downhill

/ˈdaʊnhɪl//ˌdaʊnˈhɪl/

معنی: انحطاط، سرازیری، سراشیبی، سرپایینی، نشیب، سینه کش، سراشیب، سرازیر، سرازیر
معانی دیگر: در سرازیری، در سراشیبی، وابسته به اسکی در سرازیری، (اسکی) مسابقه ی فرود، آسان، عاری از اشکال

جمله های نمونه

1. a downhill road
راه سرازیر

2. go downhill
بد شدن،منحط شدن،زوال یافتن

3. to slide downhill on a sled
با سورتمه از تپه به پایین سریدن

4. it is easy to bicycle downhill
دوچرخه سواری در سرازیری آسان است.

5. I was going downhill and my brakes failed.
[ترجمه شهاب] من در حال رفتن در سراشیبی بودم و ترمزهام برید.
|
[ترجمه گوگل]داشتم به سرازیری می رفتم که ترمزهایم خراب شد
[ترجمه ترگمان]من داشتم از تپه سرازیر می شدم و brakes شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's so much easier running downhill!
[ترجمه گوگل]دویدن در سراشیبی بسیار آسان تر است!
[ترجمه ترگمان]از تپه پایین رفتن خیلی راحت تره!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He headed downhill towards the river.
[ترجمه گوگل]از سراشیبی به سمت رودخانه حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]به طرف رودخانه سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's been going slowly downhill since he came out of hospital.
[ترجمه گوگل]او از زمانی که از بیمارستان بیرون آمده به آرامی در حال رفتن به سراشیبی است
[ترجمه ترگمان]از وقتی که از بیمارستان اومد پایین خیلی آهسته می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our route lay straight ahead and downhill.
[ترجمه گوگل]مسیر ما مستقیم از جلو و سراشیبی بود
[ترجمه ترگمان]مسیر ما مستقیم پیش می رفت و از تپه سرازیر می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We picked up speed as we went downhill.
[ترجمه گوگل]در سراشیبی که رفتیم سرعت گرفتیم
[ترجمه ترگمان]همان طور که از تپه سرازیر می شدیم با سرعت بالا رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bev coasted downhill on her bicycle.
[ترجمه گوگل]بیو با دوچرخه اش در سراشیبی حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]bev روی دوچرخه اش فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Well, I guess it's all downhill from here.
[ترجمه گوگل]خوب، حدس می‌زنم همه چیز از اینجا سرازیر است
[ترجمه ترگمان]خوب، فکر کنم از اینجا به بعد همه چیز از اینجا سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's all downhill from here. We'll soon be finished.
[ترجمه گوگل]از اینجا همه چیز سرازیر است به زودی کارمون تموم میشه
[ترجمه ترگمان]از اینجا به بعد همه چیز از اینجا سرازیر شد به زودی کارمان تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The car rolled silently downhill.
[ترجمه گوگل]ماشین بی صدا به سمت پایین غلتید
[ترجمه ترگمان]اتومبیل به آرامی از تپه سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انحطاط (اسم)
decline, decadence, downfall, devolution, downhill, slough, chute, degeneration, degeneracy, retrogradation

سرازیری (اسم)
slide, slant, slope, tilt, downhill, declivity, descent, pitch

سراشیبی (اسم)
slide, slant, slope, downhill, declivity

سرپایینی (اسم)
downhill

نشیب (اسم)
bent, downhill

سینه کش (اسم)
hillside, bias, downhill, escarpment, declivity

سراشیب (صفت)
steep, inclined, bluff, slant, downward, downhill, upside-down

سرازیر (صفت)
steep, inclined, downward, downhill, upside-down

سرازیر (قید)
downhill

تخصصی

[عمران و معماری] سراشیبی
[زمین شناسی] سراشیبی
[ریاضیات] رو به پایین، سرپایینی

انگلیسی به انگلیسی

• toward the bottom of a hill, downward; toward a worse or inferior state
downward; descending
if something is moving downhill, it is moving down a slope.
you say that something is going downhill when it is deteriorating.

پیشنهاد کاربران

برطبق دیکشنری زیر، این کلمه در سه نقش دستوری قید، صفت و اسم بکار می رود و برای آن در دیکشنری بجز دو معنی اصطلاحی، هشت تعریف وجود دارد.
New Oxford American Dictionary 🔰
* ( adv - /ˌdaʊnˈhɪl/ ) 🔻
...
[مشاهده متن کامل]

1. towards the bottom of a slope.
به سمت پایین یک شیب
Example: 👇
Follow the road downhill.
جاده رو به سمت پایین سراشیبی دنبال کن.
2. into a steadily worsening situation.
وضعیتی که به شکل پیوسته بدتر می شود؛ به شکل منحط؛ رو به وخامت؛ مرتب خراب تر شدن؛ در حال از هم پاشیده شدن؛ در حال سقوط کردن
Example: 👇
Their marriage continued to slide downhill.
ازدواج آنها در حال از هم پاشیدن ادامه میافت.
* ( adj - /ˈdaʊnhɪl/ ) 🔻
3. leading down towards the bottom of a slope.
منتهی به پایین؛ به سمت پایینِ یک شیب؛ در سرازیری
Example: 👇
The route is downhill for part of the way.
بخشی از مسیر در سرازیری است ( به سمتِ پایین شیب است ) .
4. relating to the sport of skiing or cycling downhill.
مربوط به ورزش اسکی یا دوچرخه سواری در سراشیبی.
Example: 👇
the world downhill champion.
مسابقه ی قهرمانی اسکی یا دوچرخه سواریِ سراشیبی
5. leading to a steadily worsening situation.
منجر به یک وضعیت بدتر؛ رو به انحطاط؛ رو به وخامت؛ در حال سقوط؛ در حال از هم پاشیدگی
Example: 👇
the downhill road to delinquency.
جاده ی سراشیبی بزه کاری.
6. without difficulty or challenge.
بدون مشکل یا چالش؛ سهل الوصول؛ به راحتی دست یافتنی
Example: 👇
We can take the easy road, the downhill road, or we can put America on the path to greatness again.
ما می توانیم راه آسان، مسیر بدون چالش و سهل الوصول را انتخاب کنیم، یا می توانیم آمریکا را دوباره در مسیر عظمت قرار دهیم.
* ( n - /ˈdaʊnhɪl / ) 🔻
7. a downward slope.
یک شیب رو به پایین
Example: 👇
On downhills brake gently.
در سراشیبی ها به آرامی ترمز کنید.
8. the activity of downhill skiing.
فعالیت اسکی در سراشیبی
Example: 👇
Skiing a downhill race.
مسابقه ی اسکی در سراشیبی
# AN EXAMPLE FROM A PLAY ⬇️
MRS. BOYLE: I suppose conditions are much easier abroad.
MISS CASEWELL: I don’t have to cook and clean—as I gather most people have to do in this country.
MRS. BOYLE: This country has gone sadly downhill. Not what it used to be. I sold my house last year. Everything was too difficult.
* The Mousetrap - a play by Agatha Christie
خانم بویل: فکر می کنم شرایط در خارج از کشور بسیار آسان تر باشه.
خانم کازول: من مجبور نیستم آشپزی کنم و تمیز کنم - اینطور که متوجه شدم بیشتر مردم در این کشور باید اینکارها را انجام بِدَن.
خانم بویل: این کشور متأسفانه در سراشیبی انحطاط افتاده. کشوری نیست که قبلا بود. پارسال خونه رو فروختم. همه چیز خیلی سخت بود.
* متن انتخابی: از نمایشنامه ی #تله موش، # اثر آگاتا کریستی

downhill
Downhill: سرپایینی ( مثل حالت پایین اومدن از سرسره )
Uphill: سربالایی ( مثل حالت بالا رفتن از سرسره )
درّه، ته درّه
go downhill : اصطلاح :بدتر شدن
دردسر - مشکل
افت ، کاهش ، نزول ، کم شدن ( دمای هوا )
downhill ( ورزش )
واژه مصوب: شیب نوردی
تعریف: یکی از انواع دوچرخه سواری کوهستان که به صورت انفرادی انجام می شود و در آن ورزشکاران مسیر شیب تپه را از بالا به پایین طی می کنند
در اصطلاح به معنای آسانی پس از سختی
رو به پایین
دامنه، تپه
سرازیری
سراشیبی
اسکی سرعت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس