIE: ( talking about death ) You don’t know whe ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی ( مسئولیت کاری ) به عهده کسی بودن؛ ( کوتاهی در کاری یا در انجام کاری ) روی دوش کسی بودن The burden of proof is on his shoulders. / The ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی The second sense of the word in Collins Dictionary: any huge or powerful thing: It’s a leviathan of a book. عظیم الجثه و قدرتمند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محمد فروزانی برنامه ها و اهداف متفاوت داشتن If that job application doesn't work out I've got a couple more irons in the fire. ( Google ) GAEV: I th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محمد فروزانی سومین معنای این لغت در دیکشنری: The ordnance: a department of an army or government dealing with military supplies بخشی از ارتش یا دولت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

محمد فروزانی 2. ( of behaviour, esp humour ) typical of that found in a male changing room; crude معنی دوم این کلمه: صحبت های رختکنی؛ حرفهای زمخت و و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

محمد فروزانی قاطی شدن با هم تا جایی که یکی بر دیگری تأثیر گذارد. - Her crude manners have rubbed off on you - WATERS ( showing the pictures of his ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

محمد فروزانی ۱ - محاصره کردن؛ در تله انداختن The French fleet was bottled up in Le Havre. ۲ - فرو خوردن احساسات؛ کنترل داشتن بر احساست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خفه خون گرفتن؛ زبان به کام گرفتن؛ سکوت اختیار کردن Example 1: 👇 If anybody asks you, just dummy up. Example 2: 👇 When he couldn't think of any mo ...