torrid

/ˈtɔːrəd//ˈtɒrɪd/

معنی: سوزان، سوزاننده، حاد، محترق، بسیار مشتاق، حاره، زیاد گرم
معانی دیگر: (آب و هوا) بسیار گرم و خشک، تفتان، تفسان، گرمسیری، (عشق و غیره) داغ، آتشین، پرشور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: torridly (adv.), torridness (n.)
(1) تعریف: parched or scorched by the sun, as a geographic area.
مترادف: arid, blistering, desert, parched, scorched, sweltering
متضاد: arctic
مشابه: blazing, burning, fervent, fervid, fiery, hot, sultry, tropical

- Farming has become nearly impossible in the torrid southern region.
[ترجمه گوگل] کشاورزی در منطقه پرآشوب جنوب تقریباً غیرممکن شده است
[ترجمه ترگمان] کشاورزی در جنوب و جنوب تقریبا غیر ممکن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: heated or suffused with passion.
مترادف: ardent, burning, erotic, fervent, hot, passionate, red-hot, sultry
متضاد: passionless
مشابه: amorous, blazing, fervid, fiery, heated, sexy

- They'd been carrying on a torrid romance for months.
[ترجمه گوگل] آنها برای ماه ها عاشقانه ی وحشتناکی را دنبال می کردند
[ترجمه ترگمان] ماه ها بود که داشتند عشق بازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. torrid love letters
نامه های آتشین عاشقانه

2. the torrid heat of the desert
گرمای سوزان صحرا

3. She began a torrid love affair with a theatrical designer.
[ترجمه گوگل]او یک رابطه عاشقانه وحشتناک را با یک طراح تئاتر آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او عشق بازی داغ و عاشقی را با یک طراح تئاتری آغاز کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was sitting on the rocks in the torrid sun.
[ترجمه گوگل]او روی صخره ها زیر آفتاب تند نشسته بود
[ترجمه ترگمان]او روی صخره ها در آفتاب سوزان و سوزان نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They face a torrid time in tonight's game.
[ترجمه گوگل]آنها در بازی امشب شرایط سختی دارند
[ترجمه ترگمان]ان ها در بازی امشب در یک بازی داغ و سوزان قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had a torrid time out there on the racetrack.
[ترجمه گوگل]او در آنجا در پیست مسابقه، اوقات سختی را سپری کرد
[ترجمه ترگمان] اون توی مسابقه اسب دوانی هنوز وقت زیادی داشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was a torrid summer day.
[ترجمه گوگل]آن روز یک روز گرم تابستانی بود
[ترجمه ترگمان]یک روز گرم تابستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some people live in Torrid Zone.
[ترجمه گوگل]برخی از مردم در منطقه تورید زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم در منطقه Torrid زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the quality of ber planted in torrid zone packed with films and stored at different temperature was investigated.
[ترجمه گوگل]و کیفیت برش کاشته شده در منطقه تیره بسته بندی شده با فیلم و نگهداری در دماهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]و کیفیت of کاشته شده در منطقه حاره پر از فیلم ها و نگهداری در دماهای مختلف مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He spent the torrid summer in Changchun, northeast China.
[ترجمه گوگل]او تابستان سختی را در چانگچون در شمال شرقی چین گذراند
[ترجمه ترگمان]او تابستان torrid را در Changchun، شمال شرقی چین گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Because of the torrid weather, the Dubai desert journey usually begins at nightfall.
[ترجمه گوگل]به دلیل آب و هوای تند، سفر کویر دبی معمولا از شب شروع می شود
[ترجمه ترگمان]به دلیل آب و هوای استوایی، سفر بیابانی دبی معمولا در اوایل شب شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The minister suffered yet another torrid day of criticism.
[ترجمه گوگل]وزیر بار دیگر بار دیگر مورد انتقاد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]وزیر هنوز روز گرم دیگری از انتقادها را تحمل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She almost can tolerate any kind of torrid days.
[ترجمه گوگل]او تقریباً می تواند هر نوع روزهای سختی را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او تقریبا می تواند هر گونه روزه ای torrid را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The torrid rays of the sun parched the soil.
[ترجمه گوگل]پرتوهای تند خورشید خاک را خشک کرد
[ترجمه ترگمان]پرتوه ای سوزان آفتاب زمین را خشک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

سوزاننده (صفت)
acrid, torrid

حاد (صفت)
sharp, torrid, acute, hot, keen

محترق (صفت)
burning, torrid, inflammable, combustible, explosive

بسیار مشتاق (صفت)
torrid, sharp-set

حاره (صفت)
torrid

زیاد گرم (صفت)
torrid

تخصصی

[آب و خاک] بسیار گرم، سوزان

انگلیسی به انگلیسی

• blazing, fierce, passionate; parch, dry, arid; excited, ardent
torrid weather is very hot and dry in an unpleasant way; a literary word.
a torrid love affair is one in which people feel very strong emotions; a literary word.

پیشنهاد کاربران

برای این لغت که صفت هست، چهار تعریف در دیکشنری زیر وجود دارد که یکی از آنها خاصِ انگلیسی بریتانیایی است و یکی دیگر در آمریکای شمالی بکار می رود:
New Oxford American Dictionary ⬇️
1. very hot and dry.
...
[مشاهده متن کامل]

خیلی گرم و سوزان
Example 1: 👇
the torrid heat of the afternoon.
گرمای وحشتناک بعد از ظهر
Example 2: 👇
the torrid heat of summer in Spain
حرارت آتشین تابستان در اسپانیا
2. full of passion arising from sexual love; highly charged emotionally.
پر از اشتیاقِ ناشی از عشق جنسی؛ از نظر احساسی برانگیخته شده
Example 1: 👇
a torrid love affair
روابط جنسی آتشین/سوزان/پرحرارت
Example 2: 👇
He is locked in a torrid affair.
او در یک ماجرای احساسی شدید گرفتار شده.
3. ( British English ) full of difficulty.
( مورد استفاده در انگلیسی بریتانیایی ) پر از مشکلات؛ دردسر ساز؛ مملو از دشواری
Example: 👇
He'd been given a pretty torrid time by the nation's voters.
رأی دهندگان شرائط بسیار دشواری را بری او ایجاد کرده بودند.
4. ( North American English, especially in financial contexts ) characterized by intense activity; hard to contain or stop.
( انگلیسی آمریکای شمالی، به ویژه در زمینه های مالی ) چیزی که نشانی از فعالیت شدید است؛ فعالیتی که مهار یا توقف آن سخت است.
Example: 👇
the world's most torrid economies.
فعال ترین اقتصادهای جهان.

torrid
داغ و سوزان چه بصورت واقعی مانند نور خورشید
چ ب معنای مجازی در رفتار انسان.

بپرس