پیشنهادهای محمد فروزانی (٨٢١)
NEW OXFORD AMERICAN DICTIONARY 🔰 ا - جا افتادن؛ شکل گرفتن؛ معمول شدن؛ نهادینه کردن یا شدن Example: 👇 Ageism is entrenched in our society. سن گرایی ...
نکته ی مهم در رابطه با معنی پیشنهادی برای این لغت این است که معانیِ کلمه ی مزبور homonymous ( متنافر ) هستند یعنی در دیکشنری دو فقره یا مدخل از این ل ...
این کلمه چهار تعریف اصلی و یک تعریف بعنوان گروه واژه ( در شکل عبارت یا اصطلاح ) دارد. آنچه در زیر می آید تعریفِ ( غیر فنی: معنیِ ) دوم ِاین کلمه بر ط ...
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران، دو تعریف در دیکشنری زیر قابل توجه است: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. a set of equipment needed for a par ...
یکی از معانی این کلمه #مست# هست. مثال های زیر در رابطه با این معنی است: Example 1: 👇 He laughed loudly. There was no doubt he was tight. با صدای بل ...
این لغت هم نقش دستوری اسم دارد و هم در نقش دستوری فعل ظاهر می شود. بر طبق دیکشنری زیر یک تعریف برای این لغت بعنوان اسم و سه تعریف نزدیک بهم از نظر مف ...
معنی اصلی این کلمه همانطور که ذکر شده است، بذر افشاندن و کاشتن است اما معنی مجازی یا استعاری این لغت دارای مفاهیم نسبی زیر است: نهادینه کردن؛ عجین ک ...
این کلمه هم فعل است و هم نقش دستوری اسم را دارد: Crick /krɪk/ ( informal ) – meaning: 1. ( v - tr. ) to cause a crick in the neck, back, etc. دچار ...
En famille /ɑ̃ faˈmijə; ˌɑn fɑˈmi/ ( adv ) meaning: with one's family; at home. ( New Oxford American Dictionary ) با خانواده؛ در خانه Example 1: 👇 ...
این کلمه هم صفت، هم قید، هم اسم و هم فعل است. برای این لغت در دیکشنری حدود چهارده تعریف ( غیر تکنیکی: معنا ) وجود دارد. در اینجا تنها یکی از معانیِ ا ...
علاوه بر معانی داده شده در اینجا، طبق دیکشنری های موجود دو معنای دیگر برای این کلمه وجود دارد: The first meaning: ( geology - of organic material ) c ...
Tackle /ˈt�kəl/ ( n ) – meaning: the equipment required for a task or sport. تجهیزات یا وسائل مورد نیاز برای یک کار یا یک ورزشِ خاص Example 1: 👇 Pe ...
( of a motor vehicle or its engine ) stop running, typically because of an overload on the engine. [New Oxford American Dictionary] از کار افتادن یک ...
علاوه بر معانی داده شده، معنای دیگر این عبارت، تقاضای رقص از کسی است که در حال رقصیدن با فرد دیگری است یا یک دور رقص را با فرد دیگری داشته است. Exam ...
to throw lightly or with a flourish, esp with the palm of the hand upwards. ( Collins Dictinary ) پرتاب کردن به آرامی یا با یک تکان در هوا بگونه ای ...
آزادانه و بدون محدودیت خرج کردن؛ به باد دادن پول و سرمایه Example 1: 👇 He blew a fortune on racing cars. او ثروت قابل ملاحظه ای را بخاطر اتوموبیل ه ...
همینطور که از پیشنهادات دوستان مشخص است، این کلمه که فعل لازم است دارای دو معناست. در دیکشنری زیر هر دو معنا با مثال داده شده است. با آوردن هر دو تعر ...
نشر اکاذیب؛ دروغ بستن؛ نسبت ناروا؛ دروغ زنی؛ ایجاد بد نامی؛ انگ زنی؛ شاخچه بستن؛ پاپوش؛ چفته؛ اَغرامه Example 1: 👇 She sued them for libel over th ...
زبان باز؛ متملق؛ چاچول باز؛ مداهنه گر؛ زبان به مزد؛ چرب گفتار؛ شیرین سخن؛ سخن فریب Example 1: 👇 a glib sales executive یک مدیر فروش زبان باز ( شیرین ...
Tag along/around/behind: to accompany someone, esp. when uninvited ۱ - همراهی کردن کسی بخصوص بدون درخواست یا تمایل فردِ همراهی شونده. ۲ - تعقیب کردن ...
یکی از کاربردهای این لغت در زمینه ی زیر است: تقلیدی از یک فیلم، برنامه تلویزیونی و غیره که به شیوه ای سرگرم کننده ، به یاد ماندنی ترین جنبه های فیلم ...
برای این لغت دو تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که توسط کاربران عزیز هم به آنها اشاره شده است و در اینجا با ذکر نام دیکشنری، مثال هایی از آن و از متن ...
این کلمه هم فعل است و هم اسم. در دیکشنری زیر مجموعآً شش تعریف برای این لغت وجود دارد. دو تعریف مربوط است به نقش دستوری فعل و چهار تعریف دیگر مربوط به ...
برای این لغت که صفت هست، چهار تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که یکی از آنها خاصِ انگلیسی بریتانیایی است و یکی دیگر در آمریکای شمالی بکار می رود: New ...
معنی اول و رایجِ این لغت همان قلاب دوزی کردن، آراستن، نقش دوزی کردن و گلدوزی کردن است که در اینجا ذکر شده است. اما معنی دوم این کلمه که ممکن است کمتر ...
to be satisfied with distinction won by past achievements and cease to strive for further achievements. ( Collins Dictionary ) راضی بودن به دستاورده ...
این لغت در ساختار دستوریِ اسمی دارای معنایی است که از معنی اصلی در کاربرد فعلیِ لغت مزبور مشتق شده است ( که همان فشردن، چلاندن، یا پیچ دادن است. ) ام ...
این کلمه هم نقش فعل و هم نقش اسم را ایفا می کند. در دیکشنری زیر برای هر یک از نقش های دستوریِ این لغت، سه تعریف وجود دارد که در اینجا دو معنایی که کا ...
معنی پیشنهادی فارسی زیر بر اساس تعریف دوم این لغت در دیکشنری زیر است. تعریف اول که دال بر سرور و خوشحالی و مسرت است، مورد استفاده بیشتر و در نتیجه آش ...
در دیکشنری زیر سه تعریف برای این لغت داده شده است که در راستای پیشنهادات دوستان است. این سه تعریف همراه با مثال های مربوطه از دیکشنری و خارج از دیکشن ...
یکی از معانی این لغت کوچه بازاری است و برای مزاح بکار می رود. a person's bottom ( New Oxford American Dictionary ) باسن یا ما تحت یک نفر Example: ...
این لغت در دیکشنری کالینز دارای سه تعریف ( معنا ) است. دو معنی اول توسط دوستان عزیز یا پیشنهادهای خود سایت مطرح شده است اما معنی سوم قابل تأمل است: 3 ...
مادام العمر؛ الی الابد؛ بطور دائمی یا همیشگی. Example 1: 👇 I have left them for good. من آنها برای همیشه ترک کردم. Example 2: 👇 JOHNNY: Friends, ...
این لغت هم فعل است ( لازم و متعدی ) و هم اسم است. در دیکشنری زیر برای نقش فعلی این کلمه سه تعریف و برای نقش اسمی دو تعریف وجود دارد. تعاریف و مثال ه ...
Laugh uncontrollably ( New Oxford American Dictionary ) بی اراده خندیدن؛ از خنده غش کردن Example 1: 👇 He was telling jokes at the dinner table that ...
محمد فروزانی ۱ - محاصره کردن؛ در تله انداختن The French fleet was bottled up in Le Havre. ۲ - فرو خوردن احساسات؛ کنترل داشتن بر احساست
در دیکشنری کالینز برای این لغت که صفت هست دو تعریف داده شده است. در معنی اول مفهومِ نیاز و الزام وجود دارد و در معنی دوم مفهومِ مشخصه و یا خصوصیت نهف ...
دلائل متقاعد کننده برای چشم پوشی از انجام کاری آوردن Example: 👇 ANN: What happened when he went over to you last year? PAT: I cabled I wanted to get ...
بر طبق دیکشنری زیر این کلمه دارای دو تعریف است. معنی اول مربوط به حیوانات بخصوص اسب ها است و گاهی به شکل تمثیلی، مجازی یا استعاری ( figurative ) نیز ...
ضعیف النفس؛ بزدل؛ کم جرأت؛ جگر نداشتن؛ جُربزه نداشتن؛ خا** نداشتن؛ مردِ کاری نبودن؛ جَنَم کاری را نداشتن؛ ترسو Example: 👇 ANN [talking about Pat’s d ...
برطبق دیکشنری زیر، این کلمه در سه نقش دستوری قید، صفت و اسم بکار می رود و برای آن در دیکشنری بجز دو معنی اصطلاحی، هشت تعریف وجود دارد. New Oxford Am ...
worry about something, especially on one's own ( New Oxford American Dictionary ) نگران چیزی، به خصوص به تنهایی بودن Example 1: 👇 James will be exp ...
این کلمه در معنای کلی به فردی مربوط می شود که در لذت های جمعی حالگیری می کند. یکی از این اجتماعات مهمانی ها است که به تعبیری در این بافت به معنی مهما ...
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط دوستان، معنی زیر نیز در دیکشنری New Oxford American Dictionary وجود دارد: ( of a swelling ) reduce until gone. خوابیدن ...
این لغت در دیکشنری حدود ۱۳ تعریف دارد. آنچه در زیر می آید تنها یکی از معانی این کلمه در نقش دستوری اسم است: Drain /dreɪn/ ( n ) – meaning a pipe or c ...
این لغت هم اسم است و هم فعل. در دیکشنری زیر دو معنی برای این کلمه در نقش دستوری اسم و یک معنی برای نقش آن به عنوان فعل داده شده است. معنی های مورد نظ ...
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران بعنوان زنجیره غذایی در طبیعت، تعریف دیگری برای این عبارت در دیکشنری وجود دارد که ممکن است کمتر با آن آشنا باشیم ...
آنچه در زیر می آید معنی این عبارت بعنوان یک phrasal verb است یعنی یک عبارت فعلی متشکل از یک فعل و یک particle و نه یک فعل و یک preposition. بنابراین ...
خانم حیدری، ترجمه ی بسیار خوبی کردید و میشه به اون �دلخور شدن� و �رنجیده شدن� رو هم اضافه کرد. با احترام من در ترجمه گفتگویی که از نمایشنامه سرگرمی س ...
gone or completed; past; a result that can be predicted with certainty. پیش فرض قطعی؛ امری محتوم؛ نتیجه ای که از قبل قابل پیش بینی است؛ امری مسجل؛ ی ...