پیشنهادهای محمد فروزانی (٧٣١)
NEW OXFORD AMERICAN DICTIONARY 🔰 ا - جا افتادن؛ شکل گرفتن؛ معمول شدن؛ نهادینه کردن یا شدن Example: 👇 Ageism is entrenched in our society. سن گرایی ...
نکته ی مهم در رابطه با معنی پیشنهادی برای این لغت این است که معانیِ کلمه ی مزبور homonymous ( متنافر ) هستند یعنی در دیکشنری دو فقره یا مدخل از این ل ...
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران، دو تعریف در دیکشنری زیر قابل توجه است: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. a set of equipment needed for a par ...
یکی از معانی این کلمه #مست# هست. مثال های زیر در رابطه با این معنی است: Example 1: 👇 He laughed loudly. There was no doubt he was tight. با صدای بل ...
این کلمه هم فعل است و هم نقش دستوری اسم را دارد: Crick /krɪk/ ( informal ) – meaning: 1. ( v - tr. ) to cause a crick in the neck, back, etc. دچار ...
Tag along/around/behind: to accompany someone, esp. when uninvited ۱ - همراهی کردن کسی بخصوص بدون درخواست یا تمایل فردِ همراهی شونده. ۲ - تعقیب کردن ...
En famille /ɑ̃ faˈmijə; ˌɑn fɑˈmi/ ( adv ) meaning: with one's family; at home. ( New Oxford American Dictionary ) با خانواده؛ در خانه Example 1: 👇 ...
علاوه بر معانی داده شده در اینجا، طبق دیکشنری های موجود دو معنای دیگر برای این کلمه وجود دارد: The first meaning: ( geology - of organic material ) c ...
Tackle /ˈt�kəl/ ( n ) – meaning: the equipment required for a task or sport. تجهیزات یا وسائل مورد نیاز برای یک کار یا یک ورزشِ خاص Example 1: 👇 Pe ...
( of a motor vehicle or its engine ) stop running, typically because of an overload on the engine. [New Oxford American Dictionary] از کار افتادن یک ...
to throw lightly or with a flourish, esp with the palm of the hand upwards. ( Collins Dictinary ) پرتاب کردن به آرامی یا با یک تکان در هوا بگونه ای ...
علاوه بر معانی داده شده، معنای دیگر این عبارت، تقاضای رقص از کسی است که در حال رقصیدن با فرد دیگری است یا یک دور رقص را با فرد دیگری داشته است. Exam ...
این لغت هم نقش دستوری اسم دارد و هم در نقش دستوری فعل ظاهر می شود. بر طبق دیکشنری زیر یک تعریف برای این لغت بعنوان اسم و سه تعریف نزدیک بهم از نظر مف ...
معنی اصلی این کلمه همانطور که ذکر شده است، بذر افشاندن و کاشتن است اما معنی مجازی یا استعاری این لغت دارای مفاهیم نسبی زیر است: نهادینه کردن؛ عجین ک ...
این کلمه هم صفت، هم قید، هم اسم و هم فعل است. برای این لغت در دیکشنری حدود چهارده تعریف ( غیر تکنیکی: معنا ) وجود دارد. در اینجا تنها یکی از معانیِ ا ...
این کلمه چهار تعریف اصلی و یک تعریف بعنوان گروه واژه ( در شکل عبارت یا اصطلاح ) دارد. آنچه در زیر می آید تعریفِ ( غیر فنی: معنیِ ) دوم ِاین کلمه بر ط ...
این لغت هم فعل است ( لازم و متعدی ) و هم اسم است. در دیکشنری زیر برای نقش فعلی این کلمه سه تعریف و برای نقش اسمی دو تعریف وجود دارد. تعاریف و مثال ه ...
محمد فروزانی ۱ - محاصره کردن؛ در تله انداختن The French fleet was bottled up in Le Havre. ۲ - فرو خوردن احساسات؛ کنترل داشتن بر احساست
همینطور که از پیشنهادات دوستان مشخص است، این کلمه که فعل لازم است دارای دو معناست. در دیکشنری زیر هر دو معنا با مثال داده شده است. با آوردن هر دو تعر ...
آزادانه و بدون محدودیت خرج کردن؛ به باد دادن پول و سرمایه Example 1: 👇 He blew a fortune on racing cars. او ثروت قابل ملاحظه ای را بخاطر اتوموبیل ه ...
معنی پیشنهادی فارسی زیر بر اساس تعریف دوم این لغت در دیکشنری زیر است. تعریف اول که دال بر سرور و خوشحالی و مسرت است، مورد استفاده بیشتر و در نتیجه آش ...
نشر اکاذیب؛ دروغ بستن؛ نسبت ناروا؛ دروغ زنی؛ ایجاد بد نامی؛ انگ زنی؛ شاخچه بستن؛ پاپوش؛ چفته؛ اَغرامه Example 1: 👇 She sued them for libel over th ...
این لغت در دیکشنری کالینز دارای سه تعریف ( معنا ) است. دو معنی اول توسط دوستان عزیز یا پیشنهادهای خود سایت مطرح شده است اما معنی سوم قابل تأمل است: 3 ...
این لغت در ساختار دستوریِ اسمی دارای معنایی است که از معنی اصلی در کاربرد فعلیِ لغت مزبور مشتق شده است ( که همان فشردن، چلاندن، یا پیچ دادن است. ) ام ...
زبان باز؛ متملق؛ چاچول باز؛ مداهنه گر؛ زبان به مزد؛ چرب گفتار؛ شیرین سخن؛ سخن فریب Example 1: 👇 a glib sales executive یک مدیر فروش زبان باز ( شیرین ...
معنی اول و رایجِ این لغت همان قلاب دوزی کردن، آراستن، نقش دوزی کردن و گلدوزی کردن است که در اینجا ذکر شده است. اما معنی دوم این کلمه که ممکن است کمتر ...
برای این لغت دو تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که توسط کاربران عزیز هم به آنها اشاره شده است و در اینجا با ذکر نام دیکشنری، مثال هایی از آن و از متن ...
Secede /sɪˈsiːd/ ( v - intr, often foll by from ) ( of a person, section, etc ) withdraw formally from membership of a federal union, an alliance, or ...
این کلمه هم فعل است و هم اسم. در دیکشنری زیر مجموعآً شش تعریف برای این لغت وجود دارد. دو تعریف مربوط است به نقش دستوری فعل و چهار تعریف دیگر مربوط به ...
برای این لغت که صفت هست، چهار تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که یکی از آنها خاصِ انگلیسی بریتانیایی است و یکی دیگر در آمریکای شمالی بکار می رود: New ...
( of people or animals ) move around in a confused mass. ( در مورد انسان ها یا حیوانات ) به حالت گیج و به شکل انبوه یا توده دور و بَر خود چرخیدن؛ و ...
بر طبق دیکشنری زیر، این کلمه هم نقش اسم و هم فعل را ایفا می کند. ابتدا تعریف مربوط به اسم و سپس تعریف مربوط به فعل همراه با مثال های از دیکشنری و یک ...
In someone’s or something’s wake – meaning: used to say what is left behind by someone or something. آنچه از کسی یا چیزی بجا می ماند؛ آنچه که در مور ...
Defy the odds – meaning: achieve something that is or seems to be highly improbable. ( NEW OXFORD AMERICAN DICTIONARY ) دستیابی به چیزی که یا بسیار ...
to be satisfied with distinction won by past achievements and cease to strive for further achievements. ( Collins Dictionary ) راضی بودن به دستاورده ...
Whipster /ˈwɪpstər/ also called Whippersnapper /ˈwɪpəˌsn�pər/ ( n ) – meaning: a young and inexperienced person considered to be presumptuous or over ...
Call into play - meaning: require to be put to use بکار گرفتن؛ دخیل کردن؛ وارد عمل کردن؛ وارد بازی کردن Example 1: 👇 The exercise brings many skills ...
این کلمه هم نقش فعل و هم نقش اسم را ایفا می کند. در دیکشنری زیر برای هر یک از نقش های دستوریِ این لغت، سه تعریف وجود دارد که در اینجا دو معنایی که کا ...
علاوه بر معانی پیشنهاد شده، این لغت دو معنی دیگر نیز دارد: 1. unwell or depressed دمغ؛ ناخوش؛ بی حوصله Example: 👇 To feel crummy 2. wretchedly inad ...
در دیکشنری زیر چهار معنا برای این لغت داده شده است. معنی دوم در بین معانی پیشنهادی نیست. در اینجا هر سه معنی همراه با مثال ها و ترجمه ی سرِدستی ارائه ...
علاوه بر معانی پیشنهادی کاربران عزیز، در دیکشنری زیر دو تعریف برای این کلمه در نقش دستوری فعل وجود دارد: New Oxford American Dictionary ⬇️ 1. ( v ) b ...
یکی از کاربردهای این لغت در زمینه ی زیر است: تقلیدی از یک فیلم، برنامه تلویزیونی و غیره که به شیوه ای سرگرم کننده ، به یاد ماندنی ترین جنبه های فیلم ...
to become apparent to someone; become evident to the mind; be perceived or understood ( New Oxford American Dictionary ) برای کسی آشکار شدن؛ به ذهن ...
علاوه بر معنی علوفه، تعریف ( یا معنایِ ) دوم این کلمه، استفاده ی کاربردی بالایی دارد. a person or thing regarded only as material for a specific use ...
این کلمه هم نقش اسم و هم نقش فعل را از نظر دستوری ایفا می کند. با توجه به هر دو نقش، در دیکشنری زیر دوازده ( ۱۲ ) تعریف برای این لغت وجود دارد. برای ...
Hard - boiled /ˌhɑːdˈbɔɪld/ ( adj ) – meaning s: 1. ( of an egg ) boiled until the white and the yolk are solid. تخم مرغ سفت، بگونه ای که سفیده و زر ...
نکته ای که در رابطه با این کلمه قابل ذکر است این است که این کلمه اسم هم می تواند باشد و فقط صفت نیست. ترجمه ی دوستان عزیز غالباً در معنای صفتی این کل ...
قابل ذکر است که بر طبق دیکشنری زیر، این اصطلاح فقط برای حرف زدن و صحبت کردن بکار نمی رود بلکه برای انجام هر کاری از جمله حرف زدن استفاده می شود. حال ...
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز، یکی از معانی که در اکثر دیکشنریٔها از جمله دیکشنری کالینز و دیکشنری زیر ذکر شده است و در راستای معانی پیشن ...
کم و بیش؛ نزدیک به؛ حدوداً؛ بطور تقریبی؛ نسبتاً؛ قریب به صحت؛ بگی نگی؛ یه جورایی Example 1: 👇 He can do just about anything. اون تقریباً می تونه هر ...