پیشنهاد‌های محمد فروزانی (٧٦٤)

بازدید
١,٨٧٤
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

an ungenerous or niggardly person; miser. ( New Oxford American Dictionary ) شخص خسیس، کِنِس، بخیل، لئیم، پست، و فرومایه Example 1: 👇 We waited for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنی اول و رایجِ این لغت همان قلاب دوزی کردن، آراستن، نقش دوزی کردن و گلدوزی کردن است که در اینجا ذکر شده است. اما معنی دوم این کلمه که ممکن است کمتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Totis viribus /ˈtoʊtɪs ˈvɪrəbəs/ – meaning: with all one's might. ( Dictionary. Com ) با همه ی یا تمامِ وجود. Example 1: 👇 When the Speaker put th ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

sorrow that one feels and accepts as one's necessary portion in life; sentimental pessimism. ( Dictionary. Com ) غم و اندوهی که شخص احساس می کند و ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معنی پیشنهادی فارسی زیر بر اساس تعریف دوم این لغت در دیکشنری زیر است. تعریف اول که دال بر سرور و خوشحالی و مسرت است، مورد استفاده بیشتر و در نتیجه آش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Laugh uncontrollably ( New Oxford American Dictionary ) بی اراده خندیدن؛ از خنده غش کردن Example 1: 👇 He was telling jokes at the dinner table that ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

flatteringly servile or obsequious; ( of a person or their behavior ) unpleasantly smooth and ingratiating; attempting to gain favour by insincere be ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Worm one’s way into – meaning: to make ( one’s way ) slowly and stealthily; insinuate ( oneself ) ; insinuating one’s way into. ( New Oxford American ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران، دو تعریف در دیکشنری زیر قابل توجه است: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. a set of equipment needed for a par ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

یکی از معانی این لغت کوچه بازاری است و برای مزاح بکار می رود. a person's bottom ( New Oxford American Dictionary ) باسن یا ما تحت یک نفر Example: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این کلمه هم نقش فعل و هم نقش اسم را ایفا می کند. در دیکشنری زیر برای هر یک از نقش های دستوریِ این لغت، سه تعریف وجود دارد که در اینجا دو معنایی که کا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

imponderables; things that cannot be precisely determined, measured, or evaluated. ( Dictionary. Com ) غیر قابل شناخت: چیزهایی که نمی توان دقیقاً تع ...

پیشنهاد
٢

to confuse or mislead or deceive. ( Collins Dictionary ) گیج کردن یا گمراه کردن یا فریب دادن. Example 1: 👇 He threw dust in our eyes by pretending ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

the art of producing and publishing books. ( Dictionary. Com ) هنر تولید و انتشار کتاب؛ کتابشناسی The emerging demand for e - books spurred a seismi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

to become apparent to someone; become evident to the mind; be perceived or understood ( New Oxford American Dictionary ) برای کسی آشکار شدن؛ به ذهن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

to throw lightly or with a flourish, esp with the palm of the hand upwards. ( Collins Dictinary ) پرتاب کردن به آرامی یا با یک تکان در هوا بگونه ای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر خلاف تصور برخی افراد، بر اساس دیکشنری زیر این کلمه هم نقش اسم و هم نقش دستوریِ صفت را ایفا می کند: New Oxford American Dictionary ⤵️ 1. ( adj ) ch ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

در دیکشنری کالینز برای این لغت که صفت هست دو تعریف داده شده است. در معنی اول مفهومِ نیاز و الزام وجود دارد و در معنی دوم مفهومِ مشخصه و یا خصوصیت نهف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای این لغت در دیکشنری زیر سه نقش دستوریِ صفت، قید و فعل ذکر شده و سه تعریف مجزا نیز داده شده است: New Oxford American Dictionary ⤵️ 1. ( adv ) a de ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای این کلمه که متضاد heteronym است در دیکشنری زیر دو تعریف داده شده است: New Oxford American Dictionary ⤵️ 1. a word which is a derivative of anoth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه متضاد کلمه paronym است و در دیکشنری زیر سه تعریف یرای آن داده شده است: New Oxford American Dictionary ⤵️ 1. each of two or more words which ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برای این کلمه که صفت است، در دیکشنری های زیر دو معنی در نظر گرفته شده است. تعاریف مربوطه همراه با مثال ها و ترجمه ی سر دستی آنها در زیر می آید: Coll ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

طول دادن؛ کش دادن؛ به درازا کشاندن؛ زمان خریدن؛ طولانی کردن Example 1: 👇 He had strung out the conversation. او مکالمه را طولانی کرد. Example 2: � ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با توجه به اینکه این لغت معانی متفاوت با نقش های دستوری مختلف دارد، ذکر این نکته لازم است که تعاریف معنایی، با استفاده از دیکشنری زیر، تنها مربوط به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( Midland & Western US ) a usually short, heavy rainstorm. ( Dictionary. Com ) باران تند و کوتاه؛ طوفان بارانی ناگهان و تند؛ باران سیل آسیا Example ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to become immediately apparent upon viewing or reading. چیزی که به محض مشاهده یا خوانده شدن آشکار شود؛ به چشم آمدن؛ اظهر من الشمس بودن؛ مثل روز روشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

gone or completed; past; a result that can be predicted with certainty. پیش فرض قطعی؛ امری محتوم؛ نتیجه ای که از قبل قابل پیش بینی است؛ امری مسجل؛ ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آبرو، حیثیت، شرف، عِرض، قدر، و منزلت بر باد رفته یا از دست رفته؛ بی اعتبار شدن؛ بی آبرو شدن Example 1: 👇 Whether he's innocent or not, some of the m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، یک تعریف در دو دیکشنری زیر با مضامین مشترک آمده است که خیلی خاص بنظر می رسد اگر چه مفهومِ مشترکی با معانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با توجه به اینکه برای کلمه ی پزشک قانونی ما عبارت forensic pathologist را داریم، کلمه ی coroner تفاوت جزیی از نظر معنایی با عبارت پزشک قانونی دارد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

این لغت هم نقش دستوری اسم دارد و هم در نقش دستوری فعل ظاهر می شود. بر طبق دیکشنری زیر یک تعریف برای این لغت بعنوان اسم و سه تعریف نزدیک بهم از نظر مف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

the end of a river, sewer, drain, etc, from which it discharges ( New Oxford American Dictionary ) . دهانه ی خروجی آب یا فاضلاب؛ جایی که یک رودخانه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

این لغت دارای یک مفهوم و سایه هایی از معانی کاربردی با تفاوت های جزیی است. به عبارت دیگر از نظر معناشناسی این کلمه polysemous است و نه homonymous. در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

معمولاً در ساختار مجهولی بکار می رود و به معنی #ترغیب شدن# برای انجام کاری است. Example 1: 👇 Do you think she can be prevailed upon to do it? فکر م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معانی این کلمه #مست# هست. مثال های زیر در رابطه با این معنی است: Example 1: 👇 He laughed loudly. There was no doubt he was tight. با صدای بل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Be a picture: to be very visually attractive or appealing. از نظر بصری بسیار جذاب و دلنشین بودن ( عامیانه می گوییم: مثل عکس میمونه ) . Example 1: � ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

another term for polymath: a person of wide knowledge or learning; a person of great and varied learning. این کلمه معادل کلمه ی polymath هست و هر دو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Tussie - mussie /ˈtʌsɪmʌsi/ ( n - plural tussie - mussies ) – meaning: a small bunch of flowers or aromatic herbs. ( Dictionary. Com ) ⬇️ دسته ی کوچک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

این لغت هم فعل است ( لازم و متعدی ) و هم اسم است. در دیکشنری زیر برای نقش فعلی این کلمه سه تعریف و برای نقش اسمی دو تعریف وجود دارد. تعاریف و مثال ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تعریف و مثال های زیر تنها مربوط به یکی از معانی این لغت است و نه معانی دیگر که طبق دانش معنا شناسی different senses محسوب می شوند. to focus or bring ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

این لغت هم اسم است و هم فعل. در دیکشنری زیر دو معنی برای این کلمه در نقش دستوری اسم و یک معنی برای نقش آن به عنوان فعل داده شده است. معنی های مورد نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برای این لغت که صفت هست، دو معنی در دیکشنری زیر وجود دارد: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. ( of a piece of writing or a work of art ) too elabor ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a spoken curse. ( New Oxford American Dictionary ) دشنام کلامی؛ لعن و نفرین زبانی؛ سب؛ بد و بیراه Example 1: 👇 I pushed my way through, screaming ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to tell other people about something ( New Oxford American Dictionary ) مطلبی را با دیگران در میان گذاشتن؛ در مورد چیزی دم زدن Example 1: 👇 If you ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

مادام العمر؛ الی الابد؛ بطور دائمی یا همیشگی. Example 1: 👇 I have left them for good. من آنها برای همیشه ترک کردم. Example 2: 👇 JOHNNY: Friends, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در توضیح و مثال های زیر، تمرکز تنها بر روی یکی از معانی است و نه معناهای دیگر ( که از نظر معاناشناسی different senses تلقی می شوند. ) منابع مالی؛ تم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، برای این کلمه معنی جدیدی بوجود آمده است که بر اساس نکته ای که در دیکشنری زیر مطرح شده است معنی متضاد معنی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دستمایه؛ سرمایه؛ نقدینگی؛ توان مادی؛ قدرت مالی Example 👇 GITTES: I'll tell you the unwritten law, you dumb son of a bitch, you gotta be rich to kill ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

این کلمه هم اسم است و هم فعل. معنی کلمه در نقش اسمی آن توسط کاربران عزیز پیشنهاد شده است. در اینجا به معنی این لغت در نقش فعلی می پردازیم. to be muc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

drink up! Used to express friendly feelings towards one's companions before drinking. ( New Oxford American Dictionary ) برای ابراز احساسات دوستانه ...